مصاحبه جنجالی مسعود کیمیایی در مورد حواشی آخرین فیلمش

به همین دلیل هم هست که وقتی او فیلمی در جشنواره دارد، هر فیلمی و به تأکید می‌گویم با هر کیفیتی، بودنش در جشنواره می‌شود مهم‌ترین خبر، بزرگترین اتفاق و جذاب‌ترین حضور.

کیمیایی فیلمسازی مثل بقیه فیلمسازان نیست. یکی از فیلمسازان نیست. او مسعود کیمیایی است. مسعود کیمیایی فیلمساز که امسال قاتل The Murderer اهلی را در جشنواره دارد. فیلمی که از همان اول، حتی پیش از این‌که کسی پلانی از آن را دیده باشد، خبرساز شد. کیمیایی اما دوست ندارد درباره حاشیه‌های قاتل اهلی، اختلافات ایجاد شده میان او و تهیه کننده و حتی داستان و فضای قاتل اهلی حرف بزند. حرف زدن درباره فیلم را موکول می‌کند به زمانی که همه فیلم را دیده باشند. تنها چیزی که درباره قاتل اهلی می‌گوید، زمانی است که ازش می‌پرسم آیا درست است که قاتل اهلی به خاطر فضا و داستانش اشارات تند و صریح سیاسی دارد که می‌گوید: نه؛ سیاسی نیست. من فیلم خودم را ساخته‌ام. البته من خودم هم این چیزها را شنیده‌ام. خودم شنیده‌ام که می‌گویند کیمیایی در این فیلم تند رفته و به بسیاری از شخصیت‌های سیاسی پرداخته است؛ در صورتی که این‌طور نیست.

کیمیایی در قاتل اهلی برای نخستین‌بار با پرویز پرستویی همکاری کرده. این یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های قاتل اهلی می‌تواند باشد. این‌که جنس بازی پرستویی با جنس سینمای کیمیایی چگونه چفت و بست شده؛ داستانی است که اگر خوب پیش رفته باشد، می‌تواند قله‌ای باشد تکرار نشدنی در کارنامه این دو بزرگ. کیمیایی اما درباره این نیز حرف نمی‌زند و می‌گذارد به زمانی که فیلم دیده شود. او اما درباره خود پرستویی با مهر حرف می‌زند: در این سال‌ها آقای پرستویی را از دور می‌شناختم و در قاتل اهلی با هم همکاری کردیم. بسیار آدم نازنین و بازیگر Actor بسیار خوبی است.‌ای کاش می‌شد همه من با همه او یکی می‌شد؛ اما این اتفاق نیفتاد. در آینده اگر جانی باشد، جان ساختن پرویز پرستویی را در دل و ذهنم دارم. بازیگر شریفی است.

در روزهایی که حاشیه و شایعه بودن یا نبودن قاتل اهلی در جشنواره همه جا را پر کرده بود، روزهایی که تهیه‌کننده و کارگردان دو راه جدا را می‌رفتند، در گفت‌وگویی تلفنی کیمیایی درباره قاتل اهلی جز این نگفت. دوست نداشت آتش شعله‌ورتر شود. شاید می‌دانست این دعواها و جروبحث‌ها می‌گذرند و می‌روند و آنچه می‌ماند فیلم است که تاریخ می‌شود. درباره پولاد هم که گفته می‌شد اختلافات پیش آمده به دلیل اضافه شدن چند سکانس به بازی او بوده، جز این یک جمله را نگفت: پولاد همیشه در فیلم‌های من و دیگران خوب بازی کرده، اما شاید چون پسر من است، قدر ندیده.

می‌گویند و به شوخی هم می‌گویند حتما قاتل اهلی هم داستان انتقام فردی آدم‌هاست. درست است؟

انتقام نیست. عکس‌العمل است. فیلم‌های من درباره انتقام نیستند. آدم اگر عکس‌العمل نداشته باشد، آدم خنثایی است.

این را هم می‌گویند که چرا برای یک‌بار هم که شده، قهرمان کیمیایی از انتقام یا همان‌گونه که شما می‌گویید از نشان دادن عکس‌العمل حاد نمی‌گذرد؟

موضوع پیش آمده میزان عکس‌العمل را روشن می‌کند. اتفاقی که هستی من را می‌گیرد، من دیگر نمی‌توانم بگذرم و ببخشم. آن وقت من هستی‌ام را می‌خواهم که از من گرفته شده. موضوع باید خیلی کوچک باشد که بشود از عکس‌العمل نشان دادن گذشت و عفو کرد. ولی کسی که به هستی و آرمان من کار دارد، به عقاید من کار دارد که آن عقاید برای من تمام زندگی هستند، من دیگر نمی‌توانم ببخشم…

قاتل اهلی هم مثل بقیه کارهایتان فیلم مردانه‌ای است؟

این را هم قبول ندارم. اصلا این‌گونه نیست. زن همیشه در فیلم‌های من بوده؛ به معنای کامل بودن، به معنای عشق و به معنای حضور سرخ و تند، اما این‌گونه هم نیست که بخواهم جور دیگری کار کنم. نه؛ نمی‌توانم دروغ بگویم. نمی‌توانم غلو کنم. نمی‌توانم فیلمی درباره عقاید فمینیست‌ها بسازم. نه. من زن را به اندازه در فیلم‌هایم دارم. به‌عنوان مادر، عشق، حضور فعال اجتماعی.

این را قبول دارید که فیلم‌های شما اجراهای متفاوت یک مفهوم و یک ایده‌اند؟

هر زمان، هر داستان و هر آدمی اصول خودش را دارد. قانون Law خودش را دارد و اجرای خودش را دارد. این اصول آدم‌هاست که اجراهای آنها را می‌سازد.

و این اجراها قهرمان می‌سازند. می‌توان گفت شما درحال حاضر تنها فیلمسازی هستید که قهرمان دارید.

هرکس با انتخاب‌هایش زنده است. انتخاب است که از یکی قهرمان می‌سازد و از یکی یک آدم خنثی. آن‌که آرمان دارد این راه را می‌رود. کاری ندارم که شک می‌کنند اصلا این زمان آرمان باید وجود داشته باشد یا نه – آرمانخواهی مطرود است – که من قبول ندارم. برای من وجود و حضور انسان در صاحب عقیده بودنش است. آن‌که عقیده ندارد خیلی چیزها ندارد. عقیده انسان را به سمت آرمانخواهی می‌برد و آرمانخواهی انسان را قهرمان می‌کند. آرمانخواه وقتی آرمانش را اجرا می‌کند قهرمان می‌شود.

و آن قهرمان در فیلم‌های کیمیایی باید درنهایت یک جور خوبی کلکش کنده شود…

این داستان دیگری است. من که خودم عمدا نمی‌کشمش. این جلو رفتن پایان را می‌سازد. از قبل تصمیم نمی‌گیرم قهرمان این کار را بکند و بمیرد. نمی‌شود که، اما یک جورهایی تهش هم معلوم است. قهرمان وقتی عکس‌العملش را نشان داد، کارش را کرده. این جور نیست که من قهرمان مرده بخواهم. نه. من یک قهرمان زنده پر از عکس‌العمل می‌خواهم و وقتی فعل قهرمانانه‌اش را انجام داد، دیگر کاری باهاش ندارم. من با آن اتفاقی که می‌افتد کار دارم. اتفاقی که قهرمان را می‌سازد. بعد که این کار را کرد، حالا فیزیکش، تنش و جسدش باشد یا نباشد دیگر مهم نیست.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

منبع: شهروند