علت افزایش گرایش به ازدواج سفید چیست؟
رکنا: چندیست در کشورمان نوعی زندگی مشترک میان زن و مرد رواج یافته است که آن را ازدواج سفید میخوانند. اکثر ما از آن شنیده ایم و نظرات و قضاوتهای خاص خود را در ارتباط با آن داریم. این پدیده بدون قضاوت، از آن وقایعیست که لازم است آسیب شناسی شود.
اینجا البته در حد وسع خودمان به علل شیوع ازدواج سفید میپردازیم، اما از آن جهت که در جامعه مان نسبت به فرهنگ و شرایط خود جامعه رواج زیادی داشته است، خوب است اندکی روی آن درنگ کنیم.
همانطور که همه واقفیم این پدیده محصول انتقال از فرهنگ غرب به شرق بوده است. این رویهی کشورهای غربی خصوصا فرانسه، آلمان، انگلستان و آمریکا است که زن و مرد پیش از تصمیم قطعی برای ازدواج، چند سالی را بدون هیچگونه ثبت سند رسمی، با هم زیر یک سقف زندگی میکنند. گاه حتی بچه دار هم میشوند و، اما چند سال بعد اقدام به ازدواج رسمی میکنند. این رویه برای آنها نسبتا جاافتاده است. با فرهنگ خودشان همخوانی نسبی بیشتری دارد. اما در درجه اول حقیقتا با اصل و ضمیر فرهنگ ما هیچ گونه همخوانی ندارد چه آنکه در ایران حتی افراد و خانواده هایی که کمتر مذهبی اند و دوست دارند خیلی باز و به عبارتی شبیهتر به غربیها زندگی کنند هم معمولا اصول سنتیای دارند که ته دلشان به آنها پایبندند؛ لذا زوجی که تصمیم میگیرند اینگونه زندگی کنند ابتدا از سوی جامعه در فشار خواهند بود.
البته باید بدانیم که در انتخاب نام چنین روشی برای زندگی، ما اشتباه کرده ایم. اگر بخواهیم نامش را هم از زبان انگلیسی اقتباس کنیم، ازدواج سفید در آنجا از لحاظ لغوی مفهوم دیگری دارد، بلکه کاملا متضاد آنچه است که ما برایش برگزیده ایم. در انگلیسی، وایت ودینگ (White Wedding) به معنای ازدواجی رسمی است که در کلیسا صورت گرفته و عروس، لباس سفید بر تن میکند. وایت مریج (White Marriage) هم به ازدواجی قانونی گفته میشود که به دلایل مختلف از جمله شرط یکی از طرفین یا مهاجرت، روابط جنسی در آن وجود ندارد. البته در زبان فرانسوی، ماریج بلانک (Marriage Blanc) به مفهوم پیمان زناشوییای است که شکل قانونی ندارد، اما ارتباط جنسی در آن وجود دارد. مفهوم اخیر، یعنی زندگی مشترک زن و مرد بدون ازدواج رسمی همراه با روابط جنسی، در زبان انگلیسی، کوهابیتیشن (cohabitation) به معنای دقیق «همباشی» میباشد. اما اصولا در ایران، ازدواج سفید اسمی عام است برای همه انواع ازدواج غیر شرعی و غیر رسمی.
در دین اسلام هم ما یک نوع نکاح عرفی یا عقد موقت داریم که میتوانند جایگزین ازدواج سفید باشد، اما متاسفانه در جامعه مان نه تنها جا نیفتاده بلکه به دلایلی، مذموم هم شمرده میشود. شاید این به دلیل بد شناسانده شدن باشد یا تبلیغات اشتباهی که یک امر مذهبی را به ضد ارزش تبدیل میکند. نکاح عرفی فوق شرعی است و صیغه و ظوابط دارد، اما میتواند در مراجع قانونی دولتی ثبت نشود.
تفاوتهای زیادی میان ازدواج سفید و ازدواج رسمی وجود دارد. از جمله مهمترین آنها آینکه درازدواج سفید آینده مبهم است و شرایط ناپایدار. هرچقدر هم که دو طرف به هم تعهد اخلاقی داشته باشند بازهر لحظه ممکن است یکی از طرفین به هر دلیلی تصمیم به ترک این رابطه بگیرد. آن موقع هیچ کاری نمیشود کرد و حتما آسیب روانی برای طرف دیگر در پی خواهد داشت. معلوم نیست زمان آن چقدر است و تا کی قرار است این رابطه ادامه داشته باشد. نوعی عدم آرامش و امنیت همیشه به دلایل فوق در دو طرف حاکم خواهد بود.
