راز سرقت عتیقه های میلیاردی از مخزن میراث فرهنـــگی همدان

به گزارش رکنا، صبح دیروز سردار حسین رحیمی فرمانده انتظامی تهران بزرگ در تشریح پنجاه و هشتمین مرحله از طرح رعد پلیس پایتخت که با حضور خبرنگاران در مقر پلیس پیشگیری تهران بزرگ برگزار شد، گفت:‌ در جریان این طرح۸۵۱ سارق، زورگیر و مالخر دستگیر شدند که برخی از این افراد به‌صورت باندی عمل می‌کردند و ۲۵ باند در این مرحله از طرح رعد منهدم شده است. همچنین در این مرحله از طرح بیش از هزار پرونده سرقت تا به این لحظه کشف شده و به سرانجام رسیده است.

وی درباره کشفیات سلاح نیز گفت:‌ هفت قبضه سلاح گرم، ۴۰ عدد فشنگ و ۱۸۸ قبضه سلاح سرد در این مرحله کشف و ضبط شده است. ۵۲ پاتوق سارقان، ۹ مورد از مراکز مالخری، ۴ محل تردد سارقان و اراذل و اوباش و ۵۲ محل فروش مواد مخدر در این مرحله از طرح رعد شناسایی شد که اقدامات لازم برای پلمب این اماکن انجام شد.

طرح رعد

حفظ امنیت در مراسم عزاداری محرم

وی درباره تمهیدات پلیس برای ایام محرم نیز گفت: طی چند هفته گذشته برنامه‌ریزی‌های لازم برای برقراری امنیت در ١٢ هزار تکیه، حسینیه و مسجد انجام شده و پلیس یاران و محرم یاران در تمام این اماکن و بخصوص هنگام بیرون رفتن دسته‌‌های عزاداری حضور دارند.

رحیمی درباره نظارت بر اماکن پر تجمع برگزاری مراسم عزاداری‌های محرم نیز اظهارکرد: بالغ بر ٨٠ هیأت بزرگ شناسایی شدند که به‌صورت میانگین ۵٠ نفر از نیروهای همکار در پلیس راهور، پلیس انتظامی و... به‌صورت محسوس و نامحسوس مسئولیت برقراری نظم و امنیت چه در حوزه انتظامی و چه در حوزه ترافیکی را در این فضاها برعهده دارند.

سکه‌ای که سارق موزه را لو داد

نگهبان موزه‌ای در همدان که مدعی است لیسانس مکانیک دارد و مستندسازی می‌کند، سارق مخزن میراث فرهنگی موزه است. متهم شیشه‌ای که تصورش را نمی‌کرد راز سرقت عتیقه‌هایی که میلیاردها تومان ارزش داشتند برملا شود، خیلی زود توسط مأموران پلیس پیشگیری پایتخت بازداشت شد.

ماجرای سرقت از موزه چه بود؟ من نگهبان موزه‌ای در همدان بودم. پاییز سال گذشته 15 شب پشت سر هم با یک ساک از موزه سرقت کردم که تعداد اموال خیلی زیاد بود اما شب آخر موفق شدم گاوصندوق را باز کنم، داخلش سکه و سنگ‌های اصلی متعلق به دوره های هخامنشی و ساسانیان بود.

