به گزارش رکنا، متهم می‌گوید هر شب به باغچه خانه مادری‌ام می‌رفتم و سر خاک برادرم گریه می‌کردم. اوایل خردادماه امسال مرد میانسالی در تهران به اداره پلیس رفت و از گم شدن ناگهانی برادر جوانش شکایت کرد.

وی در توضیح ماجرا گفت: «برادرم ایرج آرایشگر و متاهل است، اما مدتی قبل به خاطر اعتیاد با خانواده‌اش مشکل پیدا کرد و در جنوب تهران خانه‌ای اجاره کرد و از آن زمان به بعد تنها زندگی می‌کند. من معمولاً به صورت تلفنی و گاهی هم حضوری به خانه‌اش می‌روم و جویای احوالش می‌شوم. دو روزی است که از او خبری ندارم و تلفن همراهش را هم جواب نمی‌دهد، به همین دلیل به خانه‌اش رفتم و با کلید یدکی که دارم در را باز کردم، اما ایرج در خانه نبود و از طرفی وسایل خانه‌اش هم دست نخورده بود. الان نگرانش هستم و برای پیدا کردنش درخواست کمک دارم.»

 ۸ ماه بعد اعتراف در کلانتری

با شکایت مرد میانسال، پرونده به دستور قاضی تقویان، بازپرس دادسرای امور جنایی تهران برای رسیدگی در اختیار تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت.

بدین ترتیب تحقیقات برای یافتن مرد گمشده آغاز شد، اما مأموران پلیس در بررسی‌های میدانی و فنی هیچ ردی از مرد آرایشگر پیدا نکردند. بررسی‌ها نشان داد ایرج روز حاثه تلفن همراهش را در خانه‌اش جا گذاشته و به مکان نامعلومی رفته و هیچ ردی از خود به جا نگذاشته است.

در‌حالی‌که هشت ماه از حادثه گذشته بود و تحقیقات همچنان برای یافتن ردی از ایرج ادامه داشت، صبح روز یک‌شنبه ۳۰ بهمن یکی از برادران مرد گمشده به اداره آگاهی پلیس تهران رفت و مقابل کارآگاهان اداره دهم به قتل برادرش اعتراف کرد.

وی در ادعایی گفت: «ما خانواده آبرومندی هستیم، من متاهلم و فرزند دارم و در کار ابزار زرگری فعالیت می‌کنم. ایرج هم زندگی خوبی داشت، اما مدتی قبل معتاد به مواد مخدر شد و زندگی‌اش به فنا رفت. چند باری ترک کرد، اما هر بار دوباره به اعتیاد روی می‌آورد تا اینکه زن و فرزندش او را ترک کردند. پس از این من خیلی تلاش کردم او را به زندگی عادی‌اش برگردانم، اما فایده‌ای نداشت و ایرج اعتیادش را کنار نمی‌گذاشت.»

 خانه مادری محل دفن

وی ادامه داد: «روز حادثه برای نقاشی یکی از اتاق‌های خانه مادری‌ام به پاکدشت رفتم. آن روز مادرم در خانه نبود و من مشغول کار بودم که ایرج هم به آنجا آمد. ابتدا او را نصیحت کردم تا اعتیادش را کنار بگذارد و همراه زن و فرزندش زندگی‌اش را دوباره سروسامان بدهد، اما قبول نکرد و با من مشاجره لفظی پیدا کرد. وقتی درگیری ما بالا گرفت ناگهان سیمی به دور گردنم انداخت و فشار داد. در حال خفه شدن بودم که او را هل دادم. ایرج روی زمین افتاد و من هم همان سیم را به دور گردنش انداختم و کشیدم، وقتی به خودم آمدم دیدم برادرم فوت کرده است.»

 عذاب وجدان

متهم در‌حالی‌که اشک پهنای صورتش را پوشانده بود، گفت: من قصد قتل برادرم را نداشتم، اما کار از کار گذشته بود و پشیمانی هم فایده‌ای نداشت. به هرحال در باغچه خانه مادرم چاله‌ای بزرگ کندم و برادرم را در آنجا دفن کردم.

از آن روز به بعد عذاب وجدان همیشه همراهم بود. شب‌ها با دیدن کابوس از خواب بیدار می‌شدم و تصمیم می‌گرفتم خودم را به پلیس معرفی کنم، اما به خاطر زن و بچه و آبرویم منصرف می‌شدم. شب‌ها و روز‌هایی که مادرم در خانه نبود به خانه‌اش می‌رفتم و کنار باغچه می‌نشستم و برای برادرم و خودم گریه می‌کردم.

از سوی دیگر بی‌تابی‌های مادرم و پیگیری‌های برادر دیگرم برای من عذاب‌آور شده بود و هر روز عذاب وجدان مرا بیشتر می‌کرد تا اینکه عذاب وجدان خواب و خوراک را از من گرفت و در نهایت تصمیم گرفتم خودم را معرفی و به قتل اعتراف کنم.

با اعتراف متهم، مأموران به محل حادثه رفتند و جسد را کشف کردند. تحقیقات از متهم ادامه دارد.

منبع: روزنامه جوان