آگهی خرید و فروش تخمک مرا به یکی از خیابان‌های بلوار کشاورز رساند. یکی از خیابان‌های پرتردد شهر که گذر خیلی‌ها به آنجا رسیده است. آدرس آنقدر سرراست است که با کمی پرس و جو پیدایش می‌کنم.

جالب است وقتی می‌پرسم دنبال مرکز فروش تخمک هستم خیلی‌ها می‌دانند که این کلینیک در کجای این خیابان قرار دارد. مغازه داران با دست نشان می‌دهند کمی جلوتر یعنی بعد از آن فروشگاه بزرگ. نزدیکتر که می‌شوم، روبه‌رویم مرکزی 5 طبقه قرار دارد، اینجا یک کلینیک درمانی مجهز با تمام امکانات درمانی است.

از داروخانه گرفته تا مرکز سونوگرافی، تصویربرداری، رادیولوژی... به نگهبان می‌گویم خواهرم درگیر اهدای تخمک شده، گفتند اینجا خریدار دارد. اصلاً اجازه نمی‌دهد حرفم کامل شود، بدون این‌که حتی سرش را بلند کند، می‌گوید: «طبقه سوم.» ورودی ساختمان پر از عکس‌های کودکان است که بر در و دیوار این مرکز چسبانده شده است. پوسترهای جذابی که هوس بچه دار شدن را به فکر هر خانواده‌ای می‌اندازد. فهمیدم که پا در مرکزی گذاشته‌ام که هر کدام از زنانش یک قصه جداگانه دارند، یکی دلش بچه می‌خواهد، به آب و آتش می‌زند تا باردار شود برای این بارداری هم هزینه‌های بسیار می‌دهد یکی دیگر اما از سر نداری و فقر تخمکش را می‌فروشد و یا رحمش را اجاره می‌دهد تا بلکه پولی به دست آورد و خرج زندگی‌اش جور شود. چند بار تلاش می‌کنم تا سر صحبت را با منشی مطب باز کنم اما هر بار به در بسته می‌خورم. اینجا یا باید باردار باشی یا بخواهی تخمکت را بفروشی تا کسی جواب ابهامات ذهنی ات را بدهد. برای همین خودم را به منشی این گونه معرفی می‌کنم: «خواهرم می‌خواهد تخمکش را بفروشد. به من گفتند این کار عواقبی دارد. می‌خواهم کمکم کنید.»

منشی: «خواهرت خودش مراجعه کرده یا با واسطه آمده؟»

می گویم: «واسطه یعنی چه؟»

منشی: «هر پزشک واسطه‌ای دارد. این واسطه زنان جوانی که شرایط اهدای تخمک را داشته باشند پیدا می‌کند و به پزشک معرفی می‌کند.»

می‌گویم: «خب چه چیزی به واسطه می‌رسد؟»

منشی: «مبلغی را از پزشک، بخشی را از کسی که تخمک اهدا می‌کند و مبلغی را از کسی که می‌خواهد تخمک بگیرد دریافت می‌کند.» می‌خندد و ادامه می‌دهد: «یعنی کلی پول به جیب می‌زند. چیزی در حدود 5 یا 6 میلیون تومان. تازه از هر اهداکننده.»

می‌گویم: «این واسطه‌ها کجا هستند؟»

منشی: «با بیمار می‌آیند و می‌روند. پایین هم هستند.» آنطور که منشی می‌گوید امروز مطب دکتر خلوت است و بیماری ندارد، اما تلفن‌ها امان منشی را بریده‌اند. با هر تلفن شرایط اهدای تخمک را توضیح می‌دهد. منم البته توانستم دلش را به دست بیاورم تا کمی اطلاعات بگیرم. تلفنش را قطع می‌کند و می‌گوید برای فروش تخمک باید زیر 30 سال سن داشته باشید. اجازه شوهر هم لازم است.

