سرنوشت سوخته زنی به نام مهین!

این زن که مهین نام داشت ، لبخند تلخی بر چهره داشت. با غرور به عکسش نگاه می کرد؛ چندبار این جمله را تکرار کرد:

- ببین، این عکس منه، چه تیپ و قیافه ای داشتم،همه دوستام حسرت می خوردن که چشم و ابروی من رو داشته باشن، همکلاس هایم عشق می کردن باهاشون دوست بشم و جواب سلامشون رو بدم، هیچی از خوشگلی کم نداشتم ولی ... .

زن عکس پشت زمینه رنگی را توی کیفش گذاشت. کیف قهوه ای رنگ و رو رفته ای که با یک تکه نخ به گردنش آویزان بود.

نمی توانست روی پاهایش بایستد، بدنش می لرزید، زانو زد و روی زمین ولو شد و... .

او در کمتر از 6 سال به فلاکت و بدبختی دچار شده است. به صورتش که نگاه می کردی می ترسیدی.

زیر چشم هایش کبود شده بود و استخوان گونه هایش می خواست از دو طرف صورتش بیرون بزند.

تمام دندان هایش را کشیده است و شاید هیچ کس در نگاه اول باور نکند او زنی 27 ساله است.

قصه غم بار زندگی مهین درس های عبرت آموزی دارد . برای پدرها و مادرها و برای آن زنانی که فکر می کنند با یک مشکل، دیگر همه چیز خراب می شود و راهی برای بازگشت وجود ندارد.

مهین 6 سال قبل تن به ازدواجی اجباری با پسر عمویش داد. پسر عموی معتاد Addicted بی مسئولیتی که او را در دوران نامزدی به مصرف مواد مخدر Drugs آلوده کرد.

پدر و مادرش وقتی فهمیدند چه بلایی سر دختر شان آمده بلافاصله دست به کار شدند. می خواستند برای طلاق اقدام کنند. مهین در دوران عقد باردار شده بود. صبرکردند تا فرزندش را به دنیا بیاورد.

زن جوان دخترش را به دنیا آورد و اسم این بچه معصوم را نازنین گذاشتند.

مهین از شوهرش جدا شد. او با پشتیبانی جانانه پدر و دلداری های مادرش ترک اعتیاد کرد.

اما از نظر روحی و روانی همچنان آشفته و به هم پاشیده بود. هر موقع به گذشته ها فکر می کرد اعصابش به هم می ریخت.

تصور می کرد تمام درهای زندگی به رویش بسته شده اند، با خودش می گفت چه کسی می آید یک زن مطلقه که بچه دارد را بگیرد.

تحت تاثیر همین افکار ناامید کننده به دوست دوران تحصیلش پناه برد. مهین توسط این دوست ناخلف به شیشه اعتیاد پیدا کرد.

هیچ کس از این ماجرا خبر نداشت. پس از دوسال، خواستگاری برایش آمد. مردی باوقار و آبرومند، همسرش را در حادثه Incident تصادف Crash از دست داده بود.

مهین ازدواج کرد . قرار شد شوهرش، نازنین را مثل دختر خودش دوست بدارد و او نیز برای دو فرزند شوهرش مادری کند.

اما افسوس که اعتیاد به شیشه فکر و روح و روان و جسمش را وابسته کرده بود.

هر روز حالش بدتر می شد. شوهرش خیلی زود فهمید مهین در چه منجلابی دست و پا می زند. او بی برو برگرد طلاقش داد.

دومین شکست ،مهین را به ناکجا آباد کشاند. دخترش را به خانواده اش سپرد. فراری شد. مدتی بلا مکان بود و به وضعیت اسف بار رسید .

خانواده دوباره او را پیدا کردند . به خانه برگشت. همه دست به دست هم داده بودند تا او بتواند خودش را اصلاح کند.

حتی تحت نظر پزشک درمانگر اعتیاد بود. اما دیگر کنترلی بر اعصاب و روان خود ندارد. توهم می زند و حرف های خطرناکی به زبان می آورد.

مهین رفته بود از مغازه ای سرقت Stealing کند که دستگیر شد. می گوید دیگر هیچی برای از دست دادن ندارم ، ای کاش می مردم و از این زندگی نکبتی راحت می شدم.

