آمارهای تکاندهنده جرایم و تغافل سیاستگذاران!
رکنا:فرهاد خادمی / روزنامه نگار: آسیبهای اجتماعی و زنگ خطر فاجعهای که به صدا درآمده است.
به گزارش رکنا، این روزها به مدد گسترش شبکههای اجتماعی مجازی و رسانهای اخبار ناگوار و تأسفباری از لایههای درونی جامعه اسلامی منتشر میشود که نهادینه شدن یک فاجعه را هویدا میکنند.
روزی نیست که خبری از قتل، آدمربایی، خیانت، انواع فسادهای اخلاقی و جنسی، رشوه، اختلاس، طلاق، کودکربایی، سرقتهای مسلحانه، افزایش تعدادِ زنانِ خودسرپرست و بدسرپرست، فرزندانِ طلاق، کودکان کار و خیابانی، تکدیگریِ حرفهای و بسیاری از مفاسد اجتماعیِ دیگر که به طورِ جدی، سلامتِ اخلاقیِ جامعه را تهدید میکنند به گوش نرسد!
دربادی امر ممکن است گفته شود که در هر جامعهای این پدیدهها وجود دارد، در این نکته شکی نیست و چه بسا در دیگر کشورها بیشتر از ایران هم باشد، اما تفاوت جامعه ما در این است که یک سبقه چند هزار ساله فرهنگی، سنتی بودن جامعه و مهمتر ازهمه اسلامی و انقلابی بودن جامعه ما باعث تمایز از نقاط دیگر جهان شده است و همین موضوعات پذیرش این همه فساد و آسیبهای اجتماعی را برایمان سنگین و غیر قابل هضم نموده است.
مدتهاست که زنگ خطر آسیبهای اجتماعی در جامعه ما به صدا در آمده است به گونهای که مسئولان دولت یازدهم مجبور شدند با چند صفحه گزارش به خدمت رهبر انقلاب برسند و از ایشان استمداد بجویند.
نکته مهم این است که از لابهلای این اخبار و حوادث تلخ، دورشدن از رفتارها و دستورالعملهای اخلاقی و انسانی به گوش میرسد و در نهایت شاهد مسخ شدن همه آموزههای والایی که باعث استحکام فرهنگی در جامعه میشود، هستیم.
براساس آمارهای رسمی مراکز قضایی و پزشکی قانونی در سالهای اخیر، منازعات و درگیریهای خانوادگی و اجتماعی، افزایش چشمگیری یافته و این واقعیتِ تلخ، بیانگرِ وجودِ فاصله و شکافِ عمیق رفتاری و طبقاتی در جامعه است.
با توجه به آنچه که در بالا آمد؛ حال این سوال مهم مطرح میشود که چرا اینگونه دچار تغییرات اخلاقی و رفتاری شدهایم و به جای اینکه در سایه آموزههای فرهنگی و دینی برای جهانیان الگویی اخلاقی باشیم اینک به عنوان عصبانیترین مردم جهان شناخته شدهایم!
این آسیبهای اجتماعی در حالی رو به فزونی است که در حالِ حاضرِ بیش از ۹۰۰ تریبونِ نماز جمعه و بیش از۳۵۰ نهاد فرهنگی در حال ارشاد و راهنمایی آحاد مردم هستند و لذا به نظر میرسد با این همه عقبه فرهنگی به دنبال یافتن ضعفهای اساسی و چرایی ناکارآمدی و ریشهیابی مقبول نیفتادن این آموزهها باشیم و به دنبال بازنگری در اهداف و شیوههای ارائه مطالب و جذب مخاطبان بگردیم. البته ناگفته نماند همه آن موارد تاکنون با وجود خود توانستهاند از بسیاری از معضلات جلوگیری کنند اما باید شیوهها تغییر یابد.
در حال حاضر آنچه که باعث بروز تضادهای رفتاری و فرهنگی در جامعه ما شده است، افزایشِ فاصله طبقاتی، تغییر سبک زندگی مردم، بیکاری، متزلزل شدن بنیانهای فکری و اخلاقی جامعه، از بین رفتن و مخدوش شدن مرزهای اخلاقی و گسترش روابط نامشروع و فراجنسی، رسوخ فرهنگ بیگانه به مدد برنامههای ماهوارهای، پایبند نبودنِ بخشِ قابلِ توجهی از مردم به حقوق عمومی جامعه و... از مهمترین علل و عواملِ بروزِ رفتارهای خطرآفرین در جامعه به شمار میرود.
