ناگفته های پدارم شریفی از عاشقانه دهه شصتی اش تا قهرمانی اش در کشتی که اتفاق نیفتاد! +تصاویر

یکی از ویژگی های فیلم مجید توکلی این است که دو کاراکتر اصلی آن برای بیشتر مخاطبانش شخصیت هایی ملموس هستند و بعضی از وجه های ذاتی آنها را در خود یا جوان های دور و برشان بعینه دیده اند. اگرچه این حجم از بلندپروازی و بی پروایی که شخصیت های افشار و خاطره دارند، تا حدود زیادی فانتزی است اما بعضی از کارهایی که می کنند یا تفکراتی که دارند، مسائلی است که جزء درگیری های ذهنی بسیاری از جوان های بیست تا سی ساله است.
افشار و خاطره بدون هیچ قید و بندی هر کاری که دوست دارند می کنند. به قول قدیمی ها مثل ریگ دروغ می گویند و برای این که کارهای مورد علاقه شان را انجام بدهند، دست به هر کاری می زنند. در آخر هم در باتلاقی که خودشان به وجود آورده اند گیر می کنند و به مشکل بر می خورند. برای این که ریزه کاری های کاراکتر افشار را دربیاوریم، گپ مفصلی با پدرام شریفی زدیم و با این بازیگر جوان در خصوص نکات ویژه این شخصیت رها و بلندپروازی های عجیب و غریبش و البته نزدیکی این کاراکتر به جوان های امروزی گفتگو کردیم؛ گفتگویی که در آن به نتایج جالب توجهی هم رسیدیم.
چطور سر از فیلم مجید توکلی در آوردی؟
- خب سازندگان این فیلم هم مثل «بادیگارد» و «سیانور» بازی من را در «ماهی و گربه» دیدند اما «متولد 65» برای من فیلم مهمی است چون اولین فیلم سینمایی بود که در آن نقش اصلی را بازی کردم.
این فیلم را چه زمانی ضبط کردید؟
- ما نزدیک جشنواره سال 93 فیلمبرداری را شروع کردیم و می خواستیم کار را برای آن دوره آماده کنیم ولی تدوین آن تمام نشده بود. ای کاش همان دو سال پیش فیلم به جشنواره می آمد. اگر می شد اتفاقات بهتری را برای آن رخ می داد.
از چه نظر؟
- خب سال بعد که این فیلم آمد، دو فیلم اولی داشتیم که همه جایزه های جشنواره را بردند. «ابد و یک روز» و «ایستاده در غبار» آثار خوبی بودند که به خاطر آنها فیلم ما نتوانست بالا بیاید. شاید اگر این اتفاق می افتاد ما جایزه می گرفتیم.
بازخوردهای بعد از اکران چطور بود؟
- انصافا خیلی خوب بود. وقتی که من کامنت ها و فیدبک های «سیانور» را می بینم، ممکن است از ده نفری که نظر می گذراند، یکی دو نفر بگویند خوب نبود اما برای این فیلم تا به حال نشده کسی فیلم را دوست نداشته باشد. این خیلی برای من جذاب است.
خودت فکر می کنی دلیل این ماجرا چیست؟
- شاید باورپذیری کاراکتر باشد. آدم ها بعد از دیدن فیلم، طوری با من برخورد می کنند که انگار که با رفیق شان حرف می زنند. به نظرم کاراکتر افشار توانسته به مردم خیلی نزدیک شود.
به نظرت نباید ریزه کاری هایی به شخصیت ات اضافه می کردی؟
- راستش یک دوستی گفته بود، اگر فلانی بازی می کرد، شاید دوتا کله می زد و شیشه می شکست و از این مدل کارها می کرد اما افشار برای من فرق داشت.
چه جور فرقی؟
- من همیشه فکر می کنم ما همیشه از زندگی وام می گیریم اما قرار نیست شبیه زندگی باشیم. برای من بازی افشار دو وجهه متفاوت داشت. یکی این که افشار باید دوست داشتنی و سمپاد می بود. اگر تو یک آدم را دوست نداشته باشی و احساس خوبی به تو ندهد، اگر یک کار عجیب و غریبی بکند می گویی نکن بابا، این دیوانه بازی ها چیه؟ ولی وقتی دوستش داری، می گویی چه با حال بود، دمت گرم! وجهه دیگر هم بخش کمیک او بود که باید حفظ می شد.
این دو وجه را به خوبی نشان دادی؟
- به نظرم سختی بازی این کاراکتر این بود که باید در یک مرز حرکت می کرد؛ مرز بین کمدی و جدی. مردم باید به شوخی های این آدم بخندند و مثلا در دقیقه 25 قهقهه هم بزنند ولی دقیقه 60 فیلم وقتی اعتراف کردن او را می بیند، حرف هایش را گوش بدهند و با او همذات پنداری کنند.

