خسرو شکیبایی؛ بازیگری که دوربین هم به او تعظیم می‌کرد

سینمای ایران روزهای سیاه کم ندارد؛ روزهایی که برخی سینماهای کشور در آتش سوختند، روزهایی که برخی گروه‌های افراطی به سینماها حمله‌ور شده و علاوه بر تخریب سینما، فیلم‌ها را پائین کشیدند، زمانی که کرونا، سینماها را برای ماه‌ها تعطیل کرد، زمانی که برخی سینماها، تغییر مالکیت دادند و یا به پاساژ تبدیل شدند و یا سال‌ها مخروبه ماندند، زمانی که سینما، عزیزانش را از دست داد و . . . اما گرمای تیرماه، یادآور داغی بزرگ برای سینماست؛ یادآور روزهایی که شبکه‌های اجتماعی نبودند و خبر فوت یک عزیز محبوب سینما، یک کشور را میخکوب کرد.

خسرو شکیبایی ، مادرزاد بازیگر به دنیا آمد؛ اجرای هنرمندانه، در خونش بود. مادرزاد، احساساتی بود و در کسری از دقیقه می‌توانست مخاطبش را سحر کند. اینها، امتیازهای خدادادی بود که با خسرو شکیبایی همراه بود. اما کمی بدشانس بود که دیر به جامعه هنری شناسانده شد. سال‌ها بود که تقریبا در انزوا، تئاتر کار می‌کرد، بروبچه‌های تئاتر البته به خوبی از او شناخت داشتند و پتانسیل جادویی او را می‌ستودند اما صحنه مقدس تئاتر که تا پایان عمر، هرگاه به آن ورود می‌کرد، ابتدا خاک آن را می‌بوسید، تمام آن چیزی نبود که بخواهد سهم شکیبایی از دنیای هنر باشد.

شکیبایی، یک روشنفکر طالب فلسفه بود که با جبر، مساله داشت. او، همین شاخصه را جلوی دوربین آورد.

حدود ۲ دهه پس از فعالیت در تئاتر، گویا بخت به او رو کرد که مسعود کیمیایی، وی را پس از بازی در نمایش شب بیست‌ویکم، برای بازی در خط قرمز انتخاب کرد اما به محاق رفتن این فیلم، بار دیگر، وی را به صحنه تئاتر بازگرداند. البته که حضور در خط قرمز، پای وی را بیشتر به سینما باز کرد اما آن شگفتانه بزرگی که وی در هنر نمایش رقم زده بود، هنوز در سینما غلیان نیافته بود.

تمام بدبیاری‌های سینمایی شکیبایی، در همان شبی به پایان رسید که مهرجویی پس از تماشای تئاتر شاهزاده و گدا، به پشت‌صحنه رفت و به خسرو شکیبایی، پیشنهاد بازی در نقش حمید هامون را داد. مهرجویی درحالی بازیگر این نقش را یافته بود که ماه‌ها به دنبال بازیگری می‌گشت که درونیات و سرگشتگی‌هایی ذاتی چون حمید هامون داشته باشد و خسرو، اصل جنس بود. خود را در قالب این نقش رها کرد و به پروانگی رسید. هامون، نه‌تنها به بهترین فیلم کارنامه شکیبایی تبدیل شد و سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره را برایش به ارمغان آورد بلکه چندین نسل را شیفته خود کرد.

خسرو شکیبایی هنرمند فقید و بازیگر سینما و تلویزیون

تاریخ سینمای ایران هیچ‌گاه به یاد ندارد هیچ بازیگر مردی به اندازه خسرو شکیبایی، تا این اندازه در بروز احساس، ولخرجی‌های منطقی داشته باشد

شکیبایی، یک روشنفکر طالب فلسفه بود که با جبر، مساله داشت. او، همین شاخصه را جلوی دوربین آورد؛ تماشای این مساله‌مندی، برای مردم لذت‌بخش بود. شکیبایی استاد تشدید دغدغه و مساله بود. نمی‌گذاشت یک مساله، تنها متاثر از بار محتوایی خود، برای مخاطب، دغدغه شود؛ خود را در آن مساله حل می‌کرد، بدون آن‌که پیازداغش را زیاد کند. خیلی زود به الگویی برای نسل جوان بازیگر تبدیل شد و حتی تعدادی از بازیگران سرشناس امروز کشور، با تماشای آثار خسرو شکیبایی، بیشتر ترغیب شدند تا در این عرصه فعالیت کنند.

تمام این شاخص‌ها را که کنار بگذاریم، به یک دل مهربان می‌رسیم که عجیب، مخاطبش را درگیر می‌کرد. عادت داشت در قالب هر نقشی که ظاهر شود، از دریچه تکنیک و احساس به آن بنگرد. اینها کمک می‌کرد تا نگاهی تک‌بعدی به نقشش نداشته باشد. تاریخ سینمای ایران هیچ‌گاه به یاد ندارد هیچ بازیگر مردی به اندازه خسرو شکیبایی، تا این اندازه در بروز احساس، ولخرجی‌های منطقی داشته باشد. او تنها با یک سریال خانه سبز، چنان حجمی از عاطفه و احساس را در جامعه گستراند که به‌تنهایی چگالی مهربانی در مردهای ایرانی را بالا برد و تلورانس مهربانی اجتماعی را افزایش داد.

امروز اما انگارنه‌انگار که ۱۵ سال از درگذشت یک چنین بازیگری گذشته باشد؛ کافی است سری به شبکه‌های اجتماعی بزنیم تا وقت‌وبی‌وقت تیزری از خسرو شکیبایی را مشاهده کنیم. او امروز، زنده‌تر از هر زمان دیگری است و نامش، گاها، بیشتر از بسیاری از بازیگران زنده، آورده می‌شود. دریغ اما از روز گرم ۲۸ تیری است که نه ابر داشت و نه باران. همه جا داغ بود؛ داغ آسمان، داغ زمین و داغی که تا همیشه بر دل ما ماند از بابت فقدان هنرمندی که دوربین، به او تعظیم می‌کرد و مسحور نقش‌آفرینی او می‌شد.

خسرو شکیبایی هنرمند فقید و بازیگر سینما و تلویزیون

منبع: ایرنا