روح فرسوده فائزه شوهرش را ناامید نکرد !

به گزارش رکنا، هر وقت می‌شنید که یکی از دختران فامیل باردار شده و به زودی مادر می‌شود، بی‌اختیار قلبش پر از درد می‌شد و فکر می‌کرد دیگران می‌خواهند به طعنه با او صحبت کنند.

اخبار اختصاصی رکنا - کپی رایت

مرد از اینکه همسرش رفتارهایی می‌کرد که غیر‌عادی بود به شدت ناراحت بود. مفهوم این کار‌ها را نمی‌فهمید و در ذهن‌اش به دنبال فرصتی بود که کاری کند تا همسرش از این وضعیت خارج شود.

مرد همین که از در خانه رفته بود داخل، زنش را دیده بود که در حال اشک ریختن است:

 چی شده فائزه چرا گریه می‌کنی؟

زن سربالا جواب داده بود و از کنار او و موضوعی که مطرح کرده بود، بی‌تفاوت گذشته بود.

اما چند بار بود که هر وقت از او خواسته بود تا به خانه خواهرش بروند، زن بهانه آورده بود.

روح زن انگار روز ‌به‌ روز فرسوده‌تر و خسته‌تر می‌شد. فکر می‌کرد که اگر شرایط اینطور ادامه پیدا کند، چقدر با سیاهی و تلخی مواجه خواهد شد.

آن روز وقتی بلیت‌ها را در دست زن گذاشت و برای سفری طولانی راه افتاد، زن باور نمی‌کرد که این روزها برای پایان زندگی مشترک‌شان نباشد:

- تو به من خوبی می‌کنی، چون می‌خواهی من را ترک کنی یا اینکه می‌خواهی دلسوزی و ترحم کنی؟

مرد خندیده بود:

- اشتباه می‌کنی چون دوستت دارم و دلم برای زندگی مشترک‌مان می‌سوزد که تو داری آن را با تصوراتت تباه می‌کنی. زندگی برای من و خیلی‌ها تنها به وجود بچه خلاصه نمی‌شود.آخرین قیمت های بازار ایران را اینجا کلیک کنید.

وبگردی