اقدام بی رحمانه مرد جوان با زن فداکارش / مهلا بی ریا بود !
رکنا: جوانی یکلاقبا بودم، حتی کار درست و حسابی هم نداشتم. مهلا صادقانه و بیریا زنم شد. ما صاحب یک پسر شدیم. خدا خواست، کاری پیدا کردم و ادامه تحصیل دادم.

مهلا طلاهایش را فروخت و خرج دانشگاهم را جور کردیم. لیسانس و فوقلیسانس گرفتم.
موقعیت شغلیام تغییر کرد، اما من دچار غرور شدم. خودم را یک سر و گردن بالاتر از مهلا میدیدم. خاطرخواه دختری شدم که سوادش همسطح خودم بود.
به خاطر این هوس، به همسرم پشت کردم. یک سال دندان روی جگر گذاشت، اما فایدهای نداشت و نهایتا طلاق گرفت و رفت. پسرم را مهلا برد و به خواسته دلم رسیدم.
من و عروس رویاهایم خیلی زود به یک پوچی عذابآور رسیدیم. سرش به زندگی گرم نبود. نمیتوانستم او را از گوشی تلفن لعنتیاش جدا کنم.
مهلا بعد از طلاق دچار بیماری شد و بچه را به من تحویل داد. همسرم چشم دیدن این طفل معصوم را نداشت و آزارش میداد و تا میخواستم حرفی بزنم، سر و صدا راه میانداخت.
این اواخر فهمیدم شیشه هم مصرف میکند. داشتم دیوانه میشدم. یک شب سر کار بودم که همسایه زنگ زد و خبری داد که قلبم را پارهپاره کرد. خودم را رساندم. پسرم ساعت ١٢ شب بیرون آپارتمان و روی پلهها خوابیدهبود. میگفت بعضی شبها نامادری به بهانهای او را بیرون میفرستد و دیگر در خانه را به رویش باز نمیکند. آپارتمانم را بهعنوان مهریه دادم و شر این زن را کم کردم. دوباره به سراغ مهلا رفتم. قبولم نمیکند. به مرکز مشاوره پلیس آمدهام. کمکم کنید پا روی چشمم بگذارد و عروس زندگیام شود. قول میدهم... برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
-
خلاصه بازی شمس آذر 3 _ 2 پرسپولیس
خاک .....
چرا عاقل کند کاری که بازآید به کنعان غم مخور ...دور گردون گر دوروزی بر مراد مهلا برنیافت دائما یکسان نباشد حال مهلا غم مخور
برادر من هر اشتباهی تاوانی دارد. تو هم باید تاوان بدهی ولی خیلی سخت. من مرد هستم ولی تا حدودی همسر اول شما را درک میکنم که رضایت ندهد. ولی امیدوارم به سر زندگیت برگردد وتوهم درس گرفته باشی.
مردیکه آشغال عوضی حقته