جمشید مرا باردار کرد / 19 ساله بودم که به خانه این مرد متاهل رفتم و ...

به گزارش رکنا، آن روزها خودم را برای کنکور آماده می کردم که یک روز مردی به ظاهر آرام و با شخصیت که سر راهم ایستاده بود توجهم را به خود جلب کرد. رفت و آمدهای آن مرد ۳۲ ساله در مسیر مدرسه باعث آشنایی من و او شد. آن مرد همواره مرا نصیحت و به ادامه تحصیل تشویق می کرد حرف های او باعث می شد اعتماد من به او بیشتر شود.

دیدارهای مخفیانه من و جمشید از دو سال قبل ادامه داشت که با گذر زمان متوجه شدم به او علاقه مندم. شدت این علاقه به حدی بود که اگر یک روز او را نمی دیدم آن روز مانند دیوانه ها کلافه می شدم. ارتباط پنهانی من و جمشید به جایی رسید که من در نبود همسر و فرزندش به خانه او می رفتم.

یک روز که او مثل همیشه مرا نصیحت می کرد گفت تو کمی چاق هستی و باید خودت را لاغر کنی تا مورد توجه دیگران قرار بگیری! در این هنگام او مقداری پودر سفید رنگ به من داد تا با استعمال آن لاغر شوم من هم که از چاق بودن خود ناراحت بودم پیشنهادش را پذیرفتم اما پس از مدتی به خودم آمدم که دیگر معتاد شده بودم تازه فهمیدم که پودرهای سفید موادمخدر صنعتی (شیشه) بوده است که من وابستگی شدیدی به آن پیدا کرده بودم.

این موضوع موجب سوءاستفاده هرچه بیشتر جمشید شد و من مجبور بودم برای تامین موادمخدر هر روز نزد او بروم. دختر ۲۱ ساله در حالی که در اتاق مددکار اجتماعی کلانتری سجاد مشهد اشک می ریخت ادامه داد، این ارتباط حدود ۲ سال طول کشید تا این که سه ماه قبل متوجه شدم باردار شده ام آن روز دوست داشتم زمین دهان باز کند و مرا درخود فرو ببرد.

نمی دانستم با این آبروریزی بزرگ چه کنم می ترسیدم که دیگران از ارتباط مخفیانه و آشنایی خیابانی من و جمشید مطلع شوند به همین خاطر تصمیم احمقانه دیگری گرفتم و از خانه فرار کردم. اما هنگامی که در جست وجوی مکانی برای زندگی بودم توسط ماموران دستگیر شدم یک عشق دروغین و خیابانی مرا به گرداب فلاکت و نابودی کشاند و اگرچه جمشید هم دستگیر شد اما می خواهم بگویم هیچ ثروتی بالاتر از صدف حجاب و پاکدامنی و دوری از عشق های خیابانی نیست. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

ماجرای واقعی- با همکاری پلیس پیشگیری

 

وبگردی