 
1071612_816


«متولد 65» دست روی مسائلی گذاشته که شاید خیلی از هم نسلان ما با آن درگیرند، از اختلاف طبقاتی گرفته تا دروغگویی و ... این مسائل چقدر برای خودت ملموس بود؟
- یک رویکرد انتقادی نسبت به طبقه های مختلف جامعه و وضعیت زندگی ا در فیلم هست. من این را درک کردم و برایم این حس را به وجود آورد که مثلا افشار برای رسیدن به آرزو و هدفش خیلی بلندپروازانه عمل می کند. پشت سر هم دروغ می گوید و اصلا متوجه وضعیتی که در آن گیر کرده نیست؛ مثلا از دختری خوشش آمده و پیش خودش گفته اگر سن واقعی ام را بگویم، با من نمی ماند، پس دروغ می گویم.
خب فکر می کنی دلیل این مدل دروغگویی ها که در نسل ما و نماینده آن در فیلم (افشار و خاطره) هست، چیست؟
- به نظرم این تربیت جامعه است که آنها را این طور کرده. در یک جامعه سالم، آدم ها باید یک مسیری را طی کنند تا به جایی برسند اما در اینجا و به خصوص در دهه اخیر افراد زیادی به پول بادآورده رسیده اند. کارهایی که افشار می کند، یک جور بازتاب جامعه ای است که در آن همه دنبال میانبر هستند. من خودم این تناقض ها را در تجربه جوانی خودم دیدم و همین ماجرا برایم موتور محرک خلق شخصیت افشار بود.
یعنی چون دیگران از طرق مختلف به جایی رسیدند ما هم باید راه های عجیب و غریب را با توسل به دروغ و ... طی کنیم؟
- خب تو وقتی می بینی عده ای آدم از میانبر رفتند و جواب داده، همان کار را می کنی. هر کسی ذاتا می خواهد کار آسان تر را انجام بدهد و پیش خودش می گوید شاید شد.
یک جاهایی از فیلم افشار برای این که کارهایی که دوست دارد را انجام دهد، بقیه را هم آزار و اذیت می کند؛ مثلا کارگران آن فروشگاه چه گناهی کردند که باید دو سبد پر از جنس را باز سر جای شان برگردانند؟
- به نظر من اینها بازیگوشی است و کار بد یا نامردی در حق بقیه نمی کنند. این کاراکترها از آن جنس شخصیت هایی نیستند که کمر به شکنجه و انتقام آدم های پولدار بسته باشند. به نظرم فقط بازی می کنند و به چیز دیگری فکر نمی کنند.
حالا خودت فکر می کنی جوان های این مدلی وجود دارند؟
-من تا به حال آدمی که این طور باشد، ندیدم اما همیشه خیلی این را می شنوم که اگر در فلان خانه زندگی کنی، پیر نمی شوی یا اگر با فلان ماشین بروی شمال، چه حالی می دهد. این فانتزی ها همیشه در جوان ها هست ولی این که یک نفر بخواهد این کار را بکند، واقعا جنون آمیز است.
یکی از نقدهایی که به «متولد 65» می شود، مدل پایان بندی فیلم است. به نظرت نمی شد یک اتفاق هیجان انگیزتری رخ بدهد؟
- این مسئله بحث تخصصی و مربوط به فیلمنامه نویس است اما به نظرم پایان بندی در راستای فیلم است. حالا اگر سلیقه این باشد که از یک جایی به بعد بحران موجود در فیلم می توانست جدی تر باشد و اینها وارد یک مرحله دیگری شوند، بحثی است که آن را هم قبول دارم و فکر می کنم همیشه برای همه کارها انتخاب های جذاب تری وجود دارد اما الان پایان فیلم در راستای همان مسیری است که از ابتدا بود.

