مادرانِ طرفدار مردسالاری تربیت کننده ظلم به زن هستند/ در زیست جدید همه باید از زندگی بهره ببرند

به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، «پسر، ادامه دهنده نسل است و داشتن فرزند پسر، یک مزیت به حساب می آید.»؛ این نوع نگاه به جنسیت فرزند و برتری قائل شدن برای پسران، در نوع تربیت آنها اثرگذاری زیادی دارد. در این میان نقش مادران، که به طور معمول در طول روز بیشتر از پدران، با فرزندانشان وقت صرف می کنند، در تربیت فرزندان بیشتر به چشم می آید. حال؛ خانواده ای را متصور شوید که در آن خواست ها و نیازهای فرزند پسر، ارجحیت بیشتری نسبت به خواسته های فرزند دختر دارد و مادر هم با چنین رویکردی نسبت به تربیت فرزندانش اقدام می کند.

با همه اینها، این موضوع را نمی توان منکر شد که در جامعه ایرانی، تغییرات چشم گیری داشته ایم و بسیاری از زوجین، برایشان تفاوتی نمی کند که فرزندشان دختر یا پسر باشد؛ با این حال الگوی غالب همچنان الگوی ترجیح جنسی به نفع پسران است.

ناقلان فرهنگ مردسالاری، فقط مردان نیستند

در این راستا، سمیه توحیدلو، استادیار پژوهشکده مطالعات اجتماعی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و فعال سیاسی در گفت و گو با رکنا با اشاره به اینکه فرهنگ مردسالاری نهفته و ریشه دار در جامعه ایرانی است و اساسا ناقلینش لزوما مردان نیستند، می گوید: بسیاری از زنان، اعم از کسانی که به دلیل همین فرهنگ مردسالاری، مورد ظلم واقع شده و یا حقشان پایمال شده است، نقل کنندگان این امر هستند. در این میان، مادران، به عنوان حاملان تربیتی، نقشی اساسی در این فرایند دارند.

وی در ادامه می افزاید: لازم به ذکر است در یک فرهنگ مردسالار، طبیعتا بخشی از حقوق، به شکل ویژه به مردان و پسران داده می شود. مواردی که ذکر شد، مربوط به فرهنگی است که طی سالیان تغییر نکرده است و وقتی یک فرهنگ، تغییر نمی کند، باید به بنیان های رسمی و غیر رسمی که آن فرهنگ را حمل می کنند در زمان های مختلف رجوع کرد. در بنیان های غیر رسمی، زنان به دلیل اینکه هم خودشان منشاء تغییر هستند و هم امکان ایجاد تغییر را دارند مهم شمرده می شوند. برای مثال در فضای مادرانه، وقتی یک سبک تربیت پذیرفته شود، چه بر پسر و چه بر دختر خانواده اعمال شود؛ تغییر، یا بر هم زدن آن سبک از تربیت و نقد کردن آن، مشکلاتی را ایجاد می کند.

مادران طرفدار فرهنگ مردسالاری خودشان ذینفعان این فرهنگ هستند

توحیدلو در ادامه می گوید: در حالت دوم، اگر مادر، به عنوان کسی که قرار است یاد بدهد، چنین فرهنگی را نپذیرد، تمایزش در بسیاری از امورات تربیتی مشخص می شود. در بسیاری از نقاط کشور در فرهنگ ایرانی این نوع تربیت را نمی پذیرند و مثل یک معامله به آن نگاه می کنند که در این معامله، مادر و چه پسر در یک سمت هستند و باید همانطور که سبقه تاریخی دارد، از آن، بهره ببرند؛ لذا ترجیح می دهند امتیازهای مردانه آن را از دست ندهند.

این جامعه شناس تاکید می کند: در واقع جایی فرهنگ می تواند تغییر کند که ذینفعان، (در این مورد خاص، مادران، پسران و خانواده آنها) حواسشان باشد که از تغییر، نفع بیشتری می برند و عدالت را در این موضوع ببینند. در واقع اگر مسائل حقوقی خانواده و زن خیلی دستخوش تغییر نمی شود به این دلیل است که بخش بزرگی از قانون گذاران هم ذینفعان هستند. تغییر و تحول های فرهنگی، باید در بنیان های غیررسمی رخ دهند و وقتی این مهم اتفاق می افتد که ذینفعان بتوانند آن را بپذیرند. همچنین ذینفعان باید قبول کنند که این پذیرش، در حیات کل جامعه، نقش مثبتی خواهد گذاشت. اینها یعنی اگر یک نابرابری مثبت را برخودمان نپذیریم، در روز و جایی دیگر، سویه های منفی آن نابرابری، دامن ما را خواهد گرفت.

