نگویید کودک همسری بگویید فرار از پدر! / کودکانی که ازدواج نمی کنند، می گریزند
رکنا: کودک همسری ها همیشه هم از روی فقر مالی خانواده نیست، هستند دختران و پسرانی که زود به سراغ ازدواج می روند وتمایل به رفتن از خانه پدری دارند آنهم تنها به این دلیل که می خواهند آن خانه را ترک کنند و این نوع کودک همسری ها به نوعی فرار از خانه و رفتارهای تند پدرانه به امید رسیدن به یک آرامش نسبی است. چقدر رفتار پدران و دور بودن آنها از رفتارهای محبت آمیز در شکل گیری کودک همسری هایی که کودک به خواست خود به خانه همسر می رود اثر گذار است؟ کارشناسان پاسخ دادند.
به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، طلاق والدین، وجود ناپدری، بیسوادی و فقر فرهنگی والدین، بی مهری، بی توجهی، سختگیری و خشونت در خانواده، اعتیاد خانوادگی، ترس از تنبیه شدن، سرزنش های مداوم، عدم وجود محیط امن در خانواده، شک والدین، داشتن دوستان ناباب و بسیاری عوامل دیگر از جمله عوامل گرایش کودک همسری هایی است که فقر مادی در آنها اثری ندارد بلکه شاید حتی کودک از خانواده ای متمول و وضعیت مالی مناسب به سمت کودک همسری گرایش پیدا می کند آنهم تنها برای رسیدن به کمی محبت و آرامش.
پرونده جنایی رومینا اشرفی یکی از پرونده های کودک همسری بود که رفتارهای دختر و وضعیت مالی خانواده پدری نشانگر این مطلب بود که رفتارهای خشن پدرانه و سختگیری های غیر معمول و بیش از اندازه باعث گرایش زود هنگام دختر به ازدواج در سن 14 سالگی شده بود. ازدواجی که در ذهن کودک شکل گرفته تا گذشته بلوغ زودرس و فرهنگ و سنن منطقه ای ، راهی باشد برای نجات از خشم های همیشگی پدر و پر کردن خلا عاطفی نبود آغوش های پدرانه و محبت های زبانی مهرآفرین از سوی پدر برای دخترش، تا جایی که رومینا بارها گفته بود :" پدرم مرا دوست ندارد و می خواست بعد از تولدم مرا از پل لمیر به پایین پرتاب کند..."
دختر از پدر چه تصوری در ذهن دارد؟
سمیه ملکی کارشناس مسائل اجتماعی در گفت و گو با خبرنگار اجتماعی رکنا، درباره این مسئله که پدران چه تاثیری در تربیت دختران دارند و بد رفتاری آنها باعث چه عواملی می شود بیان کرد: ابتدا نیاز است که به این نکته اشاره کنم که معمولا دختران از پدران خود تصوری اغراق آمیز داشته و او را از سایر مردان قوی تر، بزرگ تر می دانند کمااینکه در ذهن کودکان این مسئله وجود دارد که پدر من اطلاعات کافی در هر زمینه و توانایی حل همه مشکلات را دارد.
کارشناس مسائل اجتماعی ادامه داد: تصورات و خواسته های دختران مسئولیت های بزرگ و تعیین کننده ای را بر عهده پدر گذاشته است که در صورت کوتاهی در آن، بدون شک مشکلات زیادی را در برخواهد داشت. حقیقت این است که دختران و پسرانی که از تربیت و همراهی پدر در بازی و تفریح و سرگرمی برخوردار بودهاند، ضمن داشتن روابط عمیقتری با دوستان، دارای خود کنترلی و مهارت بیشتر در بیان حالات هیجان خود و تشخیص احساسات و عواطف دیگران بودهاند فلذا نیاز است تا پدران روانشناسی مربوط به نوجوانی و جوانی را به خوبی بدانند.
چرا بعضی دختران،کودک همسری را انتخاب می کنند ؟
کارشناس مسائل اجتماعی در پاسخ به این سوال که چند درصد میتوان کودک همسری هایی که در کشور شکل می گیرد را نوعی فرار از خانه دانست گفت: فرار در واقع نوعی واکنش نسبت به شرایطی است که از نظر فرد نامساعد، غیرقابل تحمل و بعضاً تغییرناپذیر است فلذا این عمل معمولاً به عنوان یک مکانیسم دفاعی به منظور کاهش ناخوشایندی ها و دستیابی به خواسته های موردنظر است. شرایط نامساعد خانوادگی مهمترین عامل تاثیر گذار در فرار دختران از کانون خانواده است. حال وقتی یک کودک در یک شرایط نامناسب قرار می گیرد و با توجه به فضای زندگی ، امکان ازدواج هم در سنین پایین برایش وجود داشته باشد.
