زن جوان برای شادی روح شوهرش با اهدای قلب او موافقت کرد / 4 بیمار از مرد 27 ساله زندگی هدیه گرفتند+عکس

حسین‌علی شیرزاد 27 ساله در یک شرکت کار می‌کرد. او هر روز صبح برای کسب روزی حلال خانه‌اش را در ماهدشت به مقصد کرج ترک می‌کرد و عصر نزد همسرش و تمنا دختر سه ساله‌اش باز می‌گشت و شیرین زبانی‌های دختر کوچولویش، خستگی کار را از تن او خارج می‌کرد. خوشحال بود که خدا به او همسری دلسوز و مهربان و دختر سالمی داده است. صبح پنجم دی امسال بود که شال و کلاه کرد و وسایلش را برداشت تا به محل کارش برود. سپس با سوار شدن به موتورش، به سمت محل کارش حرکت کرد. پس از این‌که حسین خانه را ترک کرد، همسرش دلشوره عجیبی گرفت و نمی‌دانست این همه دلشوره برای چیست.

ساعت به کندی می‌گذشت. انگارآن روز مثل روزهای قبل نبود. چشمانش به تلفن دوخته شده بود. احساس غریبی داشت. مشغول کارهای خانه شد. یکی دو ساعتی از رفتن شوهرش نگذشته بود که زنگ تلفن خانه به صدا درآمد. سراسیمه به سمت تلفن رفت و گوشی را که برداشت، یکی از اعضای خانواده شوهرش با صدایی لرزان گفت حسین با خودروی پرایدی تصادف Crash کرده و نشانی بیمارستان را به او داد و تلفن قطع شد. گریه امان زن جوان را بریده بود. تمنا بیدار شده و گریه می‌کرد. لباس‌‌های دخترش را پوشاند، چادرش را به سرش انداخت و سراسیمه از خانه بیرون زد. زیر لب از خدا می‌خواست بلایی سر شوهرش نیامده باشد. زمانی که تاکسی مقابل بیمارستان شریعتی ماهدشت توقف کرد، پیاده شده و سراسیمه وارد بیمارستان شد. اعضای خانواده شوهرش پشت در اتاق ایستاده بودند.

مرگ مغزی مرد جوان

حسین، مرد خانه‌اش آرام روی تخت دراز کشیده و دستگاه‌هایی به او وصل بود. بعد از آن شوهرش را به بیمارستان مدنی بردند.

حسین با مرگ دست و پنجه نرم می‌کرد تا این‌که پزشکان اعلام کردند دیگر امیدی به بازگشت حسین به زندگی نیست. آنها باورشان نمی‌شد و هنوز امید داشتند او به زندگی بر می‌گردد. سرانجام تصمیم مهم خود را گرفتند تا اعضای بدن حسین به بیماران اهدا شود. دو روز پیش پیکر حسین، این پدر فداکار 27 ساله به بیمارستان سینای تهران منتقل شد و از سوی پزشکان واحد فراهم آوری اعضای پیوندی، قلب، دو کلیه و کبد او به چهار بیمار پیوند زده شد. هرچند حسین چهره در نقاب خاک کشید ،اما گذشت و ایثار او نوید بخش زندگی چهار بیمار شد.

حسین خوشحال است

زینب 23 ساله همسر حسین گفت: حسین، پسردایی‌ام بود و چهار سال پیش با هم زندگی مشترکمان را شروع کردیم. ثمره عشق و زندگی ما، دختر سه ساله‌مان «تمنا» است. شوهرم مردی مهربان و شوخ طبع بود. اما انگار تقدیرش این‌گونه بود که به این زودی ما را ترک کند. زمانی که پزشکان با خانواده همسرم، من و دایی دیگرم حرف زدند و گفتند دیگر امیدی نیست، شوکه شدیم. باورمان نمی‌شد او مرگ مغزی شده است.

وی ادامه داد: زمانی که پزشکان گفتند می‌شود اعضای بدن او را به بیمارانی که سال‌هاست با مرگ دست و پنجه نرم می‌کنند، اهدا کنیم، بعد از مشورت با دایی‌ام و خانواده همسرم، تصمیم گرفتیم برای آرامش و شادی روح شوهرم، اعضای بدن او را به بیماران هدیه کنیم. از این کار خداپسندانه خوشحالیم و می‌دانم حسین هم از کاری که کردیم، خوشحال است. با اهدای اعضای بدن شوهرم احساس می‌کنم او هنوز زنده است و کنارماست.

برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

منبع: جام جم

 

وبگردی