آمار خشونت و افسردگی چقدر باید افزایش بیابد تا دولت، خدمات روانشناسی را بیمه کند؟

قتل بابک خرمدین صرفا یک نمونه از بروز خشونت های خانگی در جامعه ایران است که از خشم نهادینه شده در جامعه حکایت دارد؛ خشمی که بخصوص در دوره شیوع کرونا در میان مردم ایران رشد کرده و هر از گاهی بروز یک فاجعه از این دست، زنگ هشدار آن را به صدا در می آورد. این در حالی است که هنوز هم دولت برای فراهم کردن بستر دسترسی عمومی مردم به خدمات روانشناسی و روانپزشکی با قیمت مناسب برنامه ریزی نکرده است و به نظر می رسد در جامعه ای که خشونت در آن به مرز انفجار رسیده است، سلامت روان مردم برای مسئولان یک کالای لوکس محسوب می شود!

قتل بابک خرمدین ؛ نشانه روشن تشدید خشونت های خانوادگی در ایران

به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، از قتل رومینا اشرفی تا قتل بابک خرمدین و چندین نمونه کمتر رسانه ای شده قتل های خانوادگی ایران در سال های گذشته، همگی حکایت از آن دارد که میزان بروز خشونت در میان خانواده های ایرانی تشدید شده و این میزان به‌ویژه در دوره شیوع کرونا از سطح هشدار فراتر رفته است.

این نکته ای است که دکتر جعفر بای، آسیب شناس اجتماعی در گفت و گو با رکنا روی آن دست گذاشت و با تاکید بر این که جامعه آیینه تمام نمای خانواده است، عنوان کرد: جامعه شاد قطعا خانواده شاد می پروراند و بالعکس، وقتی خانواده ها عبوس و پرتنش باشند، جامعه نیز شاد نخواهند بود؛ چراکه این خانواده است که زیر بنای جامعه را تشکیل می دهند و طبیعتا وقتی خشم و ناامیدی در دل خانواده ها شکل بگیرد، سطح خشونت در جامعه نیز بالاتر می رود.

وی با تاکید بر این که وقتی ویروس خشم در یک خانواده ظاهر می شود، این ویروس به جامعه سرایت می کند، ادامه داد: اساسا زمانی که خشونت در میان بخش زیادی از خانواده ها نهادینه می شود، طبیعتا شاهد بروز خشونت در سطح جامعه خواهیم بود. البته میزان بروز خشونت در خانواده ها عمدتا در سطح خُرد قرار دارد و وقتی این خشونت به جامعه می رسد، در سطح کلان رخ می نمایاند.

این جرم شناس پرونده قتل بابک خرمدین را نیز یکی از فجیع ترین انواع قتل های خانوادگی در ایران توصیف کرد و گفت: نحوه قتل این سینماگر می تواند نشانه ای بر گسترده تر میزان بروز خشونت های خانوادگی در سطح جامعه باشد. اما برای این که بررسی کنیم که این میزان دقیقا چقدر رشد کرده است، نیاز به ارائه آمار دقیقی از سوی نهادهای مربوطه داریم، ولی متاسفانه کشورمان در حوزه آسیب های اجتماعی با فقدان آمارهای دقیق مواجه است.

رشد آسیب های اجتماعی در سایه نبود آمارهای دقیق در این حوزه

بای در همین راستا نسبت به فقدان وجود آمارهای دقیق مربوط به آسیب های اجتماعی در کشور انتقاد کرد و با ذکر مثال از نبود آمارهای منسجم در حوزه اعتیاد گفت: در سال های اخیر شاهده آن بوده ایم که نهادهای متولی حوزه اعتیاد، هرکدام یک آمار درباره تعداد معتادان متجاهر یا تعداد مصرف کنندگان مواد مخدر در کشورمان ارائه کرده اند و در بسیاری از موارد این آمارها در تناقض با یکدیگر قرار داشته است؛ از قضا، همین تناقض ها گاهی منجر به بروز اختلافات زیادی در میان نهادهای متولی از جمله پلیس، بهزیستی، شهرداری ها و ستاد مبارزه با مواد مخدر نیز شده است، اما هنوز هم کسی به فکر سامان بخشیدن به آمارهای مربوط به حوزه اعتیاد نیست.