متأسفانه طی سالهای گذشته مسئولین ریز و درشت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه در همه دولتها سعی در مخفی کردن آسیبهای اجتماعی و معضلات اخلاقی داشتهاند و همواره با چشمپوشی از این مسائل، به سادگی از کنارش گذشتهاند که در نتیجه سطح بحرانهای اینچنینی به گونهای بالا گرفت که خود به خود منفجر شدند و مسئولین مربوطه را "کیش و مات" کردند.
سرفصل آسیبهای اجتماعی که این روزها از نظر آمارهای رسمی نگرانیهای بیشتری را در جامعه ایجاد کردهاند نکات زیر است.
بیش از ۱۱ میلیون جوان ایرانی هنوز ازدواج نکردهاند!!
طبق آمارهای رسمی هر ساعت ۱۸ طلاق ثبت میشود!!
۷۵درصد از طلاقها به مسائل جنسی مرتبط است!!
رشد خیانت در میان افراد ۲۵ تا ۴۰ ساله رایج است!!
کاهش سن فحشا به ۱۴سال.
کاهش سن اعتیاد به ۱۳ سال.
افزایش نزاعهای خیابانی و استفاده از سلاح سرد.
در بررسی آنچه که در زیر پوست جامعه ما گذشته و میگذرد به این نکته میرسیم که متأسفانه به دلیل بیتفاوتی نسبت به آموزههای اخلاقی و فرهنگی، شکلدهی خاصی نسبت به این آموزهها در بین مردم ایجاد شده و شاهد نوعی دهنکجی به این آموزهها هم هستیم و این اتفاق در حالی شکل گرفته که دستاندرکاران جامعه نتوانستند برنامههایی در خور و متناسب با تغییرات فرهنگی جامعه طراحی و اجرا نمایند.
با نگاهی موشکافانه و دقیق در مییابیم که ریشه این ناهنجاریهای اجتماعی و روانی، بیش از آنکه ریشه در بیرون داشته باشد، از ساختارِ درونیِ جامعه ما نشأت گرفتهاند و باید از درونِ جامعه، علل و عواملِ اصلی را جست وجو و درمان کنیم. لذا با توجه به آنچه که رخ داده وشاهد آثار منفی آن در جامعه هستیم، سوالاتی مهم به ذهن متبادر میشود، هر چند که این سوالات نافی مسئولیت سنگین مدیران جامعه نیست ولی ذکر آنها برای روشن شدن خیلی از موارد
ضروری است.
۱- دلایل اصلی سقوط و انحطاط اخلاقی در جامعه چه بوده است؟
۲- آموزههای اخلاقی و مغفول مانده در نظام آموزشی کشور چه بوده است؟
۳- مقصر اصلی در این میان کدام دستگاه و نهاد متولی فرهنگی است که به وظایف خود درست عمل نکرده است؟
۴- سهم نظامِ آموزشی، سیاستگذاران و برنامهریزانِ نظام قضایی و فرهنگی، در بروز این مخاطرات اجتماعی چقدراست؟
۵- اگر یک نظامِ فرهنگی و اجتماعیِ منسجم، نظم سیاسیِ جامعه را مدیریت میکرد، اینگونه مفسدهها قابلِ کنترل نبود؟
نگارنده برآن است که طرح این سوالات و سوالات طرح نشده دیگر، نباید باعث دادن نشانیهای غلط به افکارِ عمومی و پاک کردنِ صورت مسئله شود. بلکه هدف از طرح سوالات این است که بگوییم وضعیت اخلاقی و فرهنگی جامعه از"قرمز " هم گذشته است و باید تعارفات معمول را به کناری گذاشت و همه مسئولین در همه قوا و سایر نهادهای ذیربط این وضعیت را جدی بگیرند واز"تغافل" خود بکاهند و جدیتر به میدان عمل وارد شوند.
آقایان دستاندرکار باید بدانند در شرایط امروزی جامعه ما و جهان، راهکارهای سنتی و حتی کهکشانی هم چاره کار نیست، بلکه باید واقعیات امروزی و نیازهای جامعه و آحاد ملت به درستی دیده و بررسی شود و به دور از هر گونه تعصب و جزماندیشی ضمن کالبد شکافی این آسیبها به نیازسنجی علمی بپردازند و آنچه را که میتوان در جامعه آفت زده امروزیمان نهادینه کرد، به مرحله اجرا در آورند.
آقایان مسئول بدانند با تغافل و نادیده گرفتن این مشکلات نه تنها آسیبهای اجتماعی روز به روز در جامعه ریشه میدواند بلکه وجود این وضعیت زیبنده جامعه اسلامی ما که میخواهد امالقرای جهان اسلام باشد نیست!برای ورود به کانال تگرام ما کلیک کنید.
ارسال نظر