نگاهم می‌کند و می‌پرسد: «خواهرت شوهر دارد؟» جوابی ندارم بدهم می‌مانم چه بگویم. سریع می‌گویم: «جدا شده.» بعد سرش را تکان می‌دهد این یعنی مشکلی نیست. خانم منشی مدام در رفت و آمد به اتاق مشاوران خانم پزشک است. اما در این بین حرف‌های جالبی می‌زند از اتفاقاتی که در این مطب دیده است: «سابق بر این کلینیک‌ها بیشتر روی رحم اجاره‌ای کار می‌کردند. زن رحمش را 30 تا 40 میلیون اجاره می‌دهد. در این بین زنانی که رحم اجاره می‌دادند رابطه عاطفی با بچه و یا پدر بچه برقرار می‌کردند و وقتی بچه به دنیا می‌آمد، می‌گفتند که حاضر نیستند از بچه دل بکنند این درحالیست که خانواده خواهان فرزند کلی هزینه پرداخت کرده بود، برخی زن‌ها رابطه عاطفی با همسر زن برقرار می‌کردند و زندگی زناشویی افراد به خطر می‌افتاد. برای همین زنان علاقه‌ای به گرفتن رحم اجاره‌ای ندارند اما حاضرند که تخمک بخرند. خیلی‌ها هم البته در مطب‌های زیرزمینی تخمک می‌فروشند چون عقدنامه ندارند مجبورند قاچاقی انجام دهند اما در کلینیک ما همه چیز قانونی است. زن یا باید با همسرش بیاید یا طلاق‌نامه‌اش را بیاورد. »

نگاهی از سردلسوزی می‌کند و می‌گوید: «اگر می‌خواهی به مطب‌های زیرزمینی نرود حتماً بگو که آنها به کارشان وارد نیستند. زنان با تخمک‌فروشی ممکن است که سرطان تخمدان و رحم بگیرند. خودم شنیدم در مطب‌های زیرزمینی زمانی که تخمک‌ها پرورش پیدا کردند و باید از رحم خارج می‌شدند دکتر جراحی را لغو کرد و این تخمک اگر از بدن خارج نشود ممکن است باعث مرگ افراد شود. داروهای هورمونی هم با دوز بالا هستند و خطر ابتلا به سرطان را در افراد بالا می‌برد. یا در برخی مواقع ممکن است زن دیگر بچه دار نشود. برای همین است که ما می‌خواهیم که افراد حتماً یک بچه را داشته باشند. «زن‌هایی که اینجا می‌آیند این موضوعات را می‌دانند؟» من می‌گویم.

خانم منشی شروع به تعریف کردن از کلینیکشان می‌کند و در این میان می‌گوید: «برخی از مشتری‌های ما برای گرفتن تخمک از کشورهای دیگر می‌آیند. آنها حاضرند مبلغی دو برابر عرف داخلی بپردازند.» چرا؟: «چون هزینه برایشان ارزانتر تمام می‌شود. »

حرف‌هایش که تمام می‌شود سرکی به اتاق مشاوران دکتر می‌زند و از من می‌خواهد به اتاق مشاوره بروم تا اطلاعات بیشتر را از مامایی که در این کلینیک حضور دارد بپرسم. خودش می‌گوید که این خانم ماما هم یک واسطه است. یعنی می‌گردد و زنان علاقه‌مند به فروش تخمک را پیدا می‌کند و بعد آنها را پیش دکتر می‌آورد.هم خودش پولی می‌گیرد هم دکتر به نان و نوایی می‌رسد. تا قبل از این‌که وارد این کلینیک شوم فکر نمی‌کردم که بازار پرسود خرید و فروش تخمک درجریان باشد.البته اشتباه نکنید سود زیادی به جیب فروشنده نمی‌رود این بازار در دست پزشکان و واسطه هاست. از این بازار چند صد میلیونی فقط 3 میلیون به جیب زنی می‌رود که زخم تیغ جراحی را به جان می‌خرد. وارد اتاق می‌شوم. خانم ماما در حال بگومگو با همکارش است، نگاهی به سرتاپای من می‌اندازد و با لحنی آرام می‌خواهد تا مشکلم را بازگو کنم. از خواهرم دوباره می‌گویم و ملتمسانه می‌خواهم کمکم کند تا بدانم فروش تخمک چه خطراتی دارد. اخم‌هایش را درهم می‌کند و کمی اطلاعات از شرایط زندگی خواهرم را می‌خواهد: «باید حتماً ازدواج کرده یا مطلقه باشد.