وی مشکل اصلی در این خصوص را نبود مرکزی واحد برای جمع آوری آمار و اطلاعات مربوط به آسیب های اجتماعی دانست و گفت: متاسفانه در کشور ما یک مرکز جامع که بتواند به صورت مستقل از تمام نهادها، به ارائه آمارهای مربوط به آسیب های اجتماعی بپردازد، وجود ندارد. در این شرایط نیز راهکاری نداریم جز این که چنین نهاد مستقلی را تشکیل دهیم که رسالت آن فقط جمع آوری اطلاعات حوزه آسیب های اجتماعی باشد.

این آسیب شناس اجتماعی درباره ویژگی ها این نهاد مستقل توضیح داد: چنین نهادی باید بتواند به بررسی آمارهای مربوط به تاثیر مسائل اقتصادی و اجتماعی بر تشدید یا تقلیل جرایم و آسیب های اجتماعی بپردازد، به طور مثال، در این مرکز باید مشخص شود که رشد نرخ تورم و بیکاری چقدر بر افزایش میزان سرقت و بالا رفتن تعداد افرادی که برای بار اول دست به سرقت می زنند، تاثیر می گذارد.

اما در حالی اکنون کشورمان از فقدان آمارهای دقیق مربوط به آسیب های اجتماعی رنج می برد که در اختیار داشتن چنین آماری می تواند زیربنای تمام تحلیل ها و تصمیم گیری های مسئولان را شکل دهد. موضوعی که بای ضمن تاکید روی آن تصریح کرد: یکی از مهمترین علل عدم موفقیت حاکمیت در جلوگیری از تشدید آسیب های اجتماعی، این است که چون در کشور ما آمار دقیقی در حوزه آسیب های اجتماعی وجود ندارد، مسئولان نمی توانند برای مقابله با آن برنامه ریزی مناسبی داشته باشند.

دو آمار مهم تاییدکننده افزایش میزان خشونت در ایران

حال وقتی که آمار دقیقی در حوزه آسیب های اجتماعی در دست نیست، آیا می توان با رجوع به دلایل منطقی موجود در جامعه به این سوال پاسخ گفت که سطح خشم و خشونت در جامعه ما در سال های اخیر افزایش یافته است یا خیر؟

این سوال را با بای در میان گذاشتیم و او در پاسخ به آن عنوان کرد: براساس آمارهای تهیه شده توسط نهادهای زیرمجموعه سازمان ملل، ایران جزو 15 کشور غمگین دنیاست و قطعا همین همیزان از نهادینه شدن غم در جامعه ما می تواند به بروز خشم نیز دامن بزند؛ کاهش میزان شادی در سطح جامعه نیز بیشتر ناشی از انتشار خبرهای منفی در رسانه هاست. البته باید توجه داشت خود رسانه ها در این زمینه نقشی ندارند و این حاکمیت است که باید با اقدامات موثر به تولید خبرهای شاد و دلگرم کننده بپردازد.

وی همچنین به افزایش آمار نزاع خیابانی در چند سال اخیر اشاره کرد و گفت: صرف نظر از آمارهای جهانی، وقتی به آمارهای رسمی برخی مصادیق بروز خشونت توجه می کنیم، شاهد رشد آنها در سال های گذشته هسیتم؛ به طور مثال مطابق آمار رسمی پزشکی قانونی، میزان مراجعه به مراکز پزشکی قانونی در سطح کشور در سال 99 نسبت به سال 98 رشدی 1.8 درصدی را نشان می دهد و این رقم نسبت به سال 95 با افزایش محسوس 7 درصدی مواجه شده است.

این در حالی است که به گفته این جرم شناس، در بیشتر نزاع های خیابانی، مردم هیچ برنامه قبلی برای درگیر شدن با یکدیگر ندارند، اما چون موج عصبیت های فروخفته در جامعه بالاست، این عصبیت ها منتظر محملی برای بروز هستند؛ در واقع، چون آستانه تحمل آحاد جامعه بر اثر افزایش میزان خشم در سطح اجتماع کاهش یافته است، بسیاری از افراد با کوچکترین بهانه ای به یکدیگر می پرند و در این میان حتی در موارد حاد شاهد بروز قتل های خیابانی بدون برنامه ریزی قبلی هستیم که صرفا بر اثر خشم آنی افراد اتفاق می افتد.

