این مطلب از گروه وب گردی تهیه شده و فقط جنبه سرگرمی دارد
فیلم / شاهکارهای فراموششده از میان گلها / شعر زیبای بیژن ترقی و آواز باشکوه جوانی که به کنسرت ارکستر بزرگ تهران حال و هوای خاطره بخشید
در ادامه با بازخوانی ترانه بسیار زیبای بیژن ترقی که با اهنگسازی همایون خرم و آواز خواننده قدیمی حسابی محبوب شده بود همراه ما باشید.

بیژن ترقی در 12 اسفند 1308 خورشیدی متولد شد، پدرش حاج محمدعلی ترقی، ناشر و کتابفروش نامدار تهرانی بود. وی از وقتی چشم گشود، خانه شان مرکز رفت وآمد شاعران، نویسندگان، محققان و هنرمندان نخبه تهران و اصفهان و دیگر مراکز مهم فرهنگ ایران بود. نخستین بارقههای طبع شعر در او با سرودن نخستین ابیاتی بود که موردپسند شهریار ملک سخن قرار گرفت و او را به ادامه تشویق کرد. در 25سالگی، طی ماجرایی شگفت که به رؤیای صادقه بیشتر شبیه بود تا واقعیتی معمولی و روزمره، توانست نسخهای از صائب تبریزی به خط شخص شاعر را به دست بیاورد و به تصحیح آن اقدام کند. وی هنوز 30 سال نداشت که در مسلک ادیبان بزرگ پذیرفته شد و طبع لطیف و خلق محجوب او، با آن شرم، نجابت و حساسیت شاعرانه، علاقه و احترام ادب دوستان و پیشکسوتان ادبیات نسل قبل را برمیانگیخت. در آن سالها، او به پدر در کار گرداندن کتابفروشی کمک میکرد و با عشقی که به موسیقی داشت، مشق ویولون میکرد. حادثهای در یک شب مهمانی، روح او را منقلب کرد. شنیدن صدای ویولون پسر جوانی که نگاه باهوش و اندامی کشیده داشت و او را بهعنوان اعجوبه موسیقی میشناختند و از هشتسالگی ساز تنهای او را در رادیو شنیده بودند، او پرویز صدیقی پارسی بود که با نام دایی هنرمندش و استادش، حسین یاحقی به شهرت رسیده بود. ترقی میگوید: «بعد از آشنایی با پرویز، ویولون را بوسیدم و گذاشتم کنار چون آنچه که ماحصل خواست من از موسیقی ایرانی بود در ویولون و با پنجه او برآورده شد.»
ترقی، بیشتر از نیمسده ستایشگر و هواخواه پرشور هنر یاحقی بود تا جایی که در بروشور آلبوم «سلوهای یاحقی» او را کاروانسالار موسیقی ایران نامیده است و تعداد معتقدان به این گفته در حلقه معاشران او، کم نیست.
ترانه سرایی
اینگونه شد که نخستین اثر بیژن ترقی در اوج شور جوانی با موسیقی پرویز یاحقی شکل گرفت. یاحقی آهنگی ساخته بود و دنبال کلام مناسب برای آن میگشت. ترقی میگوید: «به او گفتم پرویز جان از برای امتحان هم که شده بگذار امشب روی این نغمه تو فکر کنم، اگر پسندیدی آن را اجرا کن.»
اینچنین شد که در 1334 خورشیدی، آهنگ «برگ خزان» متولد شد و شهر را به تلاطم انداخت. تهران، شهری که تنها منبع پخش موسیقی آن، رادیویی با یک ایستگاه بود و در سالهایی که تولید موسیقی انبوه نبود و موسیقیدانان هم با شور و اعتقاد بیشتری نسبت به امروز ـ کار میکردند و کیمیای عشق و شوریدگی در آثارشان موج میزد، در همان سالهایی که به طنز یا به جد میگفتند: «وقتی ساعت تکنوازی ویولون پرویز یاحقی میرسد، برق تهران افت میکند»؛ به خاطر علاقه شدید شنوندگان به این ترانه، سرنوشت بیژن جوان، تغییر یافت و ترقی ادیب، جای خود را به ترقی ترانهسرا داد. او از میان افرادی چون نواب صفا، تورج گلبان، پرویز وکیلی و معینی کرمانشاهی که هر کدام شاخص و نشاندهنده روح زمانه خود هستند، توانست مفاهیم جدیدی وارد ترانه سرایی کند. اگرچه بیژن ترقی برای آهنگسازان دیگر هم ترانه ساخت اما بیشترین انرژی و شفافیت او در ساختههای پرویز یاحقی تجلی یافت.
