حقایقی جالب و منتشر نشده درباره مجید مجیدی
رکنا: در میان ابرها آخرین ساخته مجید مجیدی از دوم اسفند در سینماها اکران می شود . مجید مجیدی کارگردان باسابقه سینمای ایران با بازی در فیلمهای مرگ دیگری، بایکوت، تیرباران، تا مرز دیدار وارد عرصهی حرفهی سینما شد.
البته پیش از آن بازی و حضور در سینما، سال ۵۷ بود که وارد دانشکده هنرهای دراماتیک شد و اولین تئاتر پس از انقلاب را در “نهضت حروفیه” در تجلیل از شهید حسین قشقایی به صحنه برد.
در آن مدت مجیدی در تئاتر شهر و چند نمایش دیگر بازی کرد و چند نمایش برای کودکان به صحنه برد. سرانجام در روزی که به دلایل مشکلاتی که برای گروه تئاتریشان پیش آمده بود، مقابل مجلس شورای ملی بست نشسته بودند با محسن مخملباف آشنا شد.
محسن مخملباف آمده بود گزارشی از تجمع اعتراضآمیز آنها بگیرد و آن روز باعث آغاز همکاری مجید مجیدی با مخملباف و ساخت فیلمهای کوتاه در حوزه هنری شد.
مجیدی فیلم کوتاه ۱۶ میلیمتری “انفجار” را با عنوان اولین محصول تصویری حوزه هنری ساخت و سالها در حوزه بود و در آن سالها در آثار مختلفی همچون “بایکوت” مخملباف بازی کرد. اما در پایان دهه ۱۳۶۰ بازی را کنار گذاشت و اولین فیلم سینمایی Movie “بدوک” را در سال ۷۰ کارگردانی کرد که همان سال در بخش مسابقه جشنواره کن پذیرفته شد.
/بزرگ شدن در یک خانواده مذهبی/
خالق فیلم رنگ خدا به گفته خودش در خانواده ای مذهبی رشد کرده .مجید مجیدی در مصاحبه ای در کتاب در قلمرو دیدار گفته است: مادرم خیلی بیشتر از پدرم مذهبی بود ،آموزش و تربیت اصول مذهبی در خانواده ما اهمیت زیادی داشت ،از این رو در آستانه ۹سالگی ،من را به یادگیری قرآن تشویق کرد وبا ثبت نام در مسجد محل باعث شد،من روخوانی قرآن را فرا بگیرم،این یک نقطه عطف و پشتوانه بزرگی برای من در زندگی شد. کتاب در قلمرو دیدار.(گفت وگوی رضا در ستکار با مجیدی .صفحه۲۳ )
/گل خوردن به خاطر تماشای تلویزیون/
ماجرای تلویزیون در خانه دوران کودکی مجیدی خیلی جالب است :به هرحال کسانی که به نوعی در دنیای تصویر عوطه ور هستند، از گذشته خودشان خیلی وام می گیرند.به خاطر همین بخشهای بسیاری از بچه های آسمان ادای دین به گذشته است. همسایه ای داشتیم به نام خورشید خانوم که فقط آنها در محله تلویزیون داشتند.خورشید خانم پسری داشت به نام مجید .در تیم فوتبال محله ،مجیدهمیشه در تیم مقابل من بازی می کرد ..ومن دروازه بان تیم مقابل او بودم .به من می گفت تو از من گل بخور ،شب دعوتت می کنم بیایی خانه ماو تلویزیون تماشا کنی .راست اش من هن اعلب این کار را می کردم !اما یک روز بازی ما عیرتی شد و هرچه مجید خورشید خانوم اصرار کرد، من گل نخوردم …شب عده ای از بچه ها را دعوت کرد به خانه شان تا سریال تلویزیونی کهکشانها را تماشا کنند من هرچه التماس کردم راهم نداد.من هم رفتم روی دیوار و از آنجا داشتم سریال را تماشا می کردم که ناگهان مجید آمد وشروع کرد به خیس کردن من .بعدها مادرم تعریف کرد که پدرت ،تورا در آن موقعیت دیده بود و همین مسءله سبب شده بود که تلویزیون قسطی بخرد.
/تماشای فیلم های صمد و فردین با پدر ومادر/
دوران کودکی مجیدی و سینما Cinema رفتن او بسیار جالب است .سر پل Bridge امامزاده معصوم _محله ای که دوران کودکی مجیدی در آن سپری شد _دوسینما بود به نام لیدو و تیسفون .خود مجیدی یادش می آیدیک بار با پدرش در یکی از همین سینماها به تماشای فیلمی از مجموعه فیلمهای صمد رفت که پدر از فرط خستگی کارهای روزانه خواب اش برد.فیلم سلطان قلبها راهم با مادرش در سینما تیسفون تماشا کرد.
/کارکردن تئاتر در مسجد/
جالب است بدانید مجیدی در سال ۸۷ در کمپ فیلم کوتاه سینمای ایران در آلاشت از مسجد به نیکی یاد می کند.
او می گوید: مسجد جایی است که به عنوان یک پایگاهی نقش حیاتی در همه عرصههای بزرگ داشته است.ما در مسجد تئاتر کار میکردیم یا حتی در آین مکان مقدس فیلم کوتاه میساختیم و برای مردم در مسجد به نمایش میگذاشتیم و جلسات بحث و نقد وبررسی با حضورخود مردم برگزار میکردیم.
/شبها هم با اسلحه در خیابان پاسداری می دادیم/
سال ۵۷ بود که مجید مجیدی وارد دانشکده هنرهای زیبا شد.خود مجیدی دراین باره گفته :از آنجایی که دانشکده مادر بطن انقلاب بود به محض این که درگیری با نظامی ها شدید می شد از دانشگاه بیرون می آمدیم وبه مجروحان کمک می کردیم. شبها هم با اسلحه در خیابان پاسداری می دادیم. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
ارسال نظر