تیر خلاص کرونا به پیکر آرامش در جامعه ایران

حال اگر همین دو آمار را که یکی از آنها بین المللی و دومی داخلی است، کنار هم بگذاریم و به این صحبت اخیر مسئولان سازمان بهزیستی نیز توجه کنیم که میزان تماس های مربوط به خشونت های خانگی در دوره کرونا با تلفن صدای مشاور بهزیستی افزایش پیدا کرده است، می توانیم به این جمع بندی برسیم که کرونا هم میزان خشم جامعه را بالاتر برده و هم موجب افزایش موارد بروز خشونت خانگی در ایران شده است.

بای ضمن تایید این موضوع، به مساله قرنطینه خانگی و تشدید مشکلات اقتصادی در دوره کرونا نیز اشاره کرد و ادامه داد: در 15 ماه کرونایی گذشته، هر دو مساله بر خشمگین تر شدن جامعه بخصوص رشد آمار بروز خشونت های خانگی اثر گذاشته است؛ اما نکته اصلی اینجاست که کرونا عامل اصلی خشن تر شدن جامعه ایران نبوده، بلکه پیش زمینه های تشدید خشم در جامعه ما وجود داشته و کرونا به نوعی تیر خلاص را بر پیکر آرامش در جامعه ایران زده است.

این آسیب شناس اجتماعی با این استدلال، معتقد است که اکنون میزان بروز خشونت در جامعه ما از وضع هشدار بسیار بالاتر رفته است؛ چراکه به گفته او، کارشناسان حوزه اجتماعی از ده سال پیش نسبت به تشدید خشونت در جامعه هشدار می داند و اکنون میزان خشم در جامعه ما به سطحی رسیده است که می توان گفت جامعه ایران در آستانه انفجار از خشونت قرار گرفته است.

انحرافات اخلاقی ؛ بهانه ای برای بروز خشم در میان خانواده ها

بای در بخش دیگری از صحبت هایش با اشاره به ریشه بروز قتل های خانوادگی عنوان کرد: عمده این قتل ها در مسائل ناموسی و ترس خانواده ها از بی آبرویی ریشه دارد و در ماجرای قتل بابک خرمدین، خواهر و همسر خواهرش نیز با وجود آن که هنوز ابعاد دقیق ماجرا مشخص نشده است، بازهم پدر ادعا می کند که این افراد را به خاطر انحرافات اخلاقی به قتل رسانده است.

وی با تاکید بر این که مسائل ناموسی صرفا بهانه ای برای قتل های خانوادگی است، ادامه داد: نکته اصلی اینجاست که انحرافات اخلاقی در جامعه ای که دچار یک خشم نهادینه شده، صرفا بهانه ای برای بروز خشم است و اساسا وقتی عوامل خشونت زا از آلودگی هوا، آلاینده های صوتی و مشکلات اقتصادی گرفته تا موج خبرهای منفی مربوط به بیماری ها، جنگ ها و فسادهای اقتصادی، در جامعه ما در سطح بالایی قرار دارد، هر بهانه ای از جمله مسائل ناموسی می تواند به محملی برای برون ریختن خشم نهادینه شده در افراد تبدیل شود.

موضوع دیگری که این آسیب شناس اجتماعی در ماجرای قتل بابک خرمدین به آن اشاره داشت، این است که در سال های اخیر شکاف بین نسلی نیز به یکی از بهانه های ایجاد خشم در سطح خانواده تبدیل شده است؛ بای در توضیح بیشتر این مساله گفت: اگر ما روایت پدر از انحرافات اخلاقی بابک را بپذیریم، بازهم موضوع اینجاست که این رفتار فرزند از نظر خودش یک رفتار کاملا هنجار بوده، اما از نظر پدرش که با او اختلاف نسلی دارد، چنین رفتارهایی ناهنجار بوده است و به همین دلیل، پدر خودش را مجاز دانسته است که خشم خود را به دلیل همین اختلاف دیدگاه با فرزندش بیرون بریزد.

در این میان اما صرف نظر از این صحبت های بای، نباید از زمینه های روانشناسی این قتل نیز غافل شد، چراکه اساسا پدری که دو فرزند و دامادش را به قتل رسانده و اجساد هر سه نفر را تکه تکه کرده است، قطعا دچار اختلالات روانی فراوانی بوده است و نمی توان ریشه این جنایت های او را صرفا به اختلاف عقیده اش با فرزندان تقلیل داد. نکته ای که البته این آسیب شناس نیز آن را تایید کرد و اظهار داشت: جدا از ماجرای قتل بابک خرمدین، اساسا در سطح جامعه شاهد آن هستیم که اختلافات سلیقه ای و عقیده ای بین والدین و فرزندان این روزها به یکی از مهمترین عوامل بروز خشونت های خانوادگی تبدیل شده است.