آثار برجای مانده از ترقی
ای بهار نو رسیده، پنجرهای به باغ گل و بهار دلنشین از نمونه های به یادماندنی آثار ترقی است که میتوان همیشه به یاد آورد. نخستین ترانه با کلام شکسته یا محاورهای را برای آهنگ مجید وفادار در مایه سه گاه ساخته و سرمشق ترانهسرایان دیگر ساخته است.
نخستین کتاب مستقل ترقی به نام «سرود برگریزان» در 1351 خورشیدی با سرمایه کتابخانه خیام منتشر شد. ویرایش جدید سرود برگریزان (حاوی مجموعه اشعار جدید شاعر) و نیز کتاب «پنجرهای به باغ گل» (حاوی یکعمر ترانهسرایی او) آماده و چاپ شد. همچنین شرح شیرین زندگی خانوادگی او را میتوان در صفحاتی از کتاب پشت دیوارهای خاطره خواند. تا حدود سال 1373 خورشیدی هر فردی که میخواست استاد ترقی را ببیند، او را پشت میز کارش در کتابخانه خیام میدید که با روی خوش و خلق نکو، پذیرای دوستان جوان از تهران و شهرستان ها بود. او تا اواخر عمرش در شاعری و ترانهسرایی و گاه مقالهنویسی، فعالیت و این بیت همیشه بر زبانش بود:
طفل زمان، فشرد، چو پروانهام به مشت
جرم دمی که بر سر گلها نشستهایم
گفته میشود که بیژن ترقی سبک تازهای را وارد ترانهسرایی ایران کرد. محمود خوشنام، کارشناس موسیقی سنتی ایرانی میگوید: مهمترین نقش بیژن ترقی، تقویت جنبههای روایی و داستان گونه کردن ترانهها و افزودن جنبههای تصویری به آنهاست که این پدیده را در آتش کاروان و نیز ترانههای تصویریای چون برگ خزان میتوان دید. به گفته خوشنام، سهگانه مشترک بیژن ترقی با پرویز یاحقی، ازنظر فرم و ساختار آهنگ، یکسانیهایی با هم دارند، ازجمله اینکه یاحقی مقدمه وسیعی برای ترانهها در نظر گرفت و ترقی هم در بخش شعر، جنبههای تصویری را مدنظر قرار داد.
سرانجام بیژن ترقی
بیژن ترقی، تنها یکی از چهار ترانهسرای بزرگ عصر گلها نیست، تنها یک شاعر رمانتیک و حساس نیست، اشعار اجتماعی او سخن از حساسیت او و رقت قلب او در برابر رنج انسانها دارد. بیژن ترقی تنها یک ادیب موسیقی فهم و یک ترانهسرای ماندگار نیست، او شکلی ناب و صمیمی از بودن و شاعر بودن است. سرانجام او پس از عمری تلاش و مطالعه در راه اعتلای فرهنگ کشور در 1388 خورشیدی چشم از جهان فروبست.
میگذرم تنها از میان گلها
گه به گلستانها ، گه به کوه و صحرا
تازه گلی سر راهم
گیرد و با من گوید
محرم راز تو کو
خار رهی به تمنا
دامن من بگرفته
کان گل ناز تو کو
میگذرم تنها از میان گلها
گه به گلستانها گه به کوه و صحرا
تازه گلی سر راهم
گیرد و با من گوید
محرم راز تو کو
خار رهی به تمنا
دامن من بگرفته
کان گل ناز تو کو
راز عشق مرا گل در گوش صبا
گفت و غمم بفزود
آنگه در همه جا راز درد من و
قصه عشق تو بود
قصه عشق تو بود
چاهی به حسن آسمانی از مهی برتر
شعله ی عشق من از گردون برآرد سر
در گلستان هم ز تنهایی روم من اگر
تازه گلی سر راهم
گیرد و با من گوید
محرم راز تو کو
خار رهی به تمنا
دامن من بگرفته
کان گل ناز تو کو
گه به گلستانها گه به کوه و صحرا
تازه گلی سر راهم
گیرد و با من گوید
محرم راز تو کو
خار رهی به تمنا
میگذرم تنها از میان گلها
دامن من بگرفته
کان گل ناز تو کو
ارسال نظر