ردیابی دختر گمشده در خانه مردی غریبه
رکنا: دخترجوان از خانه پدری اش فرار کرد تا در خانه مردی غریبه زندگی کند غافل از اینکه از سوی پلیس بازداشت خواهد شد.
آخرین روزهای مرداد ماه سال جاری بود که مردی نگران با حضور درشعبه 9 دادسرای امور جنایی تهران از ماجرای ناپدید شدن خواهر 23 ساله اش به نام مونا خبر داد.
این مرد که از شدت نگرانی قدرت ایستادن روی پاهایش را نداشت پیش روی بازپرس سهرابی گفت:روز 20 مرداد ماه خواهرم برای خرید از خانه خارج شد اما پس از چند ساعت مردی غریبه به گوشی ام پیامکی زد که در آن نوشته شده بود خواهرتان رابرای زندگی جدید به خانه خواهرم بردم ، نگرانش نباشید چون او نمی خواهد به خانه برگردد.
وی افزود:هر چه به گوشی موبایل خواهرم زنگ زدم بی جواب ماندم و این در حالی بود که شماره تلفن مرد غریبه برایم آشنا بود و وقتی برادر کوچکترم شماره تلفن مرد غریبه را درگوشی موبایلش زد موفق شدیم عکس این مرد را در شبکه اجتماعی تلگرام پیداکنیم و متوجه شدیم این مرد همان "آرش" مزاحم همیشگی خواهرمان است.
کل شهرمان را گشتیم ولی اثری از آرش و خواهرمان به دست نیامد تا اینکه فردای آن روز آرش در پیامک دیگری ادعا کرد "مونا" را درمنطقه قلعه حسن خان تهران از خودرویش پیاده کرده و دیگر اطلاعی از سرنوشت او ندارد و پس از آن گوشی موبایل آرش و خواهرم خاموش شد.
بلافاصله از شهرمان به تهران آمدیم و در منطقه قلعه حسن خان به دنبال سرنخی از خواهرمان گشتیم اما بی فایده بود تا اینکه راهی جز مراجعه به دادسرای امور جنایی تهران برای پیدا کردن خواهرمان ندیدیم.
دراین مرحله بازپرس سهرابی دستور داد تا تیمی از ماموران اداره 11 پلیس آگاهی تهران برای دستگیری آرش و افشای راز خواهر گمشده وارد عمل شوند.
کارآگاهان در نخستین گام با تحقیقات فنی و پلیسی موفق به شناسایی خانه آرش در شهر کاشان شدند و زمانیکه برای دستگیری این مرد مزاحم به شهر کاشان رفتند با صحنه عجیبی روبرو شدند.
مونا و مهدی با هم در یک خانه زندگی می کردند و جالب اینکه وقتی مرد جوان متوجه حضور پلیس شد با خونسردی در را به روی ماموران باز کرد و کودکی بازیگوش با دیدن تیم پلیس با صدا کردن مادرش به آغوش مونا دوید.
"مونا" و "مهدی" زماینکه پیش روی بازپرس پرونده شان قرار گرفتند ادعا کردند که زن و شوهر هستند.
"مونا" قبل از اینکه "مهدی" شروع به حرف زدن کند سکوتش را در دادسرا شکست و در حالی که اشک می ریخت گفت: پس از مرگ مادرم زندگی ما به هم ریخته شد و زمانی این ماجرا تلخ تر شد که پدرم تصمیم به ازدواج گرفت و احساس کردم دیگر جایی برای زندگی من در خانه پدری ام نیست.
3 سال پیش از طریق یکی از بستگانم با مهدی که در یک شهر دیگر زندگی می کرد آشنا شدم و در تمام این مدت فقط از طریق تلفن با هم در ارتباط بودیم.
در این سالها هر روز از سوی خانواده ام تحت فشار بودم و به خاطر بدرفتاری هایشان حتی به فکر خودکشی هم افتادم اما مهدی با حرفهایش مرا آرام می کرد تا اینکه تصمیم به ازدواج با هم گرفتیم.
"مهدی" در یک سانحه تصادف قدرت کار کردن نداشت و همسرش نیز به خاطر شرایطی که پیش آمده بود از او طلاق گرفته و "مهدی" و فرزندش با هم زندگی می کردند و با اطلاع از همه این مشکلات قبول کردم تا با او ازدواج کنم تا از شکنجه گاه خانه پدری ام فرار کنم اما وقتی مهدی به خواستگاری ام آمد اما برادرانم با تهدیدهایی که نسبت به من و مهدی داشتند با این ازدواج مخالفت کردند تا اینکه سناریوی فرار از زندان و رسیدن به مرد مورد علاقه ام را طراحی کردم.
از مهدی خواستم تا به شهرمان بیاید و سپس به بهانه خرید از خانه خارج شدم و با وی به کاشان رفتیم و زندگی جدیدمان را دور از چشم خانواده هایمان شروع کردیم و چون مهدی قدرت کار کردن نداشت برای تامین هزینه زندگی مان از طریق روزنامه ها به دنبال کار در شهر کاشان بودم که ماموران به سراغمان آمدند.
سپس "مهدی" لب به سخن باز کرد و گفت: 3 سال پیش از طریق یکی از دوستانم که به خواستگاری خواهر مونا رفته بود با این دختر آشنا شدم و چون تنها بودم با او از طریق تلفن در تماس بودم که آشنایی ما به یک عشق و علاقه تبدیل شد.
این مرد ادامه داد: به خاطر تصادفی که کرده بودم قدرت کار کردن نداشتم و حتی دیگر نمی توانستم طعم شیرین پدرشدن را بچشم که همسر سابقم از من جدا شد و پس از آن مونا تنها همدم تنهایی های من بود.
تصمیم به ازدواج گرفتیم اما برادرهای مونا مخالفت کردند و زمانیکه در برابر اصرارها ما قرار گرفتند تهدیدمان کردند تا اینکه مونا گفت می خواهد فرار کند و از من خواست تا به شهرشان بروم و او را به خانه ام ببرم تا با هم زندگی کنیم.
مهدی ادامه داد: وقتی مونا به خانه ام آمد همان ابتدا به سراغ بچه ام رفت و خیلی زود دخترم، مونا را با نام مادر صدا کرد و همه چیز به خوبی پیش می رفت که پلیس به سراغمان آمد.
وی ادامه داد: طرح ماجرای آدم ربایی و رها کردن مونا در منطقه قلعه حسن خان برای رد گم کنی بود تا خانواده مونا به سراغمان نیایند اما بی نتیجه بود.
بنابه این گزارش،تجسس های قضایی در این پرونده ادامه دارد و مونا و مهدی با سپردن کفالت آزاد شدند.
منبع: نشریه شهرنامه
برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
اخبار زیر را از دست ندهید:
دختر کوهنورد مسیر را گم کرد و 48 ساعت در کوههای البرز سرگردان ماند + عکس
درخواست طلاق داماد 32 ساله از نوعروس 57 ساله در دادگاه تهران
دختر اسکی باز ناخواسته قاتل شد + عکس
فیلم لحظه عمل وحشیانه و زشت یک مرد با دختر خوانده اش در استخر + عکس
دو ماه به خاطر ارتباط با زن شوهردار زندان بودم / وقتی آزاد شدم زنم هم با یک مرد ارتباط شوم گرفته بود
بهزاد فراهانی:هرگز به عنوان یک پدر، دخترم را تکفیر نکردهام +عکس
عکس آتلیه ای الناز شاکردوست با رن نامدار سینمای ایران +عکس
ارسال نظر