هیجانات دوره بلوغ و شکل گیری کودک همسری
کارشناس مسائل اجتماعی افزود: احساسات و هیجانات شدید سنین 10 الی 20 سالگی نوجوانان و جوانان را وا می دارد تا به دنبال هویت خود باشند. از طرفی افسردگی و ملامت های درون دختران آنها را برای برقراری ارتباط غیر متعارف با جنس مخالف و پیدا کردن جایگزینی برای پدر تشویق می کند که همین مسئله می تواند از مهمترین علت های فرار از خانه باشد که معمولا رفتارهای پدر و مادر منجر به بروز این آسیب است.
فرار از خانه یا کودک همسری
و اما نائمه علینژاد جامعه شناس فرهنگی و فعال اجتماعی نیز در گفتوگو با خبرنگار اجتماعی رکنا، درباره این مسئله که چند درصد کودک همسری ها در جامعه نوعی فرار دختران از خانه است گفت: براساس نظریه هومر پدیده فرار در دو بخش « فرار از » و « فرار به » است. « فرار از » آنهایی هستند که به دلیل وجود مشکلات با والدینشان می گریزند و « فرار به » آنهایی هستند که جذب هیجانات و جذابیت های خرده فرهنگ های خیابانی می شوند.
جامعه شناس فرهنگی ادامه می دهد: در خصوص نوع فرار از باید به فرار از مشکلات خانوادگی اشاره کرد. یعنی این دختران در محیط خانه شان دچار مشکلاتی هستند که برایشان قابل حل نیست. همچنین از یک یا چند نفر از اعضاء خانواده شان نیز برای اینکه نتوانسته اند مشکلشان را حل کنند عصبانی هستند و در نهایت تحمل آنها به سرآمده است.
جامعه شناس فرهنگی ادامه می دهد: بدون شک همه انسانها در جایی که به سر می برند، چنانچه احساس رضایت نکنند و فضای حاکم بر محیط موجب رنج و عذابشان شود, به فکر فرار می افتند اما در عمل با وجود تمام نارضایتی ها و ناراحتی ها تنها درصد کمی به این فکر خود جامه عمل می پوشانند.
فرار از خانه از 12 تا 20 سال جدی تر
جامعه شناس فرهنگی با گفتن اینکه در مورد نوجوانان و جوانان افراد 12 ساله تا 20 ساله فکر به ابعاد رفتن از خانه و نوعی فرار قوی و جدی است گفت : برای خانواده یک مسئله متقابل اما برای جامعه یک موضوع اجتماعی مهم است چراکه فرار نوجوان از خانه, یک مشکل و معضل حاد مربوط به نهاد خانواده نیست بلکه نمود آشکاری از وجود مساله ای عمیق تر و پیچیده تر به نام مساله ارتباط نوجوانان با والدین خود است. نوجوانان گاهی برای رهایی از رنج و ناراحتی, نجات از سرزنش های مداوم و تحقیرهای مکرر و خرد شدن شخصیت خود از خانه می گریزند. گاهی برای مقابله و تنبیه والدین و گاهی به خاطر احساس بی پناهی و عدم امنیت دست به این اقدام می زنند که نوعی از این فرار ها به ازدواج های زود هنگام ختم می شود که به این پیوندهای زناشویی ازدواج نیست بلکه نوعی فرار است و حتی در این نوع ازدواج ها به پیوندهایی می رسیم که فاصله سنی زیادی بین زوجین وجود دارد زیرا اکثرا دختران آغوش گم شده پدر را در ناخودآگاه خود در آغوش مردی که همسر نام دارد می خواهند بیابند که اغلب هم به مسیر اشتباهی می روند.
این جامعه شناس فرهنگی با تاکید بر اینکه والدین، 70 درصد در هر نوع فرار دختران از خانه مقصرند ادامه داد : نیاز است تا مهارت های زندگی ویژه خانواده ها مد نظر دولت قرار بگیرد تا به وسیله آن بتوانند جلوی یکسری از مسائل را که در نهایت تبدیل به یک معضل اجتماعی بزرگ می شود را بگیرند.
ارسال نظر