سلطه شیطان بر جسم و روح دختر  تهرانی / بی عفتم کرد و آبرویم را برد ! + نظر کارشناسی

به گزارش رکنا،چشمان اشک‌بار و نگاهی بغض‌آلود، فریاد بی‌صدای دل‌آشوب دختری بود که با بهتی عمیق، در سکوت اتاق مشاوره نشسته بود. دستانش گاه‌گاه اشک‌های گونه‌اش را پاک می‌کردند و بالاخره با نفسی سنگین گفت: «نمی‌دونم چی شد... فقط اعتماد کردم...»

نگار، دختری که به‌خاطر سرقت از خانه‌ی دوستش، از کلانتری به مرکز مشاوره آرامش ارجاع داده شده بود، حالا روبه‌روی من نشسته بود. وقتی کمی آرام‌تر شد، با صدایی لرزان پرسید:
«تا حالا شده اون‌قدر تنها باشی که دلت بخواد کسی رو داشته باشی که باهات شریک لحظه‌هات بشه؟ کسی که به خاطرش از خودت بگذری؟»
سکوت کردم. لبخند محوی زدم که انگار تائید حرف‌هایش بود.

ادامه داد: «تو طوفان زندگی‌م، وقتی از آغوش گرم پدر و مادرم محروم بودم، به اشتباه، به آغوشی پناه بردم که سراب بود.»
از پدری گفت که با وجود فراهم کردن آسایش ظاهری، هرگز حس محبت و امنیت را در دل دخترش نکاشته بود. هیچ‌گاه معنای «دختر، عشق پدر است» را نفهمیده بود.

پدرش در دنیای تجارت گم شده بود، و مادرش، زنی بی‌پناه، فقط به اجبار و برای بقا، این زندگی را تحمل می‌کرد.
نگار بارها به فرار، حتی خودکشی فکر کرده بود؛ اما جرأتش را نداشت. تصمیم گرفت خودش، برای خودش زندگی کند.

در کلاس موسیقی با پریسا و دوستش امین آشنا شد. از همان جمع‌ها بود که با نوید آشنا شد. پسری که خیلی زود در دل نگار جا باز کرد و با وعده‌های محبت و توجه، خلأ پدر را در دل او پر کرد.
اما همه چیز، بازی بود. فریب بود.

نوید گفت سرمایه‌اش را در کارگاهی گذاشته که ورشکسته شده. از تصادف گفت، از بیماری مادرش. نگار هم که نمی‌خواست غم در چشم‌های نوید ببیند، طلاهای خودش، و بعد طلاهای مادرش را فروخت. پول‌هایی که قرار بود در آینده‌ای خیالی جبران شود.

بعدتر، برای تأمین پول، تصمیم گرفت طلاهای پریسا را بدزدد. وقتی به خانه پریسا رفت، در غفلت او، طلاها را برداشت و تحویل نوید داد.
اما نوید دیگر پاسخ‌گوی تماس‌هایش نبود. تلفنش خاموش بود و امید نگار هر لحظه خاموش‌تر.

پریسا، به همراه پلیس، با هماهنگی والدین نگار، به خانه آمد. نگار همه چیز را اعتراف کرد. با پیگیری پلیس مشخص شد نوید نه کارگاهی دارد، نه مادری که بیمار باشد.
فقط بازیگری ماهر بود، در نقش عشق، برای طعمه‌اش.


کارشناس مرکز مشاوره آرامش درباره این پرونده گفت:
نوجوانان اگر از محبت، توجه و امنیت در خانواده محروم باشند، به‌دنبال جبران آن در دنیای بیرون می‌گردند. به‌ویژه دختران، با روح لطیفشان، در معرض فریب افراد سودجو قرار می‌گیرند.
نیاز به محبت، توجه و احساس ارزشمندی، اگر در خانواده پاسخ داده نشود، می‌تواند آن‌ها را به بیراهه بکشاند.

وظیفه‌ی والدین است که با رفتاری صحیح، الگویی محکم برای فرزندان باشند، به نیازهای روحی و عاطفی آن‌ها توجه کنند، تا آن‌ها از ترس تنهایی و کمبود، به دام چاه‌هایی چون این داستان نیفتند.

  • فیلم آواز باشکوه و غمگین خواننده آذری برا بندرعباس ! / یاندیم الله رحم اله !

اخبار تاپ حوادث

وبگردی