مرد تهرانی قربانی خیانت زنش شد / جسد ناصر در سایت زباله ها بود + عکس

به گزارش رکنا؛ رسیدگی به این پرونده از 8 فروردین ماه سال ۹۷ به دنبال ناپدید شدن مرد جوانی به نام ناصر در دستور کار پلیس قرار گرفت. برادر ناصر که به پلیس آگاهی رفته بود گفت: برادرم از دیشب ناپدید شده است و همسرش ژینوس می‌گوید او به محل کار رفته و دیگر بازنگشته است. اما همکاران برادرم ادعا می کند او به محل کارش نرفته است. من می ترسم بلایی سرش آمده باشد .

به دنبال شکایت این مرد تلاش برای به دست آوردن ردی از ناصر آغاز شد تا اینکه چند ساعت بعد پلیس جنازه وی را در حالی که دست و پایش با کش بسته شده بود در سایت زباله در بیابانهای خاتون‌آباد پیدا کرد. شواهد نشان می‌داد این مرد در جای دیگری کشته و سپس جنازه اش به سایت زباله منتقل شده است. پلیس به بررسی پرداخت.

وقتی در تحقیق ها، پلیس به اختلاف های دنباله دار ناصر و همسرش پی برد، زن جوان به عنوان متهم تحت بازجویی قرار گرفت اما ادعا کرد از نحوه مرگ شوهرش اطلاعی ندارد.

افشای رابطه پنهانی

سپس پلیس به بررسی پیامک‌های ارسال شده از گوشی ژینوس پرداخت و به رابطه پنهانی او با یک مرد غریبه به نام حسین پی‌برد .به این ترتیب زن جوان به ناچار لب به اعتراف گشود و گفت حسین و دوستش حمید شوهرش را کشته اند. حسین و دوستش حمید بازداشت شدند و در شعبه 10 دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستادند.

در جلسه دادگاه زن خائن چه گذشت؟

در ابتدای جلسه اولیای دم درخواست قصاص را مطرح کردند.

سپس حسین به دفاع پرداخت.

وی در تشریح جزئیات ماجرا گفت: مدتی پیش با ژینوس آشنا شدم. من نمی دانستم او متاهل است. پس از مدتی که از رابطه دوستی ما گذشت فهمیدم شوهر و 2 فرزند دارد. او مدام از بدرفتاریهای شوهرش به من می گفت .چون می دانستم شوهرش مرد بدخلقی است دلم برایش سوخت .او اول از من خواست تا شوهرش را گوشمالی بدهم اما بعد از مدتی نقشه قتل را کشید. من برای اجرای نقشه از دوستم حمید کمک خواستم .

وی ادامه داد: طبق نقشه ای که ژینوس کشیده بود او خودش را به مریضی زده و از همسرش خواسته بود تا او را به درمانگاه برساند . وقتی ژینوس و شوهرش از خانه بیرون آمدند من و حمید سوار ماشین بودیم که به عنوان مسافرکش جلوی راهشان ایستادیم و از آنها خواستیم تا سوار شوند. ناصر قبول نکرد اما من به زور او را سوار ماشین کردم. من و حمید آنها را به بیابان های خاتون‌اباد بردیم و دست و پا و دهان ناصر را با کش بستیم. من واقعا قصد کشتن ناصر را نداشتم فقط  می‌خواستم او را گوشمالی بدهم. به همین خاطر چند ضربه با سنگ به سر او زدم اما یکباره متوجه شدم جان سپرده است .به همین خاطر از ترسم جنازه را میان زباله ها انداختم و فرار کردم.

سپس حمید به دفاع پرداخت و گفت: من آن روز در خانه حسین خواب بودم که از من خواست تا با هم بیرون برویم . در بین راه ماجرایی برایم تعریف کرد و گفت میخواهد با یک نفر تسویه حساب کند. من در ماشین کنار او نشسته بودم و حسین پشت فرمان بود تا اینکه جلوی پای یک زن و شوهر توقف کردم و به زور از آنها خواست تا سوار ماشین شوند. وقتی به بیابان‌های خاتون آباد رسیدیم حسین از من خواست تا کمک کنم دست و پای مرد جوان را ببندیم. من به او کمک کردم ولی ضربه ای با سنگ به سر ناصر نزدم.

وقتی نوبت دفاع به ژینوس رسید همه اتهاماتش را انکار کرد و گفت : من از نقشه حسین برای قتل شوهرم اطلاعی نداشتم. قبول دارم با شوهرم اختلاف داشتم اما هرگز راضی به مرگ او نبودم. اگر اختلاف بین ما زیاد بود همان ابتدا از اون جدا می‌شدم. حسین خودش به تنهایی نقشه قتل را کشید و آن را اجرا کرد. این زن اتهام زنای محصنه را نیز قبول نکرد.

در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و حسین و حمید را به اتهام مشارکت در قتل به قصاص محکوم کردند. زن جوان نیز به زندان محکوم شد.

بازگشت به زندگی

این حکم در دیوان عالی کشور تایید شده بود که آنها توانستند رضایت اولیای دم را جلب کنند.

به این ترتیب از چوبه دار به زندگی برگشتند و از جنبه عمومی جرم بار دیگر از خود دفاع کردند.

در آن جلسه حسین گفت: من اشتباه کردم که دلم برای ژینوس سوخت. من بیش از 4 سال است که در زندانم و زندگی ام نابود شده است. من با سختی زیاد توانستم رضایت اولیای دم را جلب کنم. باور کنید مرگ را با چشمانم دیدم و به اندازه کافی تنبیه شده ام. حالا از قضات دادگاه تقاضا دارم در مجازاتم تخفیف قائل شوند.

سپس حمید به دفاع ایستاد و گفت: اشتباه من این بود که آن روز همراه دوستم رفتم و پایم به این ماجرا باز شد. در این مدت زن و بچه ام مرا رها کردند و رفتند. من پشیمانم و تقاضای بخشش دارم.

در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند.