الهام وقتی از خارج آمد او را به خانه مجردی ام بردم! / نمی دانستم او زن موقت دوستم بود!
رکنا:از روزی که به ارتباط خیابانی با دختران و زنان روی آوردم، دیگر در سراشیبی سقوط به گرداب بدبختی قرار گرفتم.
بازسازی صحنه قتل در میدان تلویزیون مشهد
آن قدر در این منجلاب فرو رفتم که دیگر خودم هم نفهمیدم چگونه ارتباط شیطانی با زنان جوان همه زندگیام را به هم ریخت طوری که برادرم به خاطر من و در پی درگیری های مسلحانه ای که بر سر یکی از زنان جوان رخ داد، به قتل Murder رسید و من هم به دنبال انتقام گیری وارد پرونده معروف به گانگسترهای هالیوودی شدم ...
شهاب ، جوانی که به همراه چند تن از دوستانش در پرونده جنایت Crime مسلحانه میدان تلویزیون مشهد توسط کارآگاهان اداره جنایی پلیس Police آگاهی خراسان رضوی دستگیر شده است، پس از آن که به سوالات افسر پرونده اش در حضور سرهنگ سلطانیان (رئیس دایره قتل آگاهی) پاسخ داد، به تشریح ماجراهای تلخ زندگی اش پرداخت و گفت: از دوران نوجوانی به کشتی روی آوردم و در این رشته ورزشی به فعالیت هایم ادامه دادم به طوری که در مقطع دبیرستان چند بار عناوین قهرمانی هم به دست آوردم.
پدرم وضعیت مالی خوبی داشت و مادرم کارمند بود. متاسفانه چند سال قبل ماجرای تجاوز Rape به عنف در قوچان رخ داد که در آن پرونده دو نفر نیز اعدام execution شدند اما فقط به خاطر بدشانسی نام من سر زبان ها افتاد بدون این که من نقشی در آن ماجرا داشته باشم.
همین موضوع زندگی مرا تغییر داد و بعد از آن که پدرم سربازی ام را خرید، از حدود 9 سال قبل به مشهد آمدم و یک خانه مجردی در منطقه آزادشهر اجاره کردم.
از آن روز به بعد به خاطر موقعیتی که داشتم به سوی ارتباط شیطانی با زنان ودختران جوان کشیده شدم اگرچه بیشتر مخارج زندگی ام را از پدرم می گرفتم اما گاهی خودرو نیز خرید و فروش می کردم و بدین ترتیب روزگار می گذراندم ولی ماجرای درگیری های مسلحانه از زمانی آغاز شد که من بهمن سال 1395 از طریق اینستاگرام Instagram با زن 20 ساله ای به نام الهام آشنا شدم.
او اولین پیام های عاشقانه اش را از تفلیس برایم فرستاد که برای تفریح به آن جا رفته بود. حدود یک هفته بعد به تهران آمد و ارتباط های پیامکی و تلفنی ما ادامه یافت تا این که بعد از 10 روز وارد مشهد شد و من او را به خانه مجردی ام بردم. حدود چهار ماه بعد از آن که از ارتباط خیابانی ما با یکدیگر می گذشت، شبی به من گفت تو واقعا مرا نشناختی؟
با تعجب گفتم چطور مگر!؟ گفت: من قبلا در عقد موقت دوستت «حسن» بودم. باورم نمی شد چرا که آن زمان، همان دوستم در زندان Prison بود.
به همین دلیل به برادر دوستم موضوع را اطلاع دادم چرا که نمی خواستم او با چنین زنی ازدواج کند! ولی ماجرا پیچیده تر شد چون دوستم انتظار نداشت من با زنی که قبلا در عقد موقت او بود، ارتباط داشته باشم. به همین دلیل فریب خوردم و مرداد سال گذشته با الهام دوباره در جاده سنتوی مشهد قرار گذاشتم اما وقتی با تاکسی تلفنی سرقرار رفتم، ناگهان سرنشینان یک دستگاه پژو پارس کنارم ایستادند و به سوی من تیراندازی کردند. در این حادثه Incident راننده تاکسی تلفنی مجروح شد و هیچ گلوله ای به من و الهام اصابت نکرد. همین موضوع به کینه ای عمیق تبدیل شد تا جایی که 9 روز بعد دوباره در منطقه قاسم آباد به سوی من و برادرم تیراندازی کردند که در آن حادثه برادرم به قتل رسید. بعد از آن هم من ماجرای قتل برادرم را برای «مهدی» (سرکرده باند گانگسترها) بازگو کردم و او حادثه خونین مسلحانه میدان تلویزیون مشهد را رقم زد که من هم دستگیر شدم و ...
واقعا حالم این جماعت شیطان صفت کثیف بهم خورد...چقد چندش آور ومزخرفن ..اینا انسانن یااز شیاطینن؟؟؟اعوذ بالله من الشیاطین جن والانس ..خدا ازینا بتو پناه میاریم ..داعشو گذاشتن توجیباشون وبه اونا گفتن زکی
چقد آدم باید احمق باشه که بخاطر یه زن فاسد زندگیشو تباه کنه