فخری گلستان که بود؟ / شغل های فخری گلستان + علت مرگ
رکنا: بیوگرافی فخری گلستان همسر ابراهیم گلستان را در این مطلب خواهید خواند.
به گزارش رکنا، فخری گلستان همسر و دخترعموی ابراهیم گلستان متولد ۲۹ شهریور ۱۳۰۴ شیراز ۱۶ تیر ۱۳۹۱ در ۸۶ سالگی درگذشت. فخری گلستان مترجم و سفالگر بود. فخری گلستان همسر و دخترعموی ابراهیم گلستان بود که در سن ۱۹ سالگی با هم ازدواج کردند . ثمره این ازدواج دو فرزند به نام های لیلی و کاوه است.
فخریگلستان، در سال ۱۳۰۴ متولد شد و در ۱۷ سالگی با پسرعموی خود، ابراهیم گلستان ، نویسنده و فیلمساز معروف ایرانی، ازدواج کرد.
زندگی غم بار فخری گلستان وقتی همسر ابراهیم گلستان بود به او خیانت شد و همسرش با فروغ فرخزاد رابطه عاشقانه داشت. اما او طلاق نگرفت و در کنار همسرش ماند و زندگی کرد
بیوگرافی فخری گلستان
فخری گلستان با نام کامل سیده مریم فخر اعظم تقوی شیرازی، زاده ۲۹ شهریور ۱۳۰۴ در شیراز معروف سفالگر، مترجم و فعال حقوق کودکان ایرانی بود. همسر ابراهیم گلستان در روز ۱۶ تیر ۱۳۹۱ در تهران در سن ۸۷ سالگی درگذشت.
سوابق کاری فخری گلستان
“فخری گلستان”، را جزو نخستین کسانی میدانند که در تهران، اقدامهایی را در جهت سر و سامان دادن به وضعیت کودکان خیابانی انجام داد. او تا سالها مدیر پرورشگاهی بود که به تربیت فرزندان معتادان میپرداخت.
فخریگلستان علاوه مترجمی، به سفالگری می پرداخت میکرد و چند نمایشگاه انفرادی از آثارش برگزار کرده بود.
«فیل»، نوشته اسلاومیر مروژک، نویسنده لهستانی، و «کسی مرا نمیشناسد؛ صدای کودکان زاغهنشین امریکا» از ترجمههای فخریگلستان است.
همسر و فرزندان
او مادر کاوه گلستان، عکاس و مستندساز بود که در عراق کشتهشد. وی از سالها قبل تا هنگام مرگ، جدا از ابراهیم گلستان زندگی میکرد.
علت فوت و درگذشت فخری گلستان
لیلی گلستان مدیر گالری گلستان گفته بود که مادرش بعد از انقلاب از سن ۵۰ سالگی به سفالگری پرداخت و آثارش را چند بار به نمایش گذاشت. لیلی گلستان کهولت سن و ضربه مرگ کاوه را علت درگذشت مادرش فخری ذکر کردهاست. «ایشان بیماری خاصی نداشت، اما از مرگ پسرش، کاوه گلستان، ضربه بزرگی خورد که فکر میکنم علاوه بر کهولت سن، تحمل داغ فرزند یکی از اصلیترین دلایل مرگ ایشان بود.»
فخری در گفتگویی با روزنامه سرمایه گفته بود: “آدمها نمیمیرند، عدم حضور جسمانی مرگ نمیآورد، نگاه حقیقت طلب این آدم هاست که نگهشان میدارد، برای همین است که من هرگز برای دیدن کاوه بر سر مزار نمیروم. کاوه رفتنی نیست، چشمانش را همیشه زنده، وام داده به تصاویری که دنیا را تکان دادهاست.”
ارسال نظر