خانواده ؛ محملی برای بروز خشم های نهادینه شده

نکته دیگری که بای به آن اشاره داشت، این است که این روزها فشار ناشی از فرو خوردن خشم شدید در سطح جامعه موجب کاهش آستانه تحمل افراد شده است و وقتی افراد نمی توانند خشم خود را در جامعه خالی کنند، تمام عصبانیت هایشان را به خانه منتقل می کنند و همین مساله به تشدید خشونت های خانگی در شرایط کنونی که شاهد افزایش مشکلات معیشتی مردم و در نتیجه عصبانی تر شدن آنها هستیم، دامن زده است.

این آسیب شناس اجتماعی فقدان توانایی برای کنترل عواطف و احساسات را عاملی برای بروز رفتارهای غیرمتعارف توصیف کرد و گفت: علت اصلی انجام رفتارهای پرخاشگرانه این است که افراد در طول زندگی بخصوص وقتی در سطح جامعه حضور دارند، ناچارند که خشم های خود را پنهان کنند و سرکوب همین خشم ها نیز در شرایطی که بیشتر افراد مهارت کنترل خشم را ندارند، می تواند در موارد حاد به بروز فجایعی مانند قتل های خانوادگی حتی به بهانه مسائل ناموسی منجر شود.

بی تفاوتی دولت در برابر سلامت روان مردم

بر این اساس، به نظر می رسد یکی از مشکل اساسی جامعه ما، این موضوع باشد که بیشتر ایرانیان نمی توانند خشم خود را مدیریت کنند؛ زیرا نه تنها آموزش های لازم در این زمینه به مردم ما داده نشده است، بلکه حتی امکان دسترسی به خدمات روانشناسی با قیمت مناسب نیز در اختیار مردم ایران گذاشته نشده است.

این نکته مهم دیگری است که بای در تحلیل عوامل رشد آسیب های روانی در جامعه ایران در سال های اخیر روی آن دست گذاشت و عنوان کرد: وقتی قیمت خدمات روانشناسی و داروهای روانپزشکی به حدی بالاست که بیشتر اقشار جامعه نمی توانند آن را دریافت کنند، طبیعی است که در چنین جامعه ای، همه روزه شاهد بروز مصادیقی فاجعه آمیز از بروز خشونت های خانگی و سایر انواع خشونت باشیم.

این آسیب شناس اجتماعی فراهم کردن بسترهای لازم آموزش مهارت های کنترل خشم به مردم و دسترسی تمام اقشار جامعه به خدمات روانشناسی و روانپزشکی با قیمت مناسب را وظیفه اصلی حکومت دانست و تصریح کرد: با وجود بحرانی بودن شرایط آسیب های روانی در جامعه، متاسفانه اکنون شاهد آن هستیم که خدمات روانشناسی بیمه نیستند و بسیاری از مراکزی که خدمات روانپزشکی ارائه می دهند نیز بیمه های عادی را قبول نمی کنند و افراد ناچارند که هزینه های بالایی را برای دریافت این خدمات صرف کنند.

این جرم شناس در ادامه تاکید کرد: متاسفانه در کشور ما با وجود آن که سال هاست متخصصان حوزه های اجتماعی نسبت به افزایش سطح خشونت جامعه هشدار می دهند، دسترسی عمومی به خدمات روانشناسی و روانپزشکی فراهم نشده و دولت در این زمینه بسیار خنثی و بی تفاوت عمل کرده است؛ یعنی به نظر می رسد که مسئولان ما گویی هیچ حس مسئولیتی درباره بحران تشدید خشونت در جامعه ما ندارند و ابدا به این فکر نمی کنند که باید برای کنترل خشونت در سطح جامعه برنامه ریزی کنند.

در پایان باید به این نکته توجه داشت که تا وقتی این بی توجهی از سوی دولت ادامه داشته باشد، کماکان ممکن است شاهد رشد سطح خشونت در جامعه و افزایش آمار مصادیق بروز خشم در سطح کشور باشیم؛ در این میان سوال اصلی اینجاست که چند بابک خرمدین یا رومینا اشرفی دیگر باید به قتل برسند تا دولت با این نتیجه برسد که خدمات روانشناسی و روانپزشکی باید تحت هر شرایطی بیمه شوند؟ آخرین قیمت های بازار ایران را اینجا کلیک کنید.

وبگردی