عروس و داماد پزشک صبح فردای جشن عروسی طلاق گرفتند!

عروس و داماد با ظاهری خوب و مناسب به همراه خانواده هایشان برای ازدواج دور هم جمع شده بودند. آنها از اینکه در یک رشته تحصیل کرده و در آینده با هم همکار می شدند بسیار خوشحال بودند.

از صحبت های آنها شوق و شور می بارید. پس از سال ها تلاش و تحصیل از اینکه اکنون توانسته بودند با موفقیت مرحله جدیدی از زندگی شان را رقم بزنند در پوست خود نمی گنجیدند. عروس پای سفره عقد با 500 سکه بهار آزادی به عقد پسر جوان درآمد. خانواده دختر و پسر جوان نیز که از این وصلت راضی بودند و با پایان مراسم آنان را برای آغاز زندگی مشترک راهی خانه شان کردند.

15ساعت بعد

ساعت 9 روز بعد عروس و داماد در حالی که به نظر غمگین و ناراحت می رسیدند پای در دفتری گذاشتند که در آنجا قرار عقدشان بسته شده بود.

یوسفی ـ سر دفتر ازدواج و طلاق ـ می گوید: فکر کردم برای انجام کاری یا تشکر در دفتر حاضر شده اند ولی بعد از لحظاتی متوجه اشتباهم شدم. عروس رنگ پریده و غمگین به نقطه ای دور دست خیره شده بود و داماد که به نظر عصبی می رسید گوشه ای نشست. پس از دقایقی سکوت شکسته شد و داماد پزشک گفت: فکر می کردیم برای ازدواج میزان تحصیلات و درآمد کافی باشد ولی ما اشتباه کرده بودیم. پس از 15 ساعت زندگی مشترک متوجه شده ایم که انتخاب مان نادرست بوده و ما برای هم مناسب نیستیم.

عروس جوان هم اضافه کرد: من و همسرم به هیچ عنوان با هم از لحاظ فکری سنخیت نداریم. من زندگی را از دریچه دیگری می بینم و او به زاویه دیگری معتقد است. اختلاف سلیقه و اختلاف فرهنگی میان ما خیلی گسترده و زیاد است.

فکرهایمان را کرده ایم و حالا هم بهتر می دانیم قبل از آنکه از هم متنفر شده یا به هم بی احترامی کنیم از هم جدا شویم.

وقتی توصیه ها و مشاوره ها بر عروس و داماد بی منطق کارگر نیفتاد، آنان با جدایی هر کدام راهی را در زندگی برگزیدند که از آغاز باید با دقت و وسواس بیشتری به آن فکر می کردند.