به گزارش رکنا، او درباره داستان زندگی اش گفت: خواهرم به اصرار پدرم ازدواج کرد و بعد از مدتی هم به خواسته او قهر کرد و خانه ما آمد.

پدرم می گفت اگر از روز اول سفت و سخت می گرفتیم دامادمان این قدر پررو نمی شد و حساب کار دستش می آمد که باید احترام خانواده ما را حفظ کند.

همین مساله و دخالت ها و بگومگوهای اعصاب خرد کن باعث شد خواهرم از شوهرش جدا بشود.

یکی از آشنایان پا پیش گذاشت تا خواهرم سر خانه و زندگی اش برگردد . اما پدرم شرط گذاشت و گفت :دامادمان باید بیاید و دستش را ببوسد و جلوی همه از او عذرخواهی کندو ... .

بر خلاف تصور ما ،شوهر خواهرم نه تنها نیامد عذر خواهی کند بلکه چندماه بعد از طلاق شان خبردار شدیم ازدواج کرده و زندگی جدیدی تشکیل داده است.

مرد جوان افزود: با این وضعیت خواهرم دچار افسردگی شدیدی شد و خانواده ام نیز مثل افرادی که راه شان را گم می کنند سرگردان شده بودند. کمتر با اقوام و آشنایان رفت و آمد می کردیم و حال خوبی نداشتیم.

من هم که طاقت دیدن اشک های مادرم و غم و غصه خواهرم را نداشتم به جای آن که بیشتر کنارشان باشم و به آنها روحیه بدهم در لاک تنهایی خودم فرو رفتم.

در آن شرایط در فضای مجازی با سهیلا آشنا شدم و دلباخته اش شدم.

نمی دانم شاید می خواستم با این آشنایی از واقعیت های تلخی که عذابم می داد خودم را دور کنم.

به خواستگاری این دختر رفتیم . پدر و مادرم از همان لحظه اول نظر مخالف خودشان را اعلام کردند و می گفتند سهیلا و خانواده اش وصله مانیستند. افسوس که نمی فهمیدم چرا با خواسته ام مخالفت می کنند باسماجت و تهدید ،خانواده ام کوتاه آمدند و ازدواج کردم.

اما در مدت کوتاهی فهمیدم اشتباه کرده ام. دندان روی جگر گذاشتم و گفتم به مرور زمان اوضاع درست می شد. اوضاع درست که نشد هیچ ،اختلاف های من و همسرم روز به روز بیشتر شد. او اصلا گوش به حرفم نیست ،یعنی برایش مهم نیست که چه می گویم و چه نظری دارم و انگار نه انگار که من هم هستم.

زنم گاهی جوری آرایش می کند که خجالت می کشم با او خانه پدرم یا مراسم خانوادگی بروم.

ایراد دیگرش هم این است که اعتیاد به فضای مجازی او را گیج کرده و مدام سرش توی گوشی تلفن همراهش است.

ازدواج بدون شناخت و بدون تحقیق من هم این قدر مشکل برایم درست کرده ،به قول آقای مشاور کاش به مشاوره قبل از ازدواج می آمدیم و یا حداقل بعد از ازدواج مشاوره می گرفتیم تا این قدر مشکلات مان عمیق نمی شد و احترام همدیگر را زیر پا نمی گذاشتیم.

نظریه کارشناس:

در این باره نظر یکی از مدرسان مهارتهای زندگی را جویا شدیم؛ "صالح محمدپور" عضو سازمان نظام روانشناسی و مشاوره ایران گفت:

صالح محمدپور

نگرش های ما درباره ازدواج مشخص میکند که تا چه اندازه ازدواج را الزام آور یا اجبارآور و یا خوب یا بد میبینیم. ازدواج هایی که بر اثر اجبار و ازدواج هایی که بر اثر فرار باشد (فرار از یک شرایط ناخوشایند) سرانجامش تباهی ست، بطور حتم خانواده ها یک طرف اصلی ازدواج و یک طرف اصلی طلاق هستند.

صالح محمدپور ادامه داد: افرادی پیش من می آیند که چگونه خانواده مان را برای ازدواج با یک شخص خاص راضی کنیم، من میگویم آن ها راضی می شوند درصورتی که به خوبی خودتان را اثبات کنید و برای آنها معقولانه باشد ولی اگر راضی نشدند اصرارنکنید که بیفایده ست، درجواب به من می گویند: خب مگر میخواهیم با خانواده اش زندگی کنیم؟ گفتم نه اما شما میتوانید خانواده را حذف کنید؟

گاهی پدر و مادرها به جای اینکه شرایط را مساعد کنند از نقش پدر و مادری دور می شوند و مانند فرزندان عمل میکنند. با این وجود افرادی که با تهدید پدر و مادر ازدواج کنند با تهدید هم جدا می شوند.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

وبگردی