به گزارش گروه جنایی رکنا، محمدرضا 30ساله سال 89 وقتی که 23سال داشت دختر 32ساله ای را با یک ضربه چاقو به سینه‌‌اش کشت و گریخت.
وی که با پیگیری‌های اولیای دم سه سال بعد از جنایت Crime ردیابی و بازداشت شده بود به قتل Murder اعتراف کرد. حکم اعدام execution مردمعتاد Addicted در دیوان عالی کشور تائید شده بود که توانست رضایت اولیای دم را جلب کند.
این مرد که مواد مخدر Drugs را ترک کرده و قرار است به زودی از زندان Prison آزاد شود، می‌گوید قصد دارد گذشته سیاهش را جبران کند.

چقدر درس خوانده‌ای؟
دیپلم دارم.

شغلت چه بود؟
وقتی دیپلم گرفتم به سربازی رفتم. قصد داشتم بعد از پایان خدمت در مغازه پدرم مشغول کار شوم، اما به دام اعتیاد افتادم.

چرا معتاد شدی؟
به دختر همسایه‌مان علاقه‌مند بودم و می‌خواستم با او ازدواج کنم. اما او به اصرار خانواده‌اش با یک پسر پولدار ازدواج کرد. این ماجرا تاثیر بدی در روحیه‌ام گذاشت و موجب شد به افسردگی مبتلا شوم. بعد به توصیه دوستانم سراغ مواد مخدر رفتم.

مصرف مواد در رفع افسردگی‌ات موثر بود؟
روزهای اولی که مواد می‌کشیدم احساس می‌کردم حالم بهتر شده ولی بعد از مدتی اوضاع وخیم‌تر شد. دیگر تمرکز نداشتم و مدام فکرم مشغول بود.

دختری را که کشتی از قبل می‌شناختی؟
نه. من قبلا او را ندیده بودم.

چرا به خانه افیونی رفته بودی؟
صاحبخانه زن میانسالی بود که اتاق‌های خانه‌اش را به افراد معتاد اجاره می‌داد تا بتوانند آنجا مواد مصرف کنند. من از ترس این‌که خانواده‌ام به اعتیادم پی ببرند گاهی اوقات به آنجا می‌رفتم. همین رفت وآمدها باعث شد تا زن میانسال را به صیغه خودم در‌بیاورم.

از ماجرای قتل بگو.
چند روزی بود که رابطه‌ام با همسر صیغه‌ای‌ام بد شده بود. آن شب هوا سرد بود و جایی برای مصرف مواد نداشتم. به همین خاطر مقابل در خانه زن صیغه‌ای‌ام رفتم و از او مواد خواستم. او که دلش برایم سوخته بود مرا به داخل خانه‌اش راه داد. آنجا با مقتول و یکی از دوستانش که مشغول مصرف مواد بودند روبه‌رو و با آنها درگیر شدم.

علت درگیری چه بود؟
دختر جوان و دوستش به محض این‌که مرا دیدند به من ناسزا گفتند و خواستند تا هر چه زودتر اتاق را ترک کنم. یکی از آنها با چوب به سمتم حمله کرد و ضربه‌ای به سرم زد. مقتول هم قوطی رب گوجه‌فرنگی را که در گوشه اتاق قرار داشت به سمت من پرتاب کرد. من که کنترل اعصابم را از دست داده بودم به رویشان چاقو کشیدم. چاقو ناخواسته به سینه دختر جوان برخورد کرد.

چرا وقتی دختران جوان از تو خواستند تا محل را ترک کنی آنجا ماندی و درگیر شدی؟
من آن زمان به مواد معتاد بودم. به چیز دیگری غیر از مصرف مواد فکر نمی‌کردم. جایی هم برای مصرف مواد نداشتم. به همین خاطر می‌خواستم هر طور شده زودتر مواد را مصرف کنم. اما دختران جوان به من اعتراض کردند و با من درگیر شدند.

بعد از قتل چه‌کار کردی؟
ترسیده بودم. به همین خاطر فرار Escape کردم و به یک کمپ ترک اعتیاد رفتم.

