شیوه نقش پذیری کودکان و تاثیر آن در بزرگسالی

بعد از آن بود که هرکس برای اثبات آن نظریه بی‌پایه و اساس اولیه، تلاش می‎کرد هر رفتار و حرف من را پررویی و بی‎پروایی تلقی کند و مدام آن را به رخم بکشد. نتیجه چه شد؟ من که هنوز به سن تشخیص و شناخت نرسیده‎بودم، توصیف‎های دیگران را به‎عنوان تعریف دقیق شخصیتم پذیرفتم و واقعا تبدیل شدم به یک بچه گستاخ که هیچ‎کس از دست شیطنت‌ها و حاضرجوابی‎هایش در امان نبود. کلی زمان برد و کلی آدم از دستم رنجیدند و کلی موقعیت را از دست دادم تا فهمیدم لازم نیست براساس باورها و برچسب‎های دیگران رفتار کنم.

نقش‌پذیری چطور اتفاق می‎افتد؟

تجربه‎ای که برایتان تعریف کردم، به من ثابت کرده‎است اگر شما کودک خود را تنبل بنامید، او خود را فردی تنبل می‎پندارد. اگر شما او را بدرفتار بدانید، به‎گونه‎ای عمل می‎کند که تا حد ممکن خود را بدرفتار نشان دهد. برچسب زدن به کودک باعث می‎شود او خیلی راحت خصوصیات نسبت‌داده‎شده را به‎‏عنوان بخشی از شخصیتش بپذیرد و همان‌طوری رفتار کند که از او توقع دارید. فرزند شما هرچقدر هم کم سن‎وسال باشد، خیلی زود بازی را یاد می‌گیرد؛ اسمی را که برایش گذاشته‌شده، می‎پذیرد و با خودش می‎گوید: «پس من اینم!». این برچسب زدنِ مستقیم، تنها چیزی نیست که تصور بچه‎ها را از خودشان و به‎تبع آن، رفتارشان را شکل می‎دهد. تصور ذهنی شما از فرزندتان حتی اگر بر زبان هم آورده‎نشود، در رفتارتان خودش را نشان می‎دهد و تأثیر مخربش را می‌گذارد. برای این‎که بدانید تصور والدین درباره فرزندشان چطور بر تصور او درباره خودش تأثیر می‎گذارد، لازم است کودک شوید!

تمرین

این تمرین به شما کمک می‎کند:

شما هشت ساله‎اید. یک شب وقتی وارد آشپزخانه می‎شوید، پدر و مادرتان را در حال آشپزی می‎بینید. دلتان می‎خواهد به آن‎ها کمک کنید.

مادرتان: تکالیفت رو انجام دادی؟ درست رو خوندی؟

شما: بله. و دوباره اصرار می‎کنید تا کاری به شما محول کنند.

مادرتان: مطمئنی که درس‎هات رو درست فهمیدی؟

پدرتان: من بعدا ریاضی رو ازت می‎پرسم ها!

و شما باز هم اصرار می‎کنید.

پدرتان: خوب به ما دوتا نگاه کن، ببین چطور کار می‎کنیم. بعد ببینم می‎تونی این گوجه رو خرد کنی یا نه.

به محض این‎که شما چاقو را به گوجه نزدیک می‎کنید، مادرتان می‎گوید: «نه! چاقو رو این‏طرفی نگیر. دستت رو می‎بری. اصلا بده به من».

از هشت سالگی‎تان بیرون نیایید و به این سوالات جواب بدهید: والدینتان شما را چطور می‎بینند؟

درباره خودتان چه احساسی دارید؟

هرکسی در این موقعیت قرار بگیرد، خودش را بی‎عرضه، دست‌وپا چلفتی و غیرقابل اعتماد می‎یابد. اگر چنین موقعیت‎هایی تکرار شود، چه اتفاقی می‎افتد؟

فرد هربار قرار است کاری انجام بدهد، با تصور بی‎عرضگی و ناتوانی از خودش مواجه می‎شود، کارها را خراب می‎کند، دیگران دست‎وپاچلفتی صدایش می‎کنند و این چرخه تکرار می‎شود.

چطور به اصلاح نقش فرزندانمان کمک کنیم؟

اما آیا این چرخه قرار است تا ابد تکرار شود؟

اگر رفتار ما با فرزندمان به‎نوعی بوده که بر تصور ذهنی او از خودش، تأثیر منفی گذاشته‎است، آیا هیچ‎وقت امکان اصلاح آن وجود ندارد؟

البته که امکان اصلاح و تغییر وجود دارد، تمرین‎های زیر برای شما مفید خواهدبود.

1- دنبال فرصت‌هایی باشید که به فرزندتان تصویری جدید از خودش نشان بدهید.

2- فرزندتان را در موقعیت‎هایی قرار بدهید که خود را به‎شکلی متفاوت ببیند.

3- اجازه بدهید فرزندتان بشنود که درباره‎اش به‎خوبی صحبت می‎کنید.

4- الگوی رفتاری مناسبی برای فرزندتان باشید؛ برای مثال اگر تصور لجبازی را در او تقویت کرده‎اید با انعطاف‎پذیری تان، رفتار بهتر و مناسب‎تر را به او یاد بدهید.

5- زمانی که فرزندتان براساس برچسب‎های قبلی رفتار کرد، احساسات و انتظاراتتان را به او بگویید.

برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

منبع: «چگونه با فرزند خود گفت‎وگو کنیم؟»، «ادل فابیر و الن مازلیش»، «لاله دهقانی»