به گزارش گروه حوادث Accidents رکنا، او می‌گوید زندگی خوبی داشتم، اما اعتیاد باعث شد از سوی خانواده‌ام طرد شوم. کارتن‌خواب شده بودم و هیچ چیز غیر از تهیه مواد برایم مهم نبود تا این‌که در توهم شیشه، دوست کارتن‌خوابم را کشتم. او که حالا در آستانه آزادی Freedom از زندان Prison است، می‌گوید: گذشت اولیای دم شاید فرصتی بود تا بتوانم به زندگی برگردم و گذشته‌ام را جبران کنم. گفت‌وگوی اختصاصی تپش با این متهم را می‌خوانید.

چند سال داری؟

وقتی بازداشت شدم 47ساله بودم، ولی حالا 50 سال دارم.

چقدر درس خوانده‌‌ای؟

از همان ابتدا علاقه‌ای به درس نداشتم. به همین خاطر فقط تا سوم راهنمایی درس خواندم.

شغلت چه بود؟

در قهوه‌خانه کار می‌کردم و زندگی بدی نداشتم.

چند فرزند داری؟

یک دختر و پسر دارم که حالا

18 و 15ساله هستند.

زندگی‌ات چطور بود؟

همسرم یکی از بستگان دور مادرم بود. در 23سالگی عاشق او شدم و

با هم ازدواج کردیم.

رابطه‌ات با خانواده‌ات چطور بود؟

ما زندگی خوبی داشتیم‌. همسرم زن خوبی بود و احساس می‌کردیم خوشبخت هستیم، اما از وقتی معتاد Addicted شدم همه چیز خراب شد.

چرا معتاد شدی؟

چون در قهوه‌خانه کار می‌کردم افراد معتاد زیاد به آنجا رفت و آمد می‌کردند. من با بسیاری از آنها دوست شده بودم. حتی بارها آنها را نصیحت کرده بودم تا مواد را ترک کنند، ولی هرگز فکر نمی‌کردم خودم هم روزی به دام اعتیاد بیفتم و کارتن‌خواب شوم.

چطور معتاد شدی؟

دوستان معتادم دور هم جمع می‌شدند و مواد مصرف می‌کردند. به من تعارف می‌کردند تا من هم مواد را امتحان کنم. چندبار از روی کنجکاوی و به خاطر دوستانم مواد کشیدم. وقتی دیدم آرام‌تر می‌شوم و دیگر به مشکلات زندگی فکر نمی‌کنم مقداری مواد گرفتم تا در خانه هم مصرف کنم.

واقعا بعد از مصرف مواد احساس آرامش می‌کردی؟

چند بار اولی که مواد کشیدم احساس خوبی داشتم، اما فقط همان چند مرتبه بود. وقتی معتاد شدم دیگر خبری از آرامش نبود. یا نشئه بودم یا خمار. همه زندگی‌ام فکر تهیه مواد بودم.

چند سال مواد مصرف می‌کردی؟

نزدیک 10 سال. اما از وقتی شیشه مصرف کردم اوضاع بدتر شد. شغلم را از دست دادم. برای تهیه پول مواد حاضر بودم هر کاری انجام دهم. به همین خاطر خانه‌ام را فروختم.

چرا کارتن‌خواب شدی؟

بعد از فروش خانه همسر و فرزندانم آواره شده بودند. هیچ درآمدی هم نداشتم. به همین خاطر مرا ترک کردند و به خانه پدرزنم رفتند. جایی برای خوابیدن نداشتم. چند شب را در پارک گذراندم تا این‌که با یک معتاد کارتن‌خواب آشنا شدم و به جمع کارتن‌خواب‌ها پیوستم.

کجا کارتن‌خواب بودی؟

در یک خرابه در یکی از خیابان‌های شهرری کارتن‌خواب شده بودم. همانجا هم با مقتول آشنا شدم.

