بهای سنگین نادیده گرفتن علائم خطر تغییرات اقلیمی در ایران/ زنگ خطر جدی برای اقتصاد و زیست ایرانیان

تغییرات اقلیمی / به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، کارنامه ایران در دریافت علائم خطر تغییرات اقلیمی، کارنامه ای بشدت ضعیف و مایوس کننده است. اولین علائم خطر تغییرات اقلیمی و تاثیرات آن، در اولین دهه قرن بیست و یکم در جلو دیدگان مسئولین وقت کشور شکل گرفت. علائم خطری که دیده نشدند و یا بدرستی فهمیده نشدند.

تغییرات اقلیمی و افزایش قیمت مواد غذایی

قیمت نفت از اواسط دهه ۱۹۸۰ تا پاییز ۲۰۰۳ بطور ثابت در حدود بشکه ای ۲۵ دلار در بازارهای جهانی تثبیت شده بود.از پاییز ۲۰۰۳ تا جولای ۲۰۰۸ قیمت نفت رفته رفته رشد کرد تا به بالاترین قیمت خود در تاریخ که بشکه ای ۱۴۷ دلار بود رسید. کشور اولین علائم خطر را در زمانی که قیمت نفت از بشکه ای ۹۰ دلار عبور کرد کاملا نادیده گرفت. با افزایش قیمت نفت به بیش از بشکه ای ۹۰ دلار قیمت مواد غذایی در کشورهای فقیر افزایش چشمگیری داشت.

تغییرات اقلیمی و خطر گرسنگی در کشورهای در حال توسعه

بطور مثال قیمت جهانی برنج بطور متوسط ۲۱۷ درصد،  قیمت گندم ۱۳۶ درصد، ذرت ۱۲۵ درصد و سویا ۱۰۷ درصد افزایش داشتند. بالا رفتن قیمت نفت و عبور آن از مرز بشکه ای ۹۰ دلار ناگهان میلیون ها نفر در کشورهای فقیر و در حال توسعه را در خطر گرسنگی قرار داد.

بالا رفتن قیمت نفت نه تنها هزینه حمل ونقل بلکه هزینه تولید سموم دفع آفات، کودهای شیمیایی، بسته بندیهای غذایی، مواد نگهدارنده غذایی و طیف بزرگی از موادی که در تولید، نگهداری و توزیع مواد غذایی استفاده می شوند را بالا برد.

با بالا رفتن قیمت ها قدرت خرید میلیون ها نفر در سراسر جهان خصوصا کشورهای فقیر و در حال توسعه روز بروز کمتر شد تا بهار ۲۰۰۷ که اقتصاد جهانی علائم رکود و کاهش شدید تقاضا را در بازارهای جهانی هویدا کرد. در این میان شرکت‌های نفتی و کشورهای فروشنده نفت درآمد سرشاری را ثبت کردند. سود افسانه ای شرکت‌های نفتی و کشورهای فروشنده نفت در این بازه به قیمت ورشکستگی میلیون ها شرکت کوچک و بزرگ در سراسر جهان که از محصولات نفتی در زنجیره تولید خود استفاده می کردند تمام شد.

رکود اقتصادی که بالا رفتن قیمت نفت شروع شده بود به بازار مسکن سرایت کرد و رکود اقتصاد جهانی را تسریع کرد. درست قبل از رکود اقتصاد جهانی مسئولین کشور و رییس جمهور وقت تثبیت قیمت بالای نفت در بازارهای جهانی را باور کرده بودند بدون آنکه تاثیر قیمت بالای نفت بر اقتصاد جهان را جدی تلقی کنند.

مشکل بتوان باور کرد که دیگر کشورهای تولید کننده نفت با مسئولین کشور ما هم عقیده بودند. چرا که بسیاری از آنها با اطلاع از تاثیر بالا بودن دراز مدت  قیمت نفت شروع به آماده کردن اقتصادهای خود برای دوران رکود اقتصادی، با شتاب دادن سرمایه گذاری در زیرساخت ‌های انرژی‌های تجدیدپذیر در کشورهای خود کردند.

تغییرات اقلیمی و زنگ خطر مهمی که شنیده نشد

دومین علامت خطر که بدرستی در کشور فهمیده نشد تصمیم اتحادیه اروپا در سال ۲۰۰۷ در جایگزین کردن انرژی‌های تجدید پذیر با سوخت های فسیلی بود. اتحادیه اروپا با اعضایی که قوی ترین اقتصادهای دنیا را شامل می شوند قوانین سختی برای جایگزین کردن انرژی‌های تجدید پذیر و شتاب برای گسترش آنان تصویب کرد.

تصویب مشوق های اقتصادی برای گسترش سریع انرژی‌های تجدید پذیر در اتحادیه اروپا علامت خطری برای کشور بود که بکلی نادیده گرفته شد. میلیاردها دلار سرمایه گذاری برای استفاده از انرژی رایگان باد و خورشید در اتحادیه اروپا از دید برنامه ریزان استراتژیک کشور پنهان ماند.

این سرمایه گذاری قیمت برق را در اتحادیه اروپا بین ۳۰ تا ۴۰ درصد در سال‌های ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۶ پایین آورد. غفلت از گسترش زیر ساخت های انرژی تجدید پذیر کشور در سال‌هایی که درآمد سرشار نفتی به کشور سرازیر بود، محروم کردن کشور از استفاده انرژی رایگان باد و خورشید و قیمت پایین تر برق را به همراه آورد. گذشته از تاثیر اقتصادی انرژی‌های تجدید پذیر در کشور، تاثیر زیست محیطی آن می توانست آلودگی گازهای گلخانه ای در کشور را بطرز چشمگیری بکاهد.

هزینه سنگین نسل های آینده از غفلت امروز دولتمردان

نادیده گرفتن و عدم درک علائم خطر باعث غفلت کشور در آن سال ها از سرمایه گذاری در زیر ساخت های انرژی تجدید پذیر شد. غفلتی که هزینه ای جبران ناپذیر به بار آورد. بدلیل عدم شفافیت در هزینه کردن درآمدهای نفتی آن سال ها بدرستی ابعاد نادیده گرفتن این فرصت در کشور قابل تخمین نیست ولی مسلم است که نسل های آینده هزینه سنگینی برای این غفلت خواهند پرداخت.

برنامه ریزان استراتژیک کشور، خواب هستند یا بیدار؟

برنامه ریزان استراتژیک کشور هر چه سریعتر باید جایگزینی انرژی‌های تجدید پذیر را در صدر لیست اولویت‌های کشور قرار دهند.

سوخت های فسیلی در آینده نزدیک نه قابل فروش و نه قابل استفاده خواهند بود و عدم دسترسی کشور به انرژی‌های تجدید پذیر کشور را در بحران انرژی عمیقی فرو خواهد برد. بحرانی که کنترل ابعاد آن به سختی قابل پیش بینی است و قطعا کشور آمادگی روبرویی با آن را نخواهد داشت.