داستان زندگی نابغه ایرانی که با کودکان عقب مانده ذهنی همکلاس بود
رکنا: نمی بیند، رنگ ها را نمی شناسد، تصوری از اشکال ندارد، برایش روز و شب معنا ندارد اما نابغه ای است که با همه این مشکلات امروز توانسته متخصص انجام امور کامپیوتری باشد و در یکی از بهترین دانشگاه های کشور تحصیل کند.
به گزارش رکنا، این جمله را زیاد شنیدهایم: «فقط یک لحظه چشم هایتان را ببندید»؛ مخصوصا وقتی قرار است سورپرایز شویم. اما دل توی دلمان نیست که هرچه زودتر چشمهایمان را باز کنیم و از دنیای تاریک پشت پلکهایمان خلاص شویم و ببینیم آن بیرون چه خبر است.
روزی بستن چشم ها و به دنبال اشیاء گشتن از بازیهای مورد علاقه دوران کودکی همه ما بوده است. چشمها را که میبستیم، اگرچه به در و دیوار میخوردیم ولی این بازی را دوست داشتیم. انگار که حسی در دوران کودکی وجود دارد که میخواهد ارزش دیدن را به انسان نشان دهد و هرچه بزرگتر میشوی و دنیا را بیشتر میبینی، آن حس هم کمرنگتر میشود و حتی ممکن است از بین برود و عادت کنی به دیدن های روزمرگی های زندگی ات.
با فردی گفتگو کردیم که روشنایی چشمانش تاریک است اما تصویرش از زندگی و امیدی که به زندگی دارد از روز هم روشن تر است. مهربانی و امید از تک تک واژه هایی که می گفت می بارید. اصلا نمیتوانستم تصور کنم دنیایش چه شکلی است و تصورش از دیدنیهای دنیا چگونه است. خیلی دنبالش گشتم؛ بارها دیده بودمش تا اینکه بالاخره مجالی یافتیم برای گفتگو.
«جابر بخشی» امروز یکی از موفق ترین و در عین حال فعال ترین جوان های دانشگاه است.
حرف هایش را با این جمله آغاز کرد: «من متولد ۲۱ مرداد ۷۱ در سیاهکل گیلان هستم.»
مدرسه ابتدایی کودکان استثنایی را که در آنجا با کودکان عقب ماندگی ذهنی همکلاس بود، شروع درس خواندش می داند در حالی که مهاجرتش به تهران سرآغاز دوران راهنمایی و دبیرستانش در «مدرسه ویژه نابینایان» است.
می گوید: در این زمان شرایط برای همه سخت بود اما معلولیت نتوانست محدودیت باشد و این محدودیت هاست که افراد را ساخته و پرداخته می کند و همچنین باعث می شود آدم ها برای رسیدن به هدف هایشان بیشتر تلاش کنند.
رشته مددکاری اجتماعی، پایش را به یکی از بهترین دانشگاه های کشور باز کرد اما در این مسیر افرادی بودند که فرصت درس خواندن را برایش فراهم نکردند.
او می گوید: «استدلالشان این بود که منِ نابینا نمی توانم یکی شبیه خودم را درک کنم. گفتند رشته مددکاری اجتماعی چون نیاز به صحبت کردن با افراد مختلف را دارد و چون تو نمی توانی مددجو را ببینی، پس نمی توانی در این رشته ادامه تحصیل بدهی؛ در حالی که می توانستم افرادی را که شبیه خودم هستند درک کنم.»
در این شرایط مجبور به تغییر رشته می شود و دانشجوی روابط عمومی همان دانشگاه می شود و تا انتهای مقطع لیسانس پیش می رود.
تفاوت بین شب و روز را اینطور بیان می کند: «شب حالتی است دارای سکوت و سنگینی خاص و روز را با تحرک و جنب و جوش می توان معنی کرد.»
وقتی از نداشتن هیچ ذهنیتی از رنگ ها از او پرسیدم، گفت: «فهمیدم تنها صداست که بهترین گزینه ارتباط است و صداست که همیشه ماندگار می ماند.»