او حاضر نیست دخترش را ببیند . نه این که برای نازنین دلتنگ نباشد بلکه شرم دارد این بچه او را مادر صدا بزند.

یک بار مشکلی در زندگی این زن جوان پیدا شد. او نتوانست واقعیت را بپذیرد . صبرنکرد و امیدش را از دست داد.

با این که پاک شده بود دوباره با پای خودش به باتلاق اعتیاد رفت.

واقعیت این است که ما حقیقت زندگی مان را نمی بینیم.

طلوع خورشید هرروز صبح از پس یک شب تیره و تاریک و روشنایی جهان افروز برای ما می تواند پند و اندرزی داشته باشد.

بد نیست صبح ها زودتر از خواب بیدار شویم و دقایقی طلوع خورشید را در سحرگاه زیبا بینیم.

خورشید می آید هر روز ، بعد از هر شب و این ما هستیم که باید حضورش ، گرمایش و نور آن را ببینیم و واقعیت حضور خورشید را نمادی از نور امید در یکایک روزهای زندگی خود بدانیم.

در پایان هر روز نیز ماه در آسمان رخ می نمایاند تابگوید در تیرگی و تاریکی هم مهتاب و ستارگان، زیباترین صحنه را خلق می کنند.

به راستی چرا چنین سرنوشت های اسف باری برای بعضی از شهروندان رقم می خورد؟ کجای کار هستیم؟ چه قدر قدرت مواجهه با مشکلات ، ناملایمات و سختی های زندگی را آموخته ایم و به فرزندان خود آموزش داده ایم؟

چه قدر می توانیم به خودمان امید بدهیم که ما هستیم و باید خوب باشیم و خوب بمانیم؟

عکس دیروز مهین و چهره امروز او ثابت می کند این زن جوان نه طلوع خورشید را دیده و نه حضور ماه و ستارگان را در آسمان درک کرده است.

سرنوشت را نمی توان از سر نوشت اما می توان آن را در صفحه ای دیگر و نو نوشت.

گاهی لازم است نقص های خود را بپذیریم ، صبور باشیم و تلاش کنیم خود را اصلاح کنیم.

رسول اکرم(ص) در این باره می فرمایند:

هرآنکس نقصی داشته باشد و از دیگران پنهان کند و شکایت آن را به مردم نکند خداوند برخود واجب می داند کمکش کند.

خداوند تبارک و تعالی نیز در آیه 13 سوره «الدهر» کسانی که صبر پیشه کنند را به بهشت و حریز وعده داده است.

امام باقر (ع) در این باره می فرمایند: کمال انسان در سه چیز است: فرا گرفتن علم دین و شکیبایی در پیش آمدها و ناگواری ها و اندازه نگه داشتن در زندگی.

کاش کژ راهه ای که مهین سرنوشت خود را در آن به آتش کشید نه فقط یک داستان و قصه بلکه غم نامه ای باشد برای پدران و مادرانی که با غرور ،فرزندان خود را مجبور به ازدواج های ناخواسته می کنند و پندی باشد برای کسانی که اگر یک بار دچار مشکل شدند بدانند خداوند در هر مرحله از زندگی درهای امید را به روی ما می گشاید ،باید چشم باز کنیم و راه درست و صلاح را بیابیم.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:

عروس پایان جشن ازدواج دستگیر شد / داماد شوکه شد

سرنوشت مرگبار برای مردی که از زن شوهردار درخواست ارتباط کرد / مرد غیرتی تیر خلاص را در خیابان شلیک کرد + عکس

نقشه شوم برای به چنگ آوردن دختر خوشتیپ

آزار و اذیت سریالی پسر 10 ساله توسط فروشنده شیطان صفت

بلایی که داماد دروغگو بر سر پدر عروس آورد + عکس

عملیات تروریستی رامین حسین پناهی ناکام ماند / او اعدام خواهد شد + عکس

18 ساله بودم که زن دوم مردی 43 ساله شدم /هر وقت فیلش یاد هندوستان می کرد به من سر می زد

جزییات توطئه موصاد برای ترور محسن فخری زاده دانشمند هسته ای ایران

پدر سنگدل نگار 17 ساله را دار زد + عکس 16+

بلای تلخی که در قزوین بر سر دختر 9 ساله آمد

زن بیوه ندانسته از سراسر ایران ده ها خواستگار پیدا کرد!

وبگردی