چطور پلیس Police به ماجرا پی برد؟
همسر صیغه‌ای‌ام و دوست قربانی همان موقع با اورژانس و کلانتری تماس گرفته بودند، ولی کار از کار گذشته بود. من در این فرصت فرار کردم. بعد از چند روز هم به یکی از شهرستان‌های شمال کشور رفتم تا این‌که بعد از سه سال بازداشت شدم.

چطور خانواده‌ات از ماجرا مطلع شدند؟
وقتی به خانه رفتم تا وسایلم را بردارم خیلی آشفته بودم.ماجرا را به برادرم گفتم. او از شنیدن این ماجرا شوکه شد.

در سال‌هایی که فراری بودی با خانواده‌ات ارتباط نداشتی؟
نه. من شب و روز سرگردان بودم. حتی جرات نداشتم به خانه‌مان تلفن بزنم و با مادرم صحبت کنم.

فکر می‌کردی بازداشت شوی؟
هر شب کابوس می‌دیدم. در خواب می‌دیدم که پلیس سراغم آمده و مرا دستگیر کرده است. حتی از سایه خودم هم می‌ترسیدم. مدام صحنه درگیری با دختر جوان مانند فیلم از مقابل چشمانم می‌گذشت.

در زندان دوستانت به ملاقاتت آمده‌اند؟
نه. هیچ‌کدام از آنهایی که باعث گرفتاری‌ام و افتادنم به دام اعتیاد شدند تا بهترین سال‌های زندگی‌ام تباه شود به ملاقاتم نیامدند.

در دادگاه وقتی با اولیای دم روبه‌رو شدی چه حالی داشتی؟
مادر و برادر مقتول در دادگاه گریه می‌کردند. آنها برایم قصاص خواستند. زندگی برایم تمام شده و برای اعدام آماده بودم‌. من حتی پای چوبه دار رفتم اما آنها قبل از این‌که طناب را دور گردنم بیندازند مرا بخشیدند.

وقتی اولیای دم اعلام گذشت کردند چه حالی داشتی؟
باورم نمی‌شد آنها بدون قید و شرط مرا بخشیده باشند. اول فکر می‌کردم با دریافت دیه گذشت کرده‌ و خانواده‌ام این موضوع را از من پنهان کرده‌اند. ولی بعد فهمیدم آنها بدون هیچ پولی از قصاص گذشتند و به من زندگی دوباره دادند. شاید این گذشت برای این بود که گذشته سیاهم را جبران کنم.

در مدتی که در زندان هستی چه‌کار می‌کنی؟
در مدتی که بازداشت هستم مواد را ترک کردم.حالا نگاهم به زندگی تغییر کرده و دیگر نمی‌خواهم سراغ دوستان معتادم بروم. قصد دارم گذشته را جبران کنم.خانواده‌ام در این سال‌ها خیلی عذاب کشیدند و من مقصر همه این ماجراها هستم.

قصد داری بعد از آزادی Freedom از زندان چه‌کار کنی؟
وقتی درگیر این ماجرا شدم خیلی جوان بودم.حالا 30 سال دارم.می خواهم سر کار بروم و زندگی آبرومندانه‌ای برای خودم فراهم کنم.

اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید

تجاوز مرد قوی هیکل به زن جوان در کف آشپزخانه / وقتی فهمید شوهرم نیست وارد خانه شد!

تجاوز به خانم منشی جوان در اتاق رییس موسفید شرکت

راز تلخ تن فروشی سمیه 18 ساله

مائده روز عروسی به پسری دل بست / راز داماد 24 ساعت پس از جشن لو رفت!

فحاشی و رفتار وقیحانه پسر جوان به مادر به خاطر زن بیوه

یک زن شوهرش را کمک می کرد تا دخترشان را آزار شیطانی دهد!

جشن عروسی در کلانتری! / برادر عروس از زندان به مراسم آمد + عکس

این پسر خبیث همیشه از دست پلیس تهران فرار می کند! + عکس

شوهرم از 6 مرد پول گرفت و آن ها را یکی یکی به اتاق خوابم فرستاد!

ثریا وقتی از منصور باردار شد شنید او متاهل است! / سمیرا سرنوشت مشابه مادر داشت

احسان شوهر بی حیایم همزمان با 2 زن دیگر همخوابی می کرد!

کبودی های بدن زن خائن او را نزد شوهرش لو داد! + عکس

وبگردی