البته زنانی که تخمک می‌دهند باید حتماً یک بچه را داشته باشند.» قیافه پریشانم را که می‌بیند دلش برایم می‌سوزد. به صندلی اشاره می‌کند که بنشینم: «اولش دکتر زنان چند آزمایش می‌نویسد و سونوگرافی می‌کند اگر تخمک مناسب باشد و توان باروری داشته باشد، یکسری قرص‌های هورمونی تجویز می‌کند. البته 5 یا 6 داروی هورمونی هم باید تزریق کند و تخمک‌ها با این داروهای هورمونی رشد می‌کنند. هر زنی نمی‌تواند این شانس را داشته باشد که تخمکش را بفروشد.

تخمک‌ها باید زیاد باشد. بنابراین ناراحت نباش ممکن است که خواهر شما این شانس را نداشته باشد. «به خانم ماما می‌گویم اگر واسطه او را به مطب‌های زیرزمینی ببرد چه؟ می‌گوید: «این دیگر از دست ما خارج است. البته این را هم بگویم اولش همه فکر می‌کنند می‌توانند ماهی یکبار تخمک بفروشند اما همان بار اول خیلی‌ها به خاطر دردی که تحمل می‌کنند نظرشان عوض می‌شود و دیگر نمی‌آیند. مشکل مالی که داشته باشی به هر دری می‌زنی تا پول به دست آوری. » این حرف‌ها را خیلی راحت می‌زند انگار برایش دردهای این زنان عادی شده است. نه تنها تخمک فروشی زن‌ها بلکه اسپرم فروشی مردها هم عجیب نیست: «زنان تخمک می‌دهند و مردها اسپرم می‌فروشند. الآن وضعیت این چنین شده. زندگی برای مردان هم سخت شده، مثل زن‌ها. مردها هم نیاز مالی دارند مثل زن‌ها. چه فرقی می‌کند.» در مرکز شما اسپرم هم اهدا می‌کنند: «اینجا فقط مخصوص خانم‌هاست. اما برخی از مراکزخصوصی هستند که اسپرم می‌گیرند و به ناباروی‌ها کمک می‌کنند.

«شرایط مردها هم مثل زنها است؟» بله همان شرایط را باید داشته باشند زیر 30 سال باشند اما متأهل و یا مجرد بودنش دیگر مهم نیست. قدرت باروری هم با آزمایش‌هایی که روی مرد انجام می‌شود تشخیص داده می‌شود. مرد نباید بیماری ارثی داشته باشد. آزمایش‌های بیشتری از مردها می‌گیرند به ویژه چند آزمایش خون. البته اسپرم به خاطر این‌که بیشتر روی جنین تأثیر دارد گرانتر است. فکر می‌کنم چیزی در حدود 7 یا 8 میلیون تومان به مرد می‌دهند. البته مردها زیاد راضی نیستند تا خانم هایشان اسپرم دریافت کنند. برایشان سخت است. هنوز به یک فرهنگ تبدیل نشده است که این رفتار درمانی است.» منشی مطب وارد اتاق مشاور می‌شود و این یعنی وقت سؤال پرسیدن و مشاوره گرفتن تمام شده، به خانم ماما می‌گویم که برای خانواده‌ای که تخمک را می‌گیرند فرقی ندارد که بچه شان زیبا باشد یا قد بلند داشته باشد: «زنی که بچه نداشته باشد برایش فرقی ندارد. فقط بچه می‌خواهد.»برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

هدی هاشمی