او دیروز برای انجام تحقیق به شعبه چهارم دادسرای جنایی تهران انتقال یافت و با دستور قاضی آرش سیفی بازداشت شد. متهم که حالا 40ساله است جزئیات جنایت و 13سال زندگی پنهانی‌اش را شرح می‌دهد.

چه شد که دست به جنایت زدی؟

همه‌‌چیز به‌خاطر یک درگیری پیش پا افتاده رخ داد. آن روز(زمستان سال 83) من سوار پرشیای خود در منطقه سرآسیاب بودم که مقتول با یک خودروی پراید جلوی من پیچید. او کشتی‌گیر و از بچه‌های محله‌مان بود. کمی با هم بحث کردیم و در نهایت سوار ماشین‌های‌مان شدیم و رفتیم. وقتی ماجرای درگیری را برای یکی از دوستانم به نام سامان تعریف کردم او گفت که باید هرطور شده با مقتول آشتی کنی. می‌گفت او خطرناک است و اگر کینه به دل بگیرد برایت گران تمام می‌شود. همین شد که همراه سامان به باشگاهی که مقتول در آنجا بود رفتم تا باهم آشتی کنیم اما خبر نداشتم که سامان همه این حرف‌ها را برای فریب من زده است؛ چون خودش با مقتول اختلاف داشت و می‌خواست از طریق من با او تسویه حساب کند.

بعد چه شد؟

به باشگاه که رسیدیم، سامان زودتر از من رفت داخل که صدای درگیری شنیدم. مقتول و 2 نفر از دوستانش با سامان درگیر شدند و بعد به سمت من حمله کردند. مقتول با چاقو ضربه‌ای به سرم زد و من هم چاقویی را که در دست سامان بود گرفتم و به او ضربه زدم. وقتی روی زمین افتاد فرار کردم و به خانه عمویم رفتم. شب متوجه شدم که او جان باخته است. از ترس چمدانم را بستم و شبانه به سمت شمال کشور حرکت کردم.

در آنجا چه کردی؟

خانه‌ای اجاره کردم و با موتور مشغول به‌کار شدم. در مدتی که در شمال بودم با هیچ‌کس رابطه نداشتم. حتی خانواده‌ام هم خبری از من نداشتند. 4 یا 5سال بعد به تهران برگشتم. مدتی در تهران کار کردم و زندگی پنهانی داشتم و دوباره به شمال رفتم.

چه شد که تصمیم گرفتی خودت را معرفی کنی؟

در این مدت اصلا از خانواده‌ام هم خبر نداشتم تا اینکه اتفاقی یکی از بچه‌های محله‌مان رادیدم. به من گفت که پدر و مادرم خانه‌شان را فروخته و به‌عنوان دیه به خانواده مقتول داده‌اند. همین شد که تصمیم گرفتم خودم را معرفی کنم.

باورکنید در این چند سال حسابی مجازات شده‌ام. نمی‌دانید 13سال قاتل The Murderer فراری بودن یعنی چه. 13سال از سایه خودم هم می‌ترسیدم. در خیابان صدای آژیر پلیس می‌شنیدم وحشت می‌کردم و دست و پایم می‌لرزید. حتی یک‌بار که با موتور تصادف Crash کردم و در بیمارستان بستری بودم، در که باز می‌شد می‌گفتم پلیس است. 13سال کابوس دیدم و حالا احساس می‌کنم بار سنگینی از دوشم برداشته شده است. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

 

وبگردی