پایان عجیب 13 سال کابوس طناب دار برای قاتل تاجر فرش ! / قتلی که در بازار کاشان رخ داد

به گزارش رکنا، رسیدگی به این پرونده از اردیبهشت ماه سال 88 با وقوع درگیری خونین در بازار فرش کاشان آغاز شد. در  بررسی ها روشن شد صاحب حجره فرش فروشی در بازار در درگیری با چند پسر از ناحیه پا به شدت زخمی و به بیمارستان منتقل شده است.

با اعلام  درگیری، ماموران رهسپار محل شدند و به پرس و جو از شاهدان پرداختند. در این میان از بیمارستان خبر رسید صاحب حجره فرش فروشی به نام کریم به خاطر بریدگی سفید ران و خونریزی شدید تسلیم مرگ شده است.

با مرگ مرد بازاری ماموران به ردیابی عامل جنایت پرداختند و در نخستین گام از تحقیقات فیلم دوربین های مداربسته را بررسی کردند .با تکمیل تحقیقات پسر 18ساله به نام سامان شناسایی و بازداشت شد.

اعتراف به قتل مرد بازاری

سامان در بازجویی ها گفت:من و  چند نفر از همکلاسی هایم که  در مقطع پیش دانشگاهی درس می خوانیم یک  دسته چک جعلی را از یک مرد خریدیم و وسوسه شدیم تا با خرج کردن چک ها برای خودمان پولی پس انداز کنیم. ما  تصمیم گرفتیم به کاشان برویم و از بازار فرش کاشان خرید کنیم و سپس به تهران برگردیم تا پلیس نتواند براحتی رد ما را پیدا کند.

وی ادامه داد: ما آن روز به بازار فرش کاشان رفتیم و با چک های جعلی چند تخته فرش خریدیم اما یکباره کریم چک ها را بررسی کرد و به جعلی بودن آنها پی برد. او  شروع به سر و صدا کرد. من که ترسیده بودم  با چاقویی که در جیبم بود ضربه ای به پای او زدم تا بتوانیم فرار کنیم.وقتی صاحب فرش فروشی روی زمین افتاد من و دوستانم فرار کردیم و به تهران برگشتیم  اما حدود  48 ساعت بعد هم در تهران دستگیر شدیم.

سامان به بازسازی صحنه جرم پرداخت و دردادگاه کیفری یک استان تهران از خود دفاع کرد.

در  ابتدای جلسه اولیای دم درخواست قصاص را مطرح کردند.

سپس سامان به دفاع پرداخت و  گفت: باور کنید من اصلا  قصد کشتن کریم را نداشتم. ما رفته بودیم تا با چک های جعلی پولی به دست بیاوریم اما از بخت بد با مرد فرش فروش درگیر شدم. من می خواستم پولی به دست بیاورم تا پدر و مادرم متوجه شوند من بزرگ شده ام و می توانم روی پای خودم بایستم. آن روز وقتی صاحب فرش فروشی فهمید که چک ها جعلی است ترسیدم .من  فقط می خواستم به هر قیمتی که شده از حجره او خارج شوم اما کریم مانع خروجم شد.او با صدای بلند فحاشی کرد و می خواست  همسایه ها را با خبر کند تا ما را به پلیس تحویل دهد. به همین خاطر و از ترسم چاقو را به پای او زدم  تا فرار کنم. من اصلا  نمی دانستم  ضربه چاقو به پا می تواند باعث مرگ کسی شود.

در پایان جلسه دادگاه قضات وارد شور شدند و سامان را به قصاص و به خاطر اقدام به سرقت به جریمه نقدی و تبعید به شهر دیگری محکوم کردند.

حکم در دیوان عالی کشور مهر تایید خورد و قطعی شد.

بخشش پای چوبه دار

سامان تا چوبه دار فاصله زیادی نداشت که با گذشت حدود 13سال از جنایت  و با پادرمیانی ریش سفیدان توانست با پرداخت دیه رضایت اولیای دم را جلب  کند و به زندگی برگردد.

وی از جنبه عمومی جرم  در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران از خود دفاع کرد.

در این جلسه سامان که حالا 31 سال دارد اشک پشیمانی ریخت و گفت: در این 13 سال زندگی خانواده ام نابود شد. مادرم به بیماری سرطان مبتلا و پدرم زمین گیر شد. پدرم خانه ای را که همه دارایی اش بود فروخت تا توانست رضایت اولیای دم را جلب کند. من در این مدت  3 بار تا چوبه دار رفتم و  مرگ را با چشمانم دیدم. باور کنید به اندازه کافی تنبیه شده ام و دیگر تحمل تبعید را ندارم.

وی ادامه داد: من 31 سال دارم اما  همه فکر می کنند یک مرد 50ساله هستم. تقاضا دارم در مجازاتم تخفیف قائل شوید تا سر زندگی برگردم و گذشته را برای خانواده ام جبران کنم.

در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و با توجه به رضایت اولیای دم و طبق ماده 612 قانون مجازات اسلامی وی را به 10سال زندان با احتساب روزهای بازداشت محکوم کردند . قضات همچنین با توجه به پشیمانی وی ،حکم تبعید او را لغو کردند تا بزودی آزاد شود.