درخواست کاپیتان تیم نفت مسجد سلیمان برای بخشش فوتبالیست اعدامی + عکس
حجم ویدیو: 5.01M | مدت زمان ویدیو: 00:00:40

عماد میرجوان برای نجات یک متهم به قتل از قصاص پادرمیانی کرد.متهم به نام بابک 27 سال قبل متهم به قتل شد و حالا در یک قدمی قصاص قرار گرفت که عماد میرجوان برای نجات او پادرمیانی کرد. عماد میرجوان نام یک فوتبالیست است.عماد میرجوان بازیکن تیم نفت مسجد سلیمان است.عماد میرجوان مهاجم تیم است.

به گزارش اختصاصی خبرنگار رکنا ، 27 سال از قتل رمضان مرادی در مسجد سلیمان می گذرد.در این پرونده جوانی به نام بابک متهم به قتل شد. بامداد دوشنبه 15 آذر امسال، متهم بعد از سال ها کش و قوس در پرونده قضایی پای چوبه دار رفت و در حالی که تنها یک قدم با مرگ فاصله داشت خانواده مقتول با بزرگواری یک ماه دیگر به او مهلت دادند.

متهم به نام بابک حاجی پور در گفتگوی قبلی با رکنا گفته بود:« عاشق فوتبال بودم. انگار اصلا خوزستان فوتبال خیز است. به تیم نفت مسجد سلیمان هم برای تمرین دعوت شدم اما این حادثه گرفتارم کرد.»

همین کافی بود که خبر به گوش عمادمیرجوان، کاپیتان تیم نفت مسجدسلیمان برسد و به این پرونده واکنش نشان دهد.

عمادمیرجوان با خطاب قرار دادن خانواده مقتول در پیامی که به آنها ارسال کرد،گفت:«سلام عرض می کنم خدمت خانواده محترم مرادی،من عماد میرجوان بازیکن تیم نفت مسجد سلیمان، تقاضا دارم از بابک حاجی پور گذشت کنند.هر چند شاید این حرف من کلیشه ای باشد اما واقعا لذتی که در بخشش هست در انتقام نیست.امیدوارم بتوانید خود را راضی کنید و از کشته شدن یک جوان دیگر جلوگیری کنید.»

ماجرای پرونده اتهامی بابک حاجی پور چه بود؟

نامش بابک است و اتهامش قتل! اتهامی که مهر آن 27 سال قبل روی پیشانی بابک خورد اما هرگز این اتهام را نپذیرفت. بالاخره ادله و شواهد توانست بابک را که عشق فوتبال تمام زندگی اش بود، به قصاص محکوم کند. هنوز هم وقتی صحبت از سال های دور می شود، برای بابک حاجی پور مسابقات فوتبال مبدا تاریخ و وقایع است: «شب جام جهانی بود که این حادثه رخ داد. تا جام جهانی بعدی در زندان بودم و یک بار تبرئه و آزاد شدم. اما بعد با حکم غیابی دادگاه به قصاص محکوم شدم و 7 سال پیش دوباره بازداشت شده و راهی زندان شدم.»

بابک 27 سال از عمرش را در پیچ و خم پرونده قتل گذرانده و حالا شمارش معکوس برای اجرای حکم قصاص آغاز شده است. اگر او نتواند مبلغ دیه را تامین کند شاید جام جهانی قطر را نبیند.

خاطرات یک اعدامی در تماس از زندان

بابک از زندان سپیدار اهواز تماس می گیرد و در چند دقیقه ای تمام زندگی اش را مرور می کند.از او می پرسم چند سال داری که می گوید:«از نیما نکیسا یک روز کوچکترم! متولد سال 54.»

بعد او سر می خورد در خاطرات گذشته اش. در سال هایی که برای تمرین به تیم نفت مسجد سلیمان دعوت شده بود و قبل تر:« بچه بودم که فیلم رئیس علی تنگستونی نشان می داد. من لباس شبیه رئیس علی تهیه می کردم. به دوستانم می گفتم تو خالو حسین دشتی؛ تو احمد تنگستونی! خودم را هم جای رئیس علی جا می زدم. افکارم اینطور بود.»

بعد خاطراتش به قبل تر می رود و خاطره انفجار بمب در محله شان را تعریف می کند:«دبستانی بودم که در روزهای جنگ، موقع برگشت از مدرسه، اولین موشک را در مسجد سلیمان زدند. در آن حادثه موج انفجار من را گرفت و همین باعث شد پرخاشگر شوم. خانواده ضعیف و فقیری داشتم و آن وقت ها کسی به فکر درمان نیفتاد و این بیماری با من همراه شد.»

شدت بیماری بابک تا حدی بود که سال 78 با تشخیص کمیسیون پزشکی از خدمت سربازی معاف شد.

بابک در میان خاطراتش یک خط در میان از عشقش به فوتبال می گوید:«عاشق فوتبال بودم. انگار اصلا خوزستان فوتبال خیز است. به تیم نفت مسجد سلیمان هم برای تمرین دعوت شدم اما این حادثه گرفتارم کرد.»

بابک ماجرای این پرونده را اینطور روایت می کند: «سال 73 بود که چند نفر از دوستان من با هم اختلاف پیدا کرده بودند و چند باری هم درگیر شده بودند. شب حادثه دوباره مقابل خانه ما درگیر شدند. اما من و مقتول طرف های اصلی دعوا نبودیم. در آن درگیری یکی از دوستان با ضربه چاقو کشته شد و من از همان اول هم گفتم که در این حادثه بی تقصیرم. اما 4 سال در زندان بودم و تبرئه شده و آزاد شدم. بعد از آزادی من پرونده بار دیگر به جریان افتاده بود و این بار من غیابی به قصاص محکوم شده بودم. چند سال گذشت و سال 93 بار دیگر بازداشت شدم و الان 7 سال است که در زندانم. حکم قصاص من تائید شده و در مرحله اجراست. دو بار هم تا پای چوبه دار رفته ام اما با وساطت مسئولان زندان فعلا مهلت گرفته ام.»

بابک در ادامه گفت: «مقتول دو فرزند داشت که در زمان حادثه خردسال بودند. پدر و مادرش هم فوت کردند و حالا خواهر و برادران مقتول به عنوان ورثه پدر و مادرشان ولی دم پرونده هستند. اولیای دم پذیرفتند که در مقابل دریافت 5 میلیارد تومان دیه از قصاص گذشت کنند اما هنوز اعلام گذشت رسمی و قطعی نکرده اند. اگر نتوانم وجه المصالحه را تامین کنم؛ طی همین هفته های پیش رو حکم قصاص من اجرا می شود. از شاکیان پرونده ممنونم که با بزرگواری شرطی برای بخشش من گذاشتند اما از آنها تقاضا دارم به من تخفیف دهند. پدر و مادرم در این 7 سال اخیر که در زندان هستم از غم اینکه نمی توانند برایم کاری کنند دق کردند و از دنیا رفتند. حالا امیدی جز کمک مردم و تخفیف شاکیان ندارم.»