درباره مشکلاتش در زمینه تحصیل و فعالیتش نیز گفت: «زمانی که وارد دانشگاه شدم؛ هیچ کتابخانه ای مخصوص دانشجویان نابینا در دانشگاه وجود نداشت در حالی که وقتی دانشگاه تعیین می کند اقشار مختلف می توانند در این مکان تحصیل کنند، باید زمینه ها و بسترهای مختلف را برای تمام دانشجویان فراهم کند. در دانشگاه برای رسیدن دانشجویان نابینا به شرایطی ایده آل، توانستیم به کمک گروهی از دانشجویان کتاب های کتابخانه را گویا کنیم و در زمینه شکل گیری کتابخانه ای مخصوص نابینایان تلاش های بسیاری صورت گرفت.»
او در حال حاضر یکی از افرادی است که در زمینه فعالیت های کامپیوتری تخصص و مهارت بالایی دارد و درباره علاقه زیادش نسبت به فعالیت های کامپیوتری می گوید: «یادم می آید در زمان بچگی اسباب بازی ها را باز می کردم و دنبال این بودم که ببینم در آن ها چه می گذرد.»
استفاده از کامپیوتر را تجربی یاد گرفته است و مدام دنبال این است که خود بتواند چیزهای بیشتری بیآموزد چرا که معتقد است که باید خودش را به عنوان فردی که با مشکلی خاص زندگی می کند به جامعه اثبات کند.
می گوید: «هر فردی برای شناخته شدن باید خود را به جامعه اثبات کند، من هم تلاش کردم با وجود مشکلی که داشتم توانایی هایم را به مردم جامعه نشان دهم. فعالیت های کامپیوتری را به این دلیل انتخاب کردم که در شرایط فعلی همه به تکنولوژی وابسته هستند و اگر کسی کار در این زمینه را انتخاب کند، می تواند پیشرفت بیشتری داشته باشد.»
مدام به صدایش توجه می کردم و هر لحظه منتظر حرف های جدیدش بودم. دنیایش دنیای قشنگی است و تصویرهای زیبایش از زندگی در واژه واژه کلماتش پیداست.
تعداد نابینایان و محدودیتهای زندگی آنها در ایران
امروزه حدود 120 هزار نابینا در کشور وجود دارد و ایران جز 16 کشور اول جهان از نظر جمعیت نابینایان است. اما همچنان می توان با مراقبت ها و غربال گری های ویژه از رشد این معلولیت در جامعه کاست.
تجهیز شدن شهر به امکانات رفاهی مخصوص نابینایان و دسترسی آسان تر به وسایل توانبخشی از جمله مواردی است که مرتفع شدن آن در سطح شهر می توان کمک شایانی را به این افراد داشته باشد.
دانشگاه های سطح کشور در صورتی می توانند بستر و فضای تحصیل را برای جوانان نابینا فراهم کنند که با استفاده از تکنولوژی به سمتی سوق داده شوند که تمامی فایل های مکتوب حوزه دانشگاهی به فایل های صوتی تبدیل شود و شرایط برای تحصیل آسان تر این دانشجویان فراهم شود.
مشکلات آنها تنها به این موارد ختم نمی شود، چرا که بسیاری از این افراد در مصاحبه های استخدامی کنار گذاشته می شوند و تنها دلیل آن نابینایی این افراد است و در این شرایط توانایی های دیگر این افراد به مراتب نادیده گرفته می شود.
مشکلات بسیاری گریبان گیر این قشر از جامعه است و تنها با مدیریت و برنامه ریزی صحیح مسئولان می توان روند رو به کاهش آن را مشاهده کرد. در این زمینه رسانه ها نیز می توانند با فرهنگ سازی درست برای آحاد جامعه و عدم حس ترحم به این قشر به رشد و گسترش توانایی و انگیزه این افراد در زمینه های مختلف کمک کنند.خواندنی های رکنا را در اینستاگرام دنبال کنید
ارسال نظر