حواس مان به آدم های دور و برمان باشد

چرا به آدمی که غمگین است، می‌گویید که غمگین نباشد، اشک نریزد و قوی باشد؟! چرا حق نمی‌دهید که آدم ها توانِ‌ عبور از برخی‌ رنج‌ها را نداشته ‌باشند؟ رنج هایی که نیاز داشته ‌باشند در خود فرو بروند، سوگواری‌کنند و فرو پاشیده‌ شوند و وقتش که رسید، از نو خودشان را ترمیم کنند و به زندگی برگردند؟ چرا تصور می‌کنید همه ‌افراد در مواجهه با رنج‌ و اندوه، یک‌ جور رفتار می‌کنند؟ یکی‌ تحمل می‌کند، یکی‌ می‌شکند و دیگری لِه می‌شود! هرچند هر سه با یک‌ گونه از رنج روبه‌رو شده‌ باشند. شیوه‌ تعامل و مواجهه‌ آدم‌ها با رنج‌های شان را هرگز نمی‌توان پیش‌بینی کرد؛ آدمی‌ که تا امروز عظیم‌ترین مصیبت‌ها را تحمل می‌کرده، امکان دارد فردا با کوچکترین ‌ناملایمات ‌و اندوهی از هم‌ بپاشد! ما نمی‌دانیم که ظرفیت آدم‌ها در کدامین بزنگاه ها پُر می‌شود، کجا بی‌نهایت آسیب‌ پذیر و شکننده می‌شوند و با کمترین تلنگری فرو می‌ریزند زیرا از پیش، تمام ضربه‌های ممکن به روان و جانشان وارد شده و همیشه این آخرین ضربه است که کار را تمام می‌کند...! در مواجهه با آدم‌ها، حواس مان به حرف‌ها و رفتارهایی که می کنیم، باشد، شاید این ما باشیم ‌که‌ آخرین ‌ضربه را وارد‌ می‌کنیم. ضمناً حواس تان به آدم‌هایی که وقتی موفق می‌شوید، تشویق تان نمی‌کنند!  هم باشد!

سبز بمانید و سرسبز روزگار بگذرانید.

محمدرضا نصرالله زاده