خیلی وقت ها افراد برای قبول نابرابری ها، سعی می کنند با آن کنار بیایند

سمیه توحیدلو می گوید: مادر نه به عنوان یک زن؛ بلکه در جایگاه ذینفعی که می تواند بهره هایی از این نابرابری برای خودش و خانواده اش جذب کند، باید نقش خود را با دقت و ظرافت خاصی ایفا کند. خیلی وقت ها، افراد برای اینکه بتوانند یک نابرابری را بپذیرند و با آن کنار بیایند، آن را درونی می کنند و اصل و بدیهی می پندارند. اینگونه می شود که می توانند، با نابرابری کنار بیایند و با آن زندگی کنند و این ویژگی جامع پذیری یک انسان است که هر چقدر هم شرایط سخت باشد با آن کنار می آیند و این مورد، در مادرانی که مورد نابرابری قرار گرفته اند؛ اما به پسرانشان می آموزند که می توانند با دختران، به همان شیوه که به خودشانبی عدالتی روا داشته شده است، بی عدالتی کنند هم ناشی از این مورد است.

استادیار پژوهشکده مطالعات اجتماعی، پژوهشگاه علوم انسانی و  مطالعات فرهنگی با تاکید بر اینکه اتفاقاتی که در دو ماه اخیر در کشور افتاده است، نشان دهنده این است که در بخشی از جامعه، تغییرات فرهنگی از جمله تغییرات در سبک زندگی، زیست و باورها افتاده است، می گوید: برخی زنان، این تغییرات را نمی پذیرند و ترجیح می دهند در جامعه ای مردسالار، فرهنگ مردسالاری را در پیش بگیرند. دلیل نپذیرفتن این مهم، آن است که تصور می کنند که اگر این تغییرات درست و به جا باشد، پس خودشان زندگیشان را باخته اند.

تغییرات باید به گونه ای باشد که همه از آن نفع ببرند

وی اظهار می کند: تغییرات باید به گونه ای باشد که کسانی که سبک زندگی شان متحول می شود، این باور را داشته باشند که آنها هم از تغییرات بهره می برند و بازنده و از دست دهنده نیستند. برخی مواقع پذیرش این نکات، به لحاظ روانی از سوی برخی یعنی اینکه تو در تمام زندگی ات اشتباه کرده ای؛ بنابراین تغییرات اجتماعی و فرهنگی باید به گونه ای باشد که همه به این باور برسند که از آن نفع می برند؛ ولی اغلب اینگونه نیست و خیلی از کسانی که در مقابل این تغییر می ایستند، آسیب دیدگانِ همان مسائل هستند و صرفا دلیل مخالفتشان حاصل نکته ظریفی از ویژگی روانی انسان ها است؛ که چرا بقیه باید بهتر از ما زندگی کنند در صورتی که ما اینگونه نبودیم و اگر این را بپذیریم یعنی باخت داده ایم و سبک زندگی مان به طور کلی غلط بوده است. این برای خیلی ها یک ناخودآگاه روانی است که اجازه نمی دهد این موارد پذیرفته شود.

سمیه توحیدلو می گوید: با همه اینها، در جامعه و خانواده ایرانی، می توان جایگاه و ارج قرب دختر به عنوان فرزند را به خوبی مشاهده کرد. در گذشته، فرزندِ دختر یا پسر داشتن متمایز کننده بود؛ مدل تربیتی دختران و پسران خیلی فرق داشت و به نظر می رسید در تربیت پسران، مهارت ها و خلاقیت ها در تربیت پسران خیلی بیشتر از دختران بود و دختران، نهایتا به منظور مادر شدن تربیت می شدند.

خانواده امروزی طبقه متوسط، به دختران بیشتر اهمیت می دهند

وی می افزاید: در همین فرایند بود که این موارد تغییر کردند؛ برای مثال، ابزارهای آموزشی دوگانه که در گذشته برای دختران و پسران جداگانه در نظر گرفته می شدند، این روزها در بخش زیادی به ابزارهای آموزشی مشترک رسیده اند. از سویی دیگر، فرزندان کمتر در خانواده ها، نوجوانان و جوانانی را بار آورده است که بسیار متمایز از نسل قبلی هستند و اصلا فرقی ندارد که دختر یا پسر باشند؛ چراکه آنها آزادی های خودشان را دارند. همچنین، مادری که خودش تحصیل کرده باشد و سختی تمایزهای بین زن و مرد را چشیده باشد، برای دخترانش، به گونه دیگری فضا را آماده می کند گویی که آنچه که جامعه و قانون مهیا نکرده است را باید خانواده برای دختران مهیا کند. در طبقه متوسط شهری، می توان این مهم را به وفور مشاهده کرد.

این جامعه شناس با تاکید بر اینکه اتفاقات اخیر نشان می دهد ایرانیان به لحاظ فرهنگی، این مسیر را خودشان طی کرده اند و وقتی این اتفاق رخ دهد، لاجرم به مرور زمان این مهم جریان پیدا می کند، می گوید: این درست مثل گدازه آتشفشانی است که در زیر زمین تحولاتی پیدا می کند و به نقطه فوران می رسد. واقعیت ماجرای موضوعات مربوط به زنان، در جامعه ما خودش را نشان می دهد و در نهایت شرایط باید به گونه ای باشد که همه خودشان را برنده تغییرات بدانند؛ در این راستا، ادبیات ، لحن و فرهنگ سازی و تبیین قوانین هم باید در همین راستا باشد. اگر قرار است نوع نگاه، زیست جدید و سبک زندگی تغییر کند، باید به گونه ای باشد که همه زندگی بهتری داشته باشند.

وبگردی