شناخت درستی از از این دختر نداشتم اما به حرمت خواسته پدرم حرفی نزدم و ازدواج کردم .

روزهای اول شیرین بود و به ظاهر ،اختلاف های کهنه حل شده بودند. اما در مدت کوتاهی ورق برگشت. من و همسرم دوران عقد پر دغدغه ای را پشت سر گذاشتیم.

با هم مشکلی نداشتیم ،بزرگترها سایه همدیگر را با چوب می زدند.

با وجود همه این مشکلات به این نتیجه رسیدیم به درد هم می خوریم چون هر دوی ما آرام و اهل شعر بودیم. به هم قول دادیم خودمان را قاطی دعوای بزرگترها نکنیم. اما نشد و ناخواسته درگیر آتشی شدیم که خانواده های مان برافروخته بودند.

حالا دیگر هردو خانواده اصرار داشتند که بی برو برگرد باید از هم جدا بشویم. همسرم کمی جوگیر شد و تحت تاثیر حرف های خانواده اش قرار گرفته بود .

من هم نمی خواستم کسی را مجبور به ادامه زندگی کنم. چون دوران عقد را سپری می کردیم و هنوز اسم بچه ای وسط نبود با توجه به تردید ی که همسرم در باره آینده داشت رفتیم و برگه طلاق را امضاء کردیم. آن قدر غرور و لج بازی در این ماجرا خرج شد که خانواده همسرم حتی مهریه دخترشان را بخشیدند و بعدها شنیدم که گفته اند جان دخترشان را آزاد کرده اند.

با این شکست ،ضربه روحی و روانی سنگینی متحمل شدم. احساس سرشکستگی می کردم و گوشه گیر و منزوی شده بودم. مدتی گذشت،در حالی که از آینده نا امید شده بودم در فضای مجازی و خیلی اتفاقی با دختری آشنا شدم.

با وجود مخالفت خانواده ام با این دختر ازدواج کردم. عجله ام برای ازدواج این بود که هر چه زودتر گذشته را فراموش کنم و از طرفی با انتشار عکس های خودم و همسرم به همه به خصوص خانواده همسر قبلی ام ثابت کنم خوشبخت هستم و از زندگی ام راضی بوده ام.

اما این بار هم حساب و کتابم درست از آب در نیامد. ازدواج عجولانه به طلاق انجامید چون همسرم اهل زندگی نبود و نه تنها به من توجهی نداشت بلکه عشق خارج بود و در رویا و سراب خوشبختی زندگی می کرد.

تعریف او از خوشبختی با برداشت و اعتقادی که من برای رسیدن به خوشبختی داشتم کیلومترها از هم فاصله داشت. نمی توانستم تحملش کنم . از هم جداشدیم. شکست دوم زندگی ام مرا خرد کرد . واقعا اعتماد به نفس خودم را از دست داده بودم. یکی از اقوام نزدیک پا پیش گذاشت تا مرا از این وضعیت در بیاورد . او می گفت تو جوانی شایسته هستی و می توانی زندگی خوبی تشکیل بدهی.

دختری را به من معرفی کرد و البته شرط گذاشت که قبل از هر تصمیمی به مشاوره قبل از ازدواج بیاییم ،برای همین هم سراغ آقای دکتر آمده ایم . می خواهم زندگی ام را از نو بسازم.

گفتگو با کارشناس:

صالح محمدپور

در گفتگو با صالح محمدپور کارشناس ارشد روانشناسی و عضو سازمان نظام روانشناسی و مشاوره ایران به این موضوع پرداختیم:

ازدواج اجباری

ازدواج یکی از مهمترین مسائل چالشی جوانان در دنیای امروز است. از مهمترین اقدامات برای ازدواج، انتخاب درست است، در انتخاب همسر خانواده ها نیز نقش دارند اما آسیب زاترین نوع ازدواج، نوع اجباری آن است. ازدواج اجباری یعنی نادیده گرفتن نقش زوجین، حالا این نادیده گرفتن هم تصمیم گیری به جای فرد و هم تحمیل کردن انتخاب است و از همه بدتر تصمیم گیری به جای هرفرد. ازدواج اجباری به ازدواج مصلحتی نیز شناخته می شود که بنا به مصلحت اندیشی خانواده ها سبب زیرپا گذاشتن دونیاز اساسی فرد یعنی استقلال و آزادی می شود. سازمان ملل و مجامع حقوق بشری این نوع ازدواج را به برده داری و سواستفاده تشبیه می کنند. آسیب هایی که این نوع ازدواج دارد برای دختران جوان بیشتر از پسرهاست، آرزوها و ایده هایی دارند که از بین می رود و حتی تا دچارشدن به اختلالات روانی پیش می روند.

زمانی که افراد در چنین ازدواجی قرار می گیرند اولین راه این است که فرد مهارت قاطعیت داشته باشد تا دربرابر یک تصمیم تحمیلی ایستادگی کند، ایستادگی با مهارت قاطعیت یعنی ایستادگی محترمانه نه با دعوا و جدل. اما دومین راه این است که از یک نفر شخص ثالث کمک بگیرد، ابتدا از یک نفر معتمد در اقوام و بعد درصورتی که موثر واقع نشد از یک روانشناس یا مشاور تا خانواده به جلسات دعوت شوند و با ارائه آگاهی از چنین ازدواجی جلوگیری کند. به عبارتی ازدواج سالمی را رقم بزند.

یک ازدواج عجولانه بدتر از اجبار

این مدرس مهارت های زندگی در ادامه افزود:

از اشتباهات افراد شکست خورده این است که می خواهند درد ناشی از یک شکست را سریع آرام کنند اما با یک تصمیم عجولانه دست به انتخاب شخص دیگری می زنند(شخص دیگری جایگزین می کنند) اما درد آن را بدتر می کنند و دوباره شکست می خورند، مانند این است که فرد دردجسمی دارد اما برای تسکین درد به جای استفاده از مسکن ها از تریاک استفاده کند؛ اولین راه این است که فرد شکست ناشی از یک ازدواج یا تصمیم اشتباه را بپذیرد و بعد خشم ناشی از آن را بصورت راه حل مدار(دعا، نیایش،گفتگو و مشاوره) و یا هیجان مدار(ورزش، موسیقی های آرامبخش، ریلکسیشن و ذهن آگاهی) کاهش دهد چرا که کاهش خشم ناشی از یک عامل خارجی مانند شکست بر تصمیمات بعدی موثراست و اعتماد به نفس را نابود می کند.

ازدواج سالم و درست

یک ازدواج زمانی به درستی انجام می شود که موارد زیر قبل از ازدواج درنظرگرفته شود:

۱. رضایت پدر و مادر حتی رضایت نسبی.

۲. آگاهی ازمفهوم ازدواج و چگونگی ازدواج و هدف از ازدواج.

۳. شناسایی و درنظرگرفتن معیارهایی برای ازدواج.

۴. مشخص کردن معیارهای مهم.

۵. مشخص کردن سوالات مهم برای آشنایی.

۶. بررسی معیارهایی که درطرف مقابل وجود دارد و اولویت بخشی به آن ها.

۷. تحقیق و تفحص از طریق آشنایان، اقوام و جامعه.

۸. مراجعه به مشاورپیش از ازدواج.

۹. رفت و آمد خانوادگی جهت آشنایی نسبی قبل از ازدواج.

۱۰. درنظرگرفتن منطق در تصمیم گیری.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

 

وبگردی