چه شد که به فکر سرقت افتادی؟ برای انتقام چون حقم را خورده بودند. 5 سال برای میراث فرهنگی فیلم مستند می‌ساختم اما پولش را ندادند. من حتی طلاهای همسرم را برای این کار فروختم اما پولی را که خرج کرده بودم به من ندادند. 300 میلیون تومان در سال 94 از آنها طلب داشتم آخر سر هم گفتند چون کارمند اینجا هستی پول به تو نمی‌دهیم. همکار من امین اموال بود و در موزه کار می‌کرد. البته جایی که من به آن دستبرد زدم، مخزن میراث فرهنگی بود. خودم نگهبان موزه بودم که یک روز برای سرکشی به اتاقی رفتم که عتیقه‌ها در آن نگهداری می‌شد. همکارم پارسال کرونا گرفت و در خانه‌اش قرنطینه شد. به همین دلیل من به جای او برای سرکشی به اتاق عتیقه‌ها رفتم. چشمم به یک مجسمه کوچک متعلق به دوره هخامنشیان افتاد که دقیقاً مشابه آن را داخل اتاق دیگری دیده بودم. کم کم در این مدت فهمیدم که دوستم مجسمه اصل را با بدل آن‌ که ساخته بود جا به جا کرده و فروخته بود. ولی من به جای اینکه ماجرا را لو دهم با توجه به کینه‌ای که از آنها به دل داشتم، تصمیم گرفتم از این فرصت استفاده و خودم عتیقه‌ها را سرقت کنم. البته چندباری که عتیقه‌ها را برای فروش  بردم  به من گفتند این عتیقه‌ها تقلبی است. در حقیقت من همان عتیقه‌هایی را که امین اموال جا به جا کرده بود و بدل بودند با خودم برده بودم. چندین بار این کار را کردم تا در نهایت اموال اصلی را پیدا کردم. نیمه‌های شب وارد می‌شدم و چندین قطعه را داخل ساک می‌گذاشتم و آنها را خارج می‌کردم. وسایلی که سرقت کردم شامل ظرف خسرو پرویز، وسیله شکار یکی از پادشاهان دوره هخامنشی، دستبند داریوش، مجسمه و سکه‌های دوره ساسانیان، ایلامیان و...  بوده؛ آنها را داخل ساکم می‌گذاشتم و خارج می‌کردم.

از این سرقت‌ها پولی هم گیرت آمد؟

موفق نشدم بفروشم، بعد از سرقت راهی تهران شدم و به‌دنبال خریدار مناسب بودم. چون دنبال مشتری دست به نقد بودم و از طرفی هم باید اموال را به خریدار نشان می‌دادم، همیشه عتیقه‌ها را با خودم حمل می‌کردم. مشتری هم پیدا کردم اما می‌خواستند ارزان بخرند. مثلاً یکی از عتیقه‌ها که مهری متعلق به دوره ساسانیان بود حدود 90 میلیارد تومان ارزش داشت اما خریداران مبلغی پایین‌تر از مبلغ اصلی پیشنهاد می‌دادند که من حاضر نمی‌شدم وارد معامله با آنها شوم.

چطور در تهران دستگیر شدی؟ می خواستم دوستم را به کمپ اعتیاد در تهران ببرم، در مسیر گرما زده شد و او را به پارکی بردم. داخل پارک بودیم که مأمور آمد بالای سر ما و جیب‌هایم را که گشت کارت شناسایی‌ام را دید و با استعلام هویتم مشخص شد که تحت تعقیبم و دستم رو شد.

اعتیاد داری؟نه فقط گاهی تریاک می‌کشم. البته گاهی هم گل و شیشه.

راز سرقت از موزه کی فاش شد؟من این کار را به تنهایی انجام نمی‌دادم. همکارم موقع خروج از موزه یک اشتباه ساده مرتکب شده و یک سکه از دستش به زمین افتاده بود که ما نفهمیدیم. سکه را که پیدا کردند بعد از مدتی متوجه سرقت‌ها شدند.

سرقت از راننده های کامیون

به محض اینکه از زندان آزاد شد سرقت‌هایش را دوباره از سر گرفت. در این 20 روز به گفته خودش دو مورد سرقت کرده است اما تحقیقات پلیس پیشگیری برای شناسایی سایر مالباخته‌ها ادامه دارد.

شگردت برای سرقت چه بود؟ زنگ می‌زدم باربری و درخواست خودرو برای حمل بار می‌کردم. آنها هم کامیون و راننده را می‌فرستادند و به بهانه استراحت و خوردن آبمیوه آنها را بی‌هوش می‌کردم. راننده را داخل خودرواش رها کرده و با کارت عابر بانکش خرید می‌کردم.

