هدیه زیبای امام رضا(ع) به یک زن و شوهر
رکنا: زوج جوان زائر که بههمراه دختر خردسالشان به مرکز مشاوره پلیس مشهد معرفی شده بودند، حین ورود به کلانتری و روبهروشدن با مشاور، سعی در تخریب دیگری داشتند. زوجی که عاشقانه زندگی خود را آغاز کرده بودند؛ اما.....
مرد ٣٢ساله که پس از دریافت مشاوره آرامتر شده بود، با چهرهای متفکر درخصوص مشکلی که آنها را به مرکز مشاوره پلیس کشانده بود، گفت: راستش ۴سال قبل باوجود اینکه خانواده همسرم را میشناختم و آنها هم سالها با ما ارتباط داشتند، با خیالی آسوده تن به ازدواج دادم و خاطرم جمع بود که این شناخت نمیگذارد که مشکلی در زندگی ما به وجود بیاید.
منصور درخصوص وضعیت خانوادههایشان نیز بیان کرد: آنها مشکلی با یکدیگر ندارند و رابطهشان خوب است؛ اما وقتی به اختلافات زناشویی ما میرسند، مدام میگویند اختلافهای شما به ما ربطی ندارد.
صحبتهای بعدی منصور که گاهی همسر جوانش با فرزندی در بغل نیز به میان صحبت میآید، نشان میدهد که وضعیت بحرانی زوج جوان، زمانی مانند یک زخم عفونی سر باز کرد که آنها برای مسافرت چندروزه به مشهد آمده و با تهدیدهای مرگبار مرد جوان، پروندهای تشکیل و با دستور مقام قضایی، اقدامهای مشاوره و مددکاری اجتماعی برای بررسی این ماجرا آغاز شد. با مداخله کارشناس مشاوره کلانتری١٣ مشهد، زوج جوان برای ادامه روند تخصصی بررسی مشکلات خود به مرکز مشاوره آرامش پلیس خراسانرضوی معرفی شدند.
منصور در اظهارات اولیه سعی داشت همسرش را محکوم کند. او با لحنی غضبآلود میگفت: «به این زن بگویید خجالت بکشد، او مادر یک بچه است و باید...»
زن جوان نیز با جبههگیری سریع دربرابر همسرش میگفت: «تو اگر مرد عاقلی هستی، چرا مسافرت را به کام ما تلخ میکنی و اینقدر...»
البته مشاجرههای آنها با الفاظی تند همراه بود و تمامی نداشت.
کارشناسان مرکز مشاوره، این زوج جوان را به آرامش و حفظ خونسردی دعوت کردند. منصور در مواجهه با سوالات مشاور پاسخی نداشت بدهد. او در پاسخ به این سوال که چرا چندبار تاکنون دربرابر همسرت تهدید به خودزنی و مرگ کردهای، سرش را پایین انداخته بود و میگفت: «خودش مقصر است، من او را دوست دارم؛ ولی...»
زن ٢٨ساله نیز درگفتگو با کارشناس مشاوره تازه به اشتباهات خود پی برده بود.
منصور این نکته را نمیدانست که اگر همسرش را دوست دارد، باید این حس درونی و قلبیاش را به زبان بیاورد و با چهرهای بشاش و صمیمی به او عشق بورزد. بهگفته خودش تصور میکرد اگر به زن جماعت رو بدهی، قافیه را میبازی و دیگر از تو حساب نمیبرد.
اما زن جوان نیز پی برد که چقدر در شناخت روحیه و خواستهها و انتظارهای همسرش کوتاهی کرده و مسیر زندگی خود را تا این مرحله چراغخاموش جلو آمده است و شاید وجود شبکههای اجتماعی و گوشی تلفنهمراه هوشمند نیز این زن را سرگرم مسائلی پوچ و بیارزش کرده است.
منصور که پس از دریافت خدمات مشاورهای از کرده خود پشیمان شده بود، گفت: «آخرینبار تهدید کردم که خودم را میکشم. میخواستم دربرابرم کوتاه بیاید و بیچون و چرا اطاعت کند؛ اما او منتظر بود به خاطر درگیری که داشتیم و برخورد تحقیرآمیزم، من عذرخواهی کنم. حاضر به چنینکاری نبودم و برای خودم متاسفم که با این کارها فقط اسم خودم و همسرم را سر زبان اقوام و آشنایان انداختهام.»
زن جوان نیز در اظهارات پایانی خود گفت: «من هم نسبت به حرفها و خواستههای شوهرم حساس شده بودم. وقتی میدیدم مرا آدم حساب نمیکند و هیچ مشورتی با هم نداریم، حرصم درمیآمد. مرا خون جگر میکرد تا یک لبخند به چهرهاش ببینم؛ ولی حالا خوشحالم. این سفر و زیارت امام رضا (ع) باعث شد که ما تازه همدیگر را پیدا کردهایم و امیدوارم پس از برگشت به شهر خودمان نیز با کمک مشاور خانواده بتوانیم زندگی عاشقانهای را در کنار دختر کاکلزریمان بسازیم . برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:
دختر دانشجو در حمام به دار آویخته شد!+عکس
فرار ترانه عروس 15 ساله ساعتی بعد از عقد!
لج بازی های بی شرمانه فریبا وخواهرش با پسران جوان+عکس
راز هولناکی که داماد از عروس 18 ساله اش پنهان کرده بود!
راز شوم قتل شهاب دوست قدیمی با تبر / شرافت زنم قابل برگشت نبود!
زن شوهردار در دام کثیف بهمن افتاد!
خبری که آیت الله هاشمی به کسی نگفت و مخفی نگه داشت
گفتگو با تنها مسافر تنها بازمانده هواپیمای تهران-یاسوج
نقشه شیطانی عروس برای پدر شوهرش!
راز عشق پنهان شده عروس نقابدار +عکس
اعتراف قاتل به آزار و اذیت دختربچه مشهدی / ظهر امروز صورت گرفت
خودکشی خانوادگی در اصفهان به خاطر همسر خائن / عرفان 6 ساله چه گناهی داشت؟!
سوپری محل با نوعروس جوان کاری کرد که از دنیا سیر شد!
من هم دقیقاٌ همین سرنوشت را داشتم بعد از زیارت خواستم که خود آقا آرامش رو به زندگی ما برگردونه بعد از ورود به هتل جریان زندگی عوض شد ما با هم به زیارت آمده بودیم ولی جدا می رفتیم زمان ورود به هتل همسرم از من خواست با هم به زیارت برویم تعجب کردم به محض ورود به صحن رضوی یاد درخواست از آقا افتادم ولی هنوز بعد یک سال چیزی در این مورد به همسرم نگفتم ولی هر دو ز زندگی راضی هستیم و آرامش به زندگی ما برگشت. افسوس که نمی دانیم چه کسانی داریم و چه نعمتی