انشا در توصیف بهار + فیلم

به گزارش رکنا، این انشا بوی بهار را می دهد.

اینبار بهار میـخواهد با کوله باری از سبزی، طراوت و خاطرات دیرینه ای که یک سال انتظارش را می کشیدم پابه جهان بگذارد، بهار میخواهد بیاید و من باید در قلبم خانه تکانی کنم،

تمام کینه ها را از روی پرده های امید قلبم بشویم و با دستمال صبوری بر روی کتابی که پراز محبت های سرد شده است بکشم تا غباری از دشمنی و جنگ و جدال باقی نماند و پرنده اسیر قلبم را از قفس آزاد کنم.

بهار می خواهد با تیرکمان محبت، تیر مرخصی دادن به زمستان را بزند و زمستان باید کوله باری که سراسر سردی و قطره های مرواریدی بود را بردارد و به انتظار سال دیگر بماند، کتاب سرنوشت زمستان را در گوشه ای از صندوقچه ی قلبم می گذارم و قفلی محکم بر آن می زنم،

کلاف زندگی ام را با بهار، با چهچه بلبلان و پروار پروانه های زیبا و رنگارنگ می بافم، با مداد طراوت تخته ی قلبم را با کلمه ای به نام بهار آشنا میکنم و بر روی دفتر خاطرات زندگی ام با خودکار عشق و علاقه کلمۀ بهار را می نویسم،

چتر اندوه را می بندم و به امید آمدنِ بهار از جاده عاطفه می‌نشینم، گویی نسیم ملایم اکنون چهره ام را نوازش می کند و طنین زیبایش در گوشم نواخته می‌شود، خیاط ماهری میخواهد لباسی برای دنیا درست کند لباسی با گل هایِ رنگارنگ، آنگونه که من دوست دارم.

چراغ کلبۀ قلبم را با مهربانی روشن می کنم و پرچین های آن را با عطر و بویِ بهار معطر می کنم اینک همه با هم به استقبالِ بهار می رویم.