به گزارش رکنا ،
تلخندهای پدربزرگ ها ومادربزرگ ها در صف واکسن کرونا + فیلم
رکنا: آغاز فاز اول واکسیناسیون افراد بالای 80 سال ، چالش بزرگی برای پدربزرگ و مادربزرگ هایمان ایجاد کرد. از ماجرای صف ایستادن از 12 شب تا یک سال و چندماه قرنطینه خانگی.
این روزها تب و تاب عجیبی بین پدربزرگ و مادربزرگ های کشورمان برای تزریق فاز اول واکسن کرونا ایجاد شده است. در مقابل هر خانه بهداشت پیرزن و پیرمردهایی را می بینیم که برای دریافت واکسن کرونا چشم انتظار ایستاده اند.
به گزارش خبرنگار رکنا ، در برخی از خانه های بهداشت روند واکسیناسیون افراد بالای 80 سال عادی است اما متاسفانه در بسیاری از خانه های بهداشت سراسر کشور هیچ خبری از روند عادی نیست. از ساعت ها قبل از آغاز به کار مرکز بهداشت جمعیت زیادی از پدربزرگ ها و مادربزرگ ها برای ثبت نام و دریافت شماره حضور پیدا می کنند. یعنی حدود ساعت 12 شب ، یک شب ، تا بعد از اذان صبح.
کافی است به سراغ هرکدام از این افراد برویم ،کلی حرف و گلایه برای گفتن دارند. همین موضوع باعث شد برای تهیه گزارش گپ و گفتی خودمانی با پدربزرگ و مادربزرگ ها بزنیم.
یک روز شلوغ
ساعت حوالی 8 صبح روز پنج شنبه 16 اردیبهشت ماه است، حدود یک هفته پیش بود که فاز اول واکسیناسیون افراد بالای 80 سال آغاز شده است. تا همین یک ماه پیش این ساعت از روز کوچه شمشک پر بود از جوان هایی که برای آزمایش ازدواج آمده بودند اما یک هفته ای می شود که جوان های امروزی جای خود را به جوان های دیروز داده اند. آن طرف کوچه داخل یک خودروی پراید پیرزن و پیرمردی نشسته است. چهره خندانی دارند، به سراغشان که می رویم می توان حتی لبخندشان را هم از پشت ماسکی که به صورت زده اند دید. قبل از ساعت 7 صبح برای نوبت گیری و واکسن آمده اند. پیرزن می گوید دلم برای بچه هایم تنگ شده ،یکسال است که از خانه بیرون نیامده ایم.شوخی و خنده چاشنی حرف های پیرمرد است، می گوید یک سال است که در خانه غرغرهای خانم را تحمل می کند.
باجناق ها در صف واکسن
چند متر آنطرفتر ، دو پیرمرد داخل خودور نشسته اند. باجناق هستند. صحبت هایمان با این جمله آغاز می شود. یکی از پیرمردها می گوید باجناق فامیل نمی شود. هر دو آروزهایی برای بعد از کرونا دارند. یکی از آنها می گوید اگر کرونا تمام شود یک دیگ بزرگ آش درست می کنم و سرکوچه امان نذری می دهم.
اصلا آرزوهای پدر بزرگ و مادربزرگ ها هم برای خودشان شنیدنی است، پیرزنی که از نحوه نوبت دهی و انتظار چند ساعته به ستوه آمده با عصبانیت می گوید: دعا می کنم که کرونا برود و دیگر خبر مرگ کسی را نشنوم.
مراقب های ویژه پدربزرگ ها و مادربزرگ ها
مادبزرگ دیگری یک بند مشکی رنگ به دستش بسته است. قبلا از یک نفر شنیده که مراقب باشید آب مقطر به جای واکسن کرونا به شما تزریق نکنند. او هم برای اینکه حواسش جمع باشد این بند را بسته تا به خاطر داشته باشد اول واکسن را ببیند و بعد تزریق کند.
دغدغه این پدربزرگ و مادربزرگ ها برای دریافت واکسن کرونا ماجرای عجیب و ناراحت کننده ای است که جای بحث و حرف های زیادی دارد.
این پدربزرگ و مادربزرگ ها سرمایه های معنوی کشورمان هستند، سالها درهر منصب و مقامی که بودند که تلاش کردند و عمری را پشت سرگذاشته اند. کاش قدر این آدم های خوب زندگی امان را بیشتر بدانیم .آخرین قیمت های بازار ایران را اینجا کلیک کنید.
منظور خبرنگار این بود که همدیگه رو یا همسر رو بغل کنند .آخه پیری که ادرار خودشو نمیتونه نگه داره .مگه هوس داره .بیا از من بپرس جوابت رو بدم .
کرونا که هیچ .بمب شیمیائی هم نمیتونه جلوی اینو بگیره .خوشبختانه .
اخه من موندم کیتو این تهران مدیرها میخوان وظایفشون رو درست انجام بدن.یه برنامه ریزی ساده است که بنوبت وتو روزهای معین افراد معین برا واکسن برن والله تو شهرستانها بخوبی ومنظم داره انجام میشه.این همه نرم افزارو...بخدا مردم گناه دارن