اعدام مرد ژله‌ای پایان کابوس ها نیست
القابی چون خفاش شب، عقرب سیاه، مرد ژله‌ای و دهها عنوان وهم انگیز و ترسناک دیگر، یادآور وقوع جرایم و جنایاتی هستند که به طور عمده با موضوعیت قتل و تجاوز یا آزارهای جنسی و روحی البته با شیوه‌های عجیب و مشمئز کننده و رقّت بار، بخش مهمی از امنیت روانی و حیثیتی و جسمانی جامعه ما را به چالش کشیده است و موجب ورود آسیب های فردی و جمعی فراوان و غیر قابل جبرانی می‌شوند. بدیهی است که وقوع چنین پدیده‌های شوم و مخربی، ریشه در علل و عوامل شخصی، فرهنگی، خانوادگی، اقتصادی، روانشناختی، جامعه شناسی،حقوقی و کیفرشناسی دارد و چنانچه بخواهیم با پدیده‌های موصوف به عنوان بیماری ها و آسیب های خطرناک و مخرب اجتماعی برخورد کنیم، چاره‌ای جز آسیب شناسی و تشخیص بیماری و ارجحیت و تقدم پیشگیری بر درمان، نداریم.

نتیجه یک نگاه ژرف و داوری منصفانه و منطقی این است که متأسفانه دستگاه‌های مسئول در برخورد علمی و کارآمد با قضیه و ریشه‌یابی علل و اسباب موجد چنـــــین آسیب های نگران کننده و حتی پیشگیری ماهرانه و مؤثر از وقوع و تکرار آن، موفق نبوده است.و در نهایت صورت مسأله، پاک می شود. غافل از اینکه، سیل مسائل جدید، در راه است و این، پایان کار نبوده و پس از مدتی داستانی دیگر و جنایاتی دیگر و اعدامی دیگر از گوشه و کنار شهر به گوش می‌رسد.مرد ژله‌ای اعدام شد. جوانی 22 ساله که معلوم نشد چرا و به چه دلیل هنگام ورود به خانه‌های مردم و ارتکاب جرم، خودش را روغن مالی و گریس کاری می کرده است؟!مرد ژله‌ای اعدام شد تا عدالت اجرا شده باشد و آرامش و امنیت به خانه‌های مردم بازگشته و خواب رفته از دیدگان ترسان زنان تنهای شهر، به چشمانشان بازگردد. باید بدانیم که نخستین قربانی این‌گونه پرونده ها، خود جانی و متهم پرونده است. پیش از ورود مرد ژله‌ای به خانه‌های مردم، عفریت انتقام و نفرت و انزجار به خانه جسم و جان خودش وارد شده است.
چرا جوانی که می توانسته با استفاده یا حتی سوءاستفاده از جوانی و قدرت و حسن جمال خود، سرنوشت بهتری، حداقل مانند سایر جوانان همسن و سال، برای خودش رقم بزند، بناگاه به ورطه‌ای قدم می گذارد که فرض لذت بردن در آن، بسیار بعید اســــت؟! او کریه المنظر یا معیوب نبوده که برای خاموش کردن غرایز خود نیاز به تمسک به چنین شیوه‌های عجیبی داشته باشد، پس چه احساسات پنهان و سرخورده و خطرناکی او را به چنین وادی هولناکی رهنمون ساخته است.
من از شنیدن خبر اعدام مرد ژله‌ای خوشحال نشدم، زیرا مرگ او را نویدی بر پایان ظهور مردهای ژله‌ای نمی دانم و بر این باورم که هنوز هم زنان تنهای شهــــــــــر ما نمی توانند براحتی و بدون کابوس ورود مرد ژله‌ای بخوابند زیرا هنوز منبع مولّد مردهای ژله‌ای، شناخته نشده است زیرا تا کنون هرچه بوده قطع شاخه‌های جنایت بوده و ریشه‌ها و تنه‌ها همچنان باقی است.
زمانی باید خوشحال شد که حداقل قبل از محاکمه و محکومیت و مجازات مردهای ژله‌ای و عقرب های سیاه و خفاش های شب، آنها را در اختیار متخصصان و کارشناسان علوم انسانی و اجتماعی و پزشکی و روانشناسی قرار داده و در معیت حقوقدانان و جرم شناسان و کیفرشناسان و... تمام زوایای پیدا و پنهان روحی و جسمی و روانی و تمام سوابق و شئون خانوادگی و اجتماعی و شخصی و حیثیتی و تمام جوانب مؤثر در قضیه را به صورت علمی و منطقی و کاربردی، بررسی و تحلیل کرده تا چنانچه کمترین شبهه‌ای از خبط دماغ یا اختلال شخصیت یا دوگانگی اندیشه و روان یا بیماری روحی یا نبود بلوغ فکری و... یافتند، به گونه‌ای دیگر داوری کنند. اگرچه ممکن است پاسخ داده شود که در تمام این پرونده ها، نظریه پزشکی قانونی مبنی بر سلامت عقلی مجرمان، دریافت شده است اما این پاسخ نه تنها من، بلکه بسیاری از اذهان پرسشگر و دخیل در امر حقوق و قضاوت و وکالت را قانع نمی‌کند. چگونه ممکن است ظرف مدتی کوتاه و در قالب پرسش های کلیشه‌ای و تکراری، بتوان به عمق معضلات ریشه‌ای و پایدار در چنین بزهکارانی پی برد؟!

فرشید رفوگران - وکیل دادگستری