چطور زندگی‌تان را می‌گذراندید؟

به سختی. ما هر چیزی به دستمان می‌آمد می‌خوردیم تا گرسنه نمانیم. برای تهیه پول مواد هم هر کاری انجام می‌دادیم. گاهی اوقات سراغ پسرم می‌رفتم و از او پول می‌گرفتم.

چه مدت مقتول را می‌شناختی؟

پنج ماه با هم کارتن‌خواب بودیم و شیشه مصرف می‌کردیم.

علت درگیری‌ات با او چه بود؟

خیلی وقت‌ها با پولی که از پسرم گرفته بودم شیشه می‌خریدم و مصرف می‌کردم. مقتول چند بار با من شریک شد. می‌گفت پول مواد را می‌دهد، اما به قولش عمل نمی‌کرد. آخرین بار تا صبح شیشه کشیدیم.

موادم تمام شده بود، ولی او حاضر نبود شیشه‌ای که دارد را با من شریک شود. به همین خاطر عصبانی شدم و به صورتش سیلی زدم.

او به من ناسزا گفت و من که در توهم بودم با میله‌ای که در گوشه خیابان افتاده بود چند ضربه به سرش زدم و فرار Escape کردم.

پیش از این هم با او درگیر شده بودی؟

ما وقتی شیشه می‌کشیدیم دچار توهم بودیم، به همین خاطر بارها با هم درگیر می‌شدیم. حتی چندبار کتک‌کاری هم کرده بودیم.

چرا او را به بیمارستان نرساندی؟

ترسیده بودم. پولی هم برای بردن او به بیمارستان نداشتم.

چرا فرار کردی؟

موقع درگیری خیابان خلوت بود. فکر می‌کردم کسی مرا ندیده است.

چطور دستگیر شدی؟

بعد از پیدا شدن جنازه در گوشه خیابان اهالی منطقه‌ای که ما آنجا کارتن‌خواب بودیم به پلیس Police گفته بودند مقتول را همیشه همراه من دیده‌اند. به همین خاطر من به عنوان اولین مظنون بازداشت شدم،‌ اما به دروغ گفتم نمی‌دانم مقتول چطور کشته شده است.

برای جلب رضایت اولیای دم چه‌کار کردی؟

کسی را نداشتم که پیگیر پرونده‌ام باشد. اما پدر و مادر مقتول خودشان اعلام کردند حاضر به گذشت هستند. آنها گفتند چون مقتول اعتیاد داشت و کارتن‌خواب شده بود و از چند سال قبل او را طرد کرده بودند حالا حاضر به قصاص قاتل The Murderer او نیستند.

وقتی شنیدی آنها اعلام گذشت کردند چه حالی داشتی؟

باورم نمی‌شد بدون دریافت هیچ پولی اعلام گذشت کنند. من در زندان خیلی درباره این موضوع فکر کرده‌ام. گمان می‌کنم گذشت بدون قید و شرط آنها فرصتی است تا بتوانم گذشته‌ام را جبران کنم.

حالا چه مدت است مواد را ترک کرده‌ای؟

وقتی به زندان افتادم مواد را ترک کردم. بعد از یکسال تازه متوجه شدم با زندگی‌ام چه کار کرده‌ام. من مقصر اصلی خراب شدن زندگی خودم و همسر و فرزندانم هستم.

حالا که رضایت اولیای دم را جلب کرده‌ای از خانواده‌ات خبری نداری؟

شنیده‌ام پدرم در مدتی که در زندان بودم فوت شد و مادرم بشدت بیمار است. همسر و فرزندانم هم به‌سختی زندگی‌شان را می‌گذرانند.

می‌خواهم وقتی از زندان آزاد شدم گذشته‌ام را جبران کنم. ما زندگی خوبی داشتیم، اما من آن را خراب کردم.

بعد از آزادی از زندان قصد داری چه کار کنی؟

کار می‌کنم. ولی دیگر حاضر نیستم به محل کار قبلی‌ام و پیش دوستان معتادم برگردم. اصرارهای آنها باعث شد این چنین گرفتار شوم. خانه‌ای اجاره می‌کنم و همسر و فرزندانم را نزد

خودم می‌آورم.