قتل مرموز پیرمرد در دسیسه شوم پسر / راز ناپدید شدن مرد۸۰ساله چه بود؟

به گزارش رکنا،  رسیدگی به این پرونده از اوایل سال ۱۴۰۱ به دنبال ناپدید شدن مرد ۸۰ ساله‌ای به نام عادل آغاز شد.

 همسر ۶۰ ساله مقتول که به پلیس آگاهی رفته بود گفت: من همسر دوم عادل هستم .او بعد از جدایی از همسرش با من ازدواج کرد و ما با هم در خانه او زندگی می‌کردیم. من دیروز بیرون رفته بودم اما وقتی به خانه برگشتم هیچ خبری از شوهرم نبود .او گوشی موبایلش را با خودش نبرده بود. من همه جا را دنبال او گشتم اما اثری از شوهرم نیست. من وقتی وارد خانه شدم بوی شدید وایتکس  به مشام می‌رسید  و خانه تمیز شده بود .همسرم هرگز خانه را نظافت نمی‌کرد و من به این موضوع مشکوک هستم .

در حالی که تلاش پلیس برای افشای راز ناپدید شدن مرد سالخورده آغاز شده بود این زن پرده از  اختلاف‌های دنباله‌دار شوهرش و پسر و عروسش برداشت و گفت: از وقتی من با عادل ازدواج کردم پسر او شهرام و همسرش  شیما با عادل درگیر بودند. اختلاف‌های آنها دنباله‌دار بود و بارها با هم درگیر شده بودند .من در ماجرای ناپدید شدن شوهرم به پسر او مشکوک هستم .

بازداشت پسرجوان

با اظهارات این زن، شهرام ۴۰ ساله که تنها فرزند عادل بود ردیابی بازداشت شد و مدعی شد از سرنوشت پدرش هیچ اطلاعی ندارد. اما ضد و نقیض گویی‌های وی و همسر ۳۶ ساله‌اش تحقیقات را وارد مرحله تازه‌ای کرد و و شیما در بازجویی‌ها پرده از جنایت خانوادگی برداشت .

افشای جنایت خانوادگی

وی گفت: شوهرم و پدرش بعد از ازدواج دوم او مدام با هم اختلاف داشتند تا اینکه مدتی قبل شوهرم با مردی شهرستانی به نام کریم که در یک کارواش کار می‌کرد آشنا شد .شوهرم برای حذف پدرش از کریم کمک گرفت و آنها با هم پدر شوهرم را در غیاب زن دومش در خانه به قتل رسانند و جسد را دفن کردند .

با اظهارات این زن کریم نیز ردیابی بازداشت شد و به همدستی در جنایت اعتراف کرد.

با کشف بقایای جسد و بازسازی صحنه جرم  برای شهرام و عادل به اتهام مشارکت در قتل و برای شیما به اتهام معاونت در جنایت کیفرخواست صادر و آنها در شعبه پنجم دادگاه کیفری یک استان تهران از خود دفاع کردند .

در دادگاه

در جلسه دادگاه نماینده دادستان کیفرخواست را خواند و گفت:  تنها ولی دم قربانی خواهر وی است که در خارج از ایران زندگی می‌کند. او درخواستش مبنی بر دیه را مطرح کرده و در دادگاه حاضر نیست.

 وقتی شهرام روبه روی قضات ایستاد ادعای عجیبی را مطرح کرد.

 وی گفت: من همیشه برای شستشوی ماشینم به کارواشی می‌رفتم که کریم در آنجا شاغل بود.میدانستم او  بعد از جدایی از همسرش از شهرستان به تهران آمده و تنهایی در تهران کار می‌کند و فرزندش هم در شهرستان است. ما کم کم با هم دوست شدیم و حتی رفت و آمد خانوادگی داشتیم. آخرین بار من و همسرم و کریم برای تفریح به شما رفته بودیم.

ما سه روز ویلایی را اجاره کردیم. اما آخرین روز تصمیم گرفتیم یک روز دیگر هم در ویلا بمانیم. اما چون آذوقه‌مان تمام شده بود و مواد خوراکی آنجا گران بود من و کریم تصمیم گرفتیم به تهران برگردیم و از خانه مقداری خورد و خوراک برداریم و به ویلا برگردیم .وقتی مقابل خانه رسیدیم من از کریم خواستم پشت فرمان ماشین بنشیند تا اگر لازم شد ماشین را جابه جا کند.او منتظرم بماند و  من به طبقه بالا رفتم تا مقداری مواد خوراکی بردارم. اما یکباره از طبقه پایین که خانه پدرم بود سر و صدا شنیدم و آنجا بود که فهمیدم وقتی کریم دنبال من آمده و وارد خانه شده پدرم او را دیده و گمان کرده دزد است. به همین خاطر شروع به داد و فریاد کرده و  کریم او را هل داده و سرش با دیوار برخورد کرده است .