 
1071613_147
یک نقد دیگر هم این بود که کاراکترها دو بار از خانه بیرون می روند اما با پای خودشان به مخمصه بر می گردند، چرا وقتی بیرون اند فکری به حال خلاصی نمی کنند؟
- یک جنگی بین افشار و خاطره شروع شد که در دعواهای نامزدی به وجود می آید. وقتی شما در مظان اتهام خیانت قرار می گیرد، اوضاع فرق می کند. مثلا وقتی افشار از خانه بیرون می آمد، اگر می رفت دنبال کارت شناسایی و دو ساعت بعد بر می گشت، شاید خلاص می شدند ولی خاطره دیگر افشار را نگاه هم نمی کرد. او دو ساعت با خودش تنها می ماند و آن وقت نسخه افشار پیچیده شده بود.

با تمام این تفاسیر فکر می کنی آخر و عاقبت این فیلم در اکران چه خواهد شد؟
- من فیلم «متولد 65» را دوست دارم. البته از این آدم ها نیستم که چون توی آن پروژه بودم، تعصب بیخودی داشته باشم. کارهایی هم بازی کردم که دوست شان ندارم. این فیلم اثر شریفی است و الان در وضعیت اکران هم مهجور است. ما تبلیغات تلویزیونی نداریم. بیل بوردی هم نداریم. همین مقدار که تا الان فروخته، تبلیغات خود مردم بوده و این حس خوبی به من می دهد که آدم ها کار را تبلیغ می کنند، فقط امیدوارم شرایط اکران بهتر شود و «متولد 65» به حقش برسد.
 
1071615_951


تعبیر جالب شریفی از سوپراستار شدن در ایران
سوپراستارم کجا بود؟!
وقتی که اسم پدرام شریفی با سه فیلم در جشنواره فجر مطرح شد، خیلی از رسانه ها او را در کنار بازیگران جوان دیگری مثل امیر جدیدی، ساعد سهیلی و نوید محمدزاده، نسل جدید استارهای سینما دانستند اما او تعریف جالبی از ستاره شدن در سینما و نوع مردم ما با ستاره های سینما دارد.

1. نسل ما و نسل آنها
من جایی دیدم که گفته بودند. نسل جدیدی وارد شده و می خواهد نسل قبلی بازیگری را کنار بگذارد. این تعبیر درستی نیست. خود من که الان وارد این حرفه شدم، در زمان بچگی، فیلم های پرویز پرستویی را دیدم. بعد که به جوانی رسیدم هم سینما می رفتم و آثار بازیگرانی که الان مثلا چهل سال شان است را می دیدم و با بازی شان حال می کردم. دروغ است اگر بگویم من از همان ابتدا با بازی بعضی از بازیگران مشکل داشتم و دائم می گفتم اصلا به درد نمی خورند.
2. استار بی استار
استار شدن در سینمای ما اصلا وجود ندارد. سوپراستار در سینمای جهان یک تعریفی دارد. وقتی شما مثلا «جرد لتو» یا «برد پیت» باشی، برنامه سه سال آینده ات مشخص است و می دانی که چه کارهایی قرار است بکنی. این در حال حاضر در سینمای ایران و برای بازیگران مطرح ما وجود ندارد.
3. زیر ذره بین
ما واقعا بازیگران خوبی داریم. بازیگرانی که به حق، کارشان را درست انجام می دهند ولی ما نمی توانیم سوپ    راستار داشته باشیم چون برنامه ریزی نداریم. مثلا زنگ می زنند به من و می گویند ما دو هفته دیگر می خواهیم فیلمبرداری را شروع کنیم و نقش یک قهرمان کشتی را باید بازی کنی. خب دو هفته ای من برای درآوردن نقش یک قهرمان کشتی چه کار کنم؟ اینها چیزهایی است که ما نداریم. به نظرم کسانی که دغدغه سوپراستار شدن دارند، انگار حواس شان به این نیست کجا و با چه شرایطی کار می کنیم. به نظرم در ایران از سوپراستار شدن فقط دردسرش را داریم، این که همه روی تو زوم می کنند تا یک کار اشتباه بکنی و مردم تماشاگرنما بیایند و یک حالی از تو بگیرند.

 
1071614_975

 

وبگردی