رمز عابر بانک‌های مالباخته‌ها را از کجا می‌آوردی؟ قبل از اینکه کاملاً بی‌هوش شوند، در حالتی مثل هیپنوتیزم جواب می‌دادند. من در همان فرصت سؤالاتم را که بیشتر رمز عابر بانک‌ها بود می‌پرسیدم.

نمی‌ترسیدی که برای آنها اتفاقی بیفتد؟شیشه‌های ماشین‌ را پایین می‌آوردم و خودروها را نیز مقابل کلانتری‌ها یا اورژانس بیمارستان‌ها رها می‌کردم تا اینکه رهگذران یا پلیس متوجه آنها شوند و برایشان اتفاقی رخ ندهد.

شغلت چه بوده؟ من خودم راننده کامیون بودم و می‌دانم که وضع مالی آنها نسبتاً خوب است. داخل یکی از کارت‌های عابر بانک 30 میلیون تومان بود که با آنها دلار خریداری کردم.

سابقه داری؟ به خاطر درگیری، دعوای خانوادگی و... 16 بار به زندان افتاده ام.

ترفند عجیب دکتر داروساز قلابی

با معرفی خودش به‌عنوان دکتر، زنان و دختران را فریب می‌داد و سرقت می‌کرد.

چرا خودت را دکتر معرفی می‌کردی؟ علاقه زیادی به پزشکی داشتم. زندان رفتن پدرم به اتهام حمل مواد مخدر و طلاق مادرم باعث شد نتوانم ادامه تحصیل دهم، اما به قدری به پزشکی علاقه‌مند بودم که مدام کتاب‌ها و مطالب پزشکی مطالعه می‌کردم. به همین دلیل اطلاعات خوبی در مورد پزشکی داشتم و خیلی جاها خودم را دکتر داروساز معرفی می‌کردم اما تحصیلاتی در این زمینه نداشتم.

با همین ترفند هم اعتماد مالباخته‌ها را جلب می‌کردی؟ من بلاگرم و دنبال کننده‌های زیادی دارم. در صفحه اینستاگرامم خودم را دکتر داروساز معرفی می‌کردم و عکس‌های زیادی هم می‌گذاشتم. دخترها هم با دیدن عکس و چند تا کلمه پزشکی باورشان می‌شد من دکتر هستم و در دامم گرفتار می‌شدند.

شگردت برای سرقت چه بود؟ابتدا به آنها ابراز علاقه می‌کردم و بعد هم پیشنهاد ازدواج می‌دادم. بعد از اینکه کاملاً اعتماد آنها را جلب می‌کردم وارد مرحله دوم اجرای نقشه‌ام می‌شدم. من ساکن شهرستان هستم و بعد از هر دوستی و پیدا کردن سوژه راهی تهران می‌شدم و با آنها قرار می‌گذاشتم. در محل قرار با لباس‌ها و سرو وضع مرتب و شیک حاضر می‌شدم. سومین مرحله، سرقت طلاهای خانواده آنها به‌دست خودشان بود.

چطور این کار را انجام می دادی؟ به آنها می گفتم به خاطر گران شدن دارو سرمایه گذاری در این کار درآمد زیادی دارد . آنها هم باور می کردند و مشتاق می شدند تا سرمایه گذاری کنند اما چون به اندازه کافی پول نداشتند به آنها می گفتم پول اعضای خانواده‌تان را مخفیانه بردارید و بفروشید و پولش را سرمایه گذاری کنید، بعد به آنها داروهای بی هوشی می دادم تا در غذای خانواده شان بریزند و آنها را بی هوش کنند. بعد از بی هوش شدن اعضای خانواده شان، آنها پول، طلا و دلارهای داخل خانه را سرقت کرده و برای من می آوردند. قرار بر این بود که خیلی زود سود سرمایه گذاری را به آنها برگردانم تا بتوانند طلا، پول و دلار مسروقه را سرجایش بگذارند. از آنجا که  دختران فکر می کردند من قصد ازدواج با آنها را دارم قبول می کردند .