زنگ بی موقع تلفن دوست پسر فتانه را لو داد / او داخل یخچال پنهان شده بود

به‌گزارش رکنا،  شامگاه جمعه گذشته مأموران کلانتری 113 بازار خبر درگیری مرگباری را به بازپرس کشیک قتل پایتخت اعلام کردند؛ با شروع تحقیقات بلافاصله تیم بررسی صحنه جرم راهی محل حادثه شدند.

در بررسی‌های اولیه مشخص شد که پسری 20 ساله با ضربه چاقو به قتل رسیده است. طبق تحقیقات میدانی، عامل این جنایت پسر عموی نوجوان مقتول بود. بررسی‌ها نشان می‌داد که مقتول در ساختمانی در نزدیکی محل جنایت مشغول به‌ کار بوده و شاهدان عینی مدعی بودند که پسر جنایتکار پس‌از قتل به‌ سمت ساختمانی در حال ساخت متواری شده است.

مخفیگاه عجیب قاتل تهرانی

با این احتمال که پسر ۱۷ ساله در ساختمان نیمه ساز مخفی شده باشد، تیم تحقیق به بازرسی از ساختمان پرداختند، اما هیچ رد و اثری از پسر نوجوان در دست نبود که ناگهان صدای زنگ یک تلفن همراه بلند شد؛ صدای تلفن همراه از داخل یخچال صنعتی به گوش می‌رسید که در یکی از طبقات ساختمان قرار داشت.

مأموران به‌سمت صدا رفتند و پس از باز شدن در یخچال صنعتی، با پسر نوجوان رو به رو شدند. متهم که چاره‌ای جز بیان حقیقت نمی‌دید به قتل پسر عمویش اعتراف کرد و گفت: از بچگی با اردلان بزرگ شدم او مثل برادر بزرگترم بود؛ چند وقت قبل با دختری به‌نام فتانه آشنا شدم و به او دل بستم. چند ماهی از دوستی‌مان نگذشته بود که متوجه شدم تولد فتانه است، اما چون پولی برای تهیه کادوی تولد نداشتم به سراغ اردلان رفتم و از او درخواست پول کردم.

اردلان ۲۰۰ هزار تومان به من قرض داد و مدتی بعد هم ۱۰۰ هزار تومان از بدهی‌ام را به او برگرداندم و قرار شد مابقی پول را مدتی بعد برگردانم، اما اردلان می‌گفت که من هیچ مبلغی به او نداده‌ام و اشتباه می‌کنم. در جواب اصرارهای من که به او می‌گفتم ۱۰۰ هزار تومان از پولت را داده‌ام گفت باید مدرک نشان دهی که این پول را برگردانده ای، اما من هیچ مدرکی نداشتم که ۱۰۰ هزار تومان از این پول را به او داده ام. ما مثل برادر بودیم و از یکدیگر دست خط نمی‌گرفتیم. شب حادثه سر همین مسأله باهم درگیر شدیم واز شدت عصبانیت نمی‌دانم چه اتفاقی افتاد که با چاقو به او حمله کردم.

متهم نوجوان ادامه داد: به ساختمان نیمه‌سازی که اردلان در آنجا کار می‌کرد پناه بردم و داخل یخچال صنعتی مخفی شدم. می‌خواستم بعد از اینکه مأموران از محل رفتند، فورا شهر را ترک کنم و به خارج از کشور پناه ببرم که لو رفتم؛ از شانس بد یادم رفته بود گوشی تلفن همراهم را در حالت بی‌صدا بگذارم و از آنجایی که دیگر دوستانم از ماجرا با خبر شده بودند با من تماس گرفته بودند تا متوجه شوند اصل ماجرا چه بوده که زنگ آنها مرا به دام انداخت.

با اعتراف متهم نوجوان به این جنایت، تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

وبگردی