وی ادامه داد:من وقتی بالای سر پدرم رسیدم او فوت شده بود. کریم تهدیدم کرد اگر به پلیس اطلاع دهم مرا می‌کشد .به همین خاطر سکوت کردم.باور کنید من در مرگ پدرم دستی نداشتم و تنها اشتباهم این بود که وقتی وارد خانه شدم در را پشت سرم  باز گذاشتم. کریم همان جا با گوشی موبایلش سرچ کرد و گفت باید جسد را به بیابان‌های خلوت در حاشیه تهران ببریم .ما با هم جسد را به آنجا بردیم و دفن کردیم .حتی بررسی آنتن دهی گوشی موبایل کریم این موضوع را تایید می‌کند.

 قاضی گفت:  چرا جسد را  غیرقانونی دفن کردی؟

 که متهم پاسخ داد :کریم مرا تهدید به مرگ کرده بود. او مرا مجبور کرد تا جسد را با هم دفن کنیم و من بعد از دفن برای پدرم نماز میت خواندم .باور کنید من اختلافی با پدرم نداشتم و تنها وارث او بودم. من نمی‌دانم کریم عمدی او را به قتل رسانده یا ناخواسته موجب مرگش شده بود.

این متهم گفت: اظهارات زن دوم پدرم باعث شد تا من در برابر اتهام قتل پدرم قرار بگیرم. او قبلاً چهار بار ازدواج کرده و از شوهرانش ارث خوبی به دست آورده است. حالا هم می‌خواهد مرا به قتل پدرم متهم و  تمام دارایی پدرم را به نام خودش کند.

 سپس شیما روبه روی قضات ایستاد و اتهام معاونت در قتل را نپذیرفت.

 وی گفت: وقتی در ویلای شمال آذوقه‌مان تمام شد من آنجا ماندم تا شوهرم و کریم به خانه برگردند و با خودشان مواد خوراکی بیاورند. من اصلاً از ماجرای کشته شدن پدر شوهرم اطلاعی نداشتم .اما وقتی متوجه ماجرا شدم کریم ما را تهدید به مرگ کرد. او حتی گفته بود اگر به پلیس اطلاع دهم پدر و مادرم را هم می‌کشد.به همین خاطر سکوت کردم.

 سپس کریم در جایگاه ویژه ایستاد و انگشت اتهام را به سمت پسر قربانی نشانه رفت و گفت: من پس از جدایی از همسرم از یکی از شهرستان‌های غربی کشور برای کار به تهران آمدم و در کارواش مشعول به کار شدم. پسرم تومور مغزی دارد و برای درمانش نیازمند پول بودم. تا اینکه با شهرام و همسر او آشنا شدم .او نقشه قتل پدرش را کشید و با حرف‌هایش مرا فریب داد تا با او همکاری کنم. او می‌گفت خانه پدری اش را می‌فروشد  و  ۸ میلیارد تومان به من می‌دهد  و یا در شهر ما کارخانه‌ای راه می‌اندازد تا من مدیر کارخانه شوم و اوضاع مالی ام خوب شود.او  و قول داده بود برای درمان پسرم که به تومور مغزی مبتلاست به من کمک کند .به همین خاطر قبول کردم با او همراه شوم .

وی در تشریح جزییات ماجرا گفت: او مدتی قبل  پلاک یک  خودرو ام وی ام را که مدل خودرو خودش بود ولی  پلاک تبریز داشت از روی ات کند و به خانه آورد. او پلاک را جعل کرد و روی ماشین خودش نصب کرد .سپس  ما سه نفری از شمال به تهران برگشتیم. من و همسرش مقابل در ایستاده بودیم که او بالا رفت تا ببیند  زن دوم پدرش در خانه است یا نه .چند دقیقه بعد صدای درگیری او و پدرش را شنیدم و او هراسان از خانه بیرون آمد و به همسرش گفت پدرش را که همیشه موجب ناراحتی او بوده کشته و دیگر کسی مزاحمش نمی‌شود. او از من خواست تا در حمل جسد به او کمک کنم. او و همسرش گوشی‌های موبایلشان را نیاورده بودند.به همین خاطر از من خواستند تا با گوشی موبایلم سرچ و محلی خلوت را پیدا کنم. ما با هم جسد را به بیابان‌های حاشیه تهران بردیم و دفن کردیم. باور کنید من قبلاً اصلاً پدر او را ندیده بودم و هیچ اختلافی با او نداشتم. او با وعده اینکه پسرم را درمان می‌کند و پول عمل جراحی کمر مادرم را می‌پردازد مرا تطمیع و با خودش همراه کرد.

 وی ادامه داد :چون شهرام و شیما عمدی گوشی‌های موبایلشان را نیاورده بودند و با گوشی موبایل من برای پیدا کردن محل دفن جسد سرچ کردند حالا اصرار دارند تا آنتن دهی گوشی موبایل من بررسی شود.من اتهام مشارکت در قتل را قبول ندارم.

 در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند.

 

وبگردی