هرچقدر هم که آنها از لحاظ احساس و عشقی که در میان شان است از بودن با هم حس رضایت کنند. مسئلهی دیگر، مناسبات مالی مابین دو طرف است که اغلب نامشخص و جدای از هم میباشد. مهمتر اینکه نه مهریهای تعیین میشود و نه نفقهای در کار است؛ لذا مجددا همه چیز روی هواست و پایه تعریف شدهی محکمی ندارد. ازدواج سفید از لحاظ مذهبی غیر شرعی محسوب شده و غیر قانونی نیز هست؛ لذا مشکلات فراوانی برای زوجی که انتخاب میکنند اینگونه زندگی کنند در جامعه وجود دارد. در درجهی اول خود خانواده آنها هستند که معمولا پشت آنها را خالی کرده و از حمایت خویش محرومشان میکنند. خصوصا خانوادهی دختر. برای پیدا کردن خانه هم مشکل خواهند داشت. همچنین است مواردی مثل گرفتن هتل در سفرهای داخلی. بطور کلی زندگی آنها باید از خیلی از اطرافیان و آشنایان پنهان بماند. این روند بسیار آزاردهنده و همراه با نوعی تشویش همیشگی است.
علی رغم اینکه ازدواج سفید سوغات غرب است، اما ما خودمان هم با آغوش باز آنرا به درون جامعه مان پذیرا شدیم. شاید این پذیرش ناخودآگاه بوده، اما نباید منکر ایرادات و مشکلاتی شویم که باعث شده است افراد به آن سو سوق داده شوند. جامعهی ما در این راستا مشکلات اجتماعی، اقتصادی، روانی و فرهنگی زیادی دارد.
از طرفی شاید عدم مسئولیت پذیری افراد نیز آنها را به این شیوه از زندگی وامی دارد. با انتخاب این زندگی آنها زیر بار بسیاری از تعهدات جدی ازدواج رسمی نمیروند. شاید هم اینگونه، نوعی حس متفاوت بودن و خاص زندگی کردن در آنها ارضا میشود. اینها البته بیشتر میتواند متوجه افراد جوانتر باشد حال آنکه یکی از دلایل زیاد شدن ازدواج سفید، بالا رفتن سن ازدواج است (که خود معلول مشکلات اقتصادی و فرهنگی جامعه است). همچنین است رو آوردن بیشتر برخی جوانها به زندگی در خانههای مجردی. البته خود این تلاش برای داشتن خانه مجردی هم باز معلول یک سری معایب دیگر جامعه مان است. از جمله اینکه دانشجویان ما بسیاری اوقات در شهرستانهای دیگر پذیرفته میشوند و از خانواده خود دورند. شاید هم برای نبودن کار و شغل مناسب به شهری دیگر مهاجرت کرده و سپس در پی یافتن خانه مجردی میروند. خود نبودن شغل و کم بودن کار مناسب برای جوانان به تنهایی میتواند یکی از دلایل رو آوردن افراد به ازدواج سفید باشد. از این طریق آنها در مخارج خود صرفه جویی کرده و هزینه هاشان نصف میشود. یکی دیگر از علل پناه بردن جوانان به خانهی مجردی، عدم سازگاری آنها با خانواده است. برای مثال مدام با پدر یا مادر یا حتی خواهر و برادرها درگیریهای فکری و لفظی دارد و از یک زمانی به بعد این وضعیت دیگر برای او غیر قابل تحمل میشود. همچنین در غیر این صور، نفس حس استقلال Esteghlal طلبی میتواند آنها را به زندگی جداگانه وادارد.
در این راستا، بعضیها اشاره به سخت گیریهای خانواده دارند. از جمله سختگیری در باب هزینههای ازدواج و مراسم و نیز بالا بودن مهریه. خانواده هایی که اینگونه حساسیتها را دارند بهانهی مناسبی فراهم میکنند تا جوانی که مدتی در انتظار باز شدن بختش است، رو به یک زندگی خاص و به دور از تمام این هیاهوها بیاورد. البته بعضا هم تجربه آمار بالای طلاق در اطرافیان، این بهانهها را فراهم میکند. آنانی که به ازدواج سفید روی میآورند بسیاری از اوقات از خلاصی خود از معضلی بنام طلاق سخن میگویند.
باید متوجه بود که شاید این روش زندگی در ظاهر با سهولت به برطرف شدن برخی نیازهای فیزیکی و روانی دوطرف بیانجامد، اما حقیقتا مشکلات سختی را هم در پی دارد. از لحاظ اجتماعی، گسترش این رویه در جامعه به تهدید نهاد خانواده میانجامد. از لحاظ شخصی هم همان عدم ثبات قطعی برای ادامه، مدام نگرانی روانی در بر دارد. همچنین عدم تعهد مالی که از آن گفتیم.
بعلاوه برای خانمها مسائل دیگری هم هست. از جمله بارداری ناخواستهی آنان. سقط جنین هایی که عوارض ناخوشایند غیر بهداشتی و مشکلات زنانگی در بر دارد. هر چند در این رابطه فرزند آوری (خواسته یا ناخواسته) میتواند مشکلاتی را ببار بیاورد، ولی در نهایت چیزی از مسوولیتهای عاطفی و قانونی پدر و مادر کم نمیکند.
شاید در بسیاری از این موارد، زندگی مشترک زن و مرد به امید تبدیل آن به یک ازدواج رسمی در آینده باشد. کاش همینگونه هم بشود. اگر میشد مضرات این شیوه از زندگی کم شود شاید از آسیبهای اجتماعی آن هم کاسته میشد، اما ظاهرا هرچه بالا و پایین کنیم، ضررهای آن بیشتر است از اهداف کوتاه مدت و ظاهرا شیرین آن. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
ارسال نظر