این دزد مرگ همدستش با گلوله پلیس را دید ! + گفتگو
حوادث رکنا: 2سارق حرفه ای که برای سرقت به خانهای از دیوار خانه بالا رفته بودند با سر رسیدن پلیس سر رسید، پا به فرار گذاشتندولی فرار آنها عاقبت خوشی نداشت و یکی از آنها در درگیری مسلحانه با پلیس کشته شد.
به گزارش رکنا، شامگاه جمعه 29آذرماه امسال، مأموران کلانتری گاندی هنگام گشتزنی در خیابانی حوالی ونک به یک خودروی پرشیا که خلاف خیابان و بهصورت کج پارک شده بود، مشکوک شدند.
یکی از مأموران از ماشین پیاده شد و به سمت خودرو رفت، اما هیچکس داخل آن نبود. بهنظر میرسید سرنشینان آن عجله داشتهاند که خودرو را در آن وضعیت پارک کرده بودند. در این شرایط مأمور دیگر به استعلام شماره پلاک خودرو پرداخت و معلوم شد که صاحب این پژو یک دزد سابقهدار منزل است.
ماموران که به ماجرا مشکوک شده بودند و حدس میزدند که صاحب ماشین در حال سرقت از یکی از خانههای اطراف است، شروع به جستوجو در آن حوالی کردند تا اینکه چشمشان به 2جوان افتاد که از دیوار ساختمانی قدیمی در حال بالا رفتن بودند؛ خودروی پرشیا در نزدیکی همان ساختمان قدیمی پارک شده بود و مأموران کلانتری با دیدن این صحنه به دزدان دستور ایست دادند.
دزدان اما با دیدن مأموران تصمیم به فرار گرفتند. آنها بهدنبال راهی برای فرار از دست مأموران بودند که مأمور پلیس اقدام به تیراندازی کرد. 3تیر از اسلحه او شلیک شد که دو تای آن به دیوار برخورد کرد و تیر سوم به پای یکی از دزدان. دزد جوان زخمی و نقش زمین شد و به این ترتیب نخستین سارق به دام افتاد اما متهم دوم وقتی دید همدستش زخمی شده و خودش در یکقدمی دستگیری است اسلحه کلتش را از جیب کاپشنش بیرون آورد و به سمت مأموران نشانه گرفت.
او پلیس را تهدید به شلیک کرد و قصد داشت از طریق پشتبام فرار کند. با این حال مأمور پلیس اسلحه را به سمت او نشانه گرفته و از متهم خواست تسلیم شود. دزد مسلح اما به جای تسلیم اقدام به تیراندازی کرد و مأمور پلیس نیز یک تیر به سمت دزد مسلح شلیک کرد. گلوله سارق خطا رفت، اما گلوله مأمور پلیس به قفسه سینه او برخورد کرد.
او نقش بر زمین شد و لحظاتی بعد بهدلیل شدت جراحت جانش را از دست داد. همین کافی بود تا موضوع به قاضی جنایی اطلاع داده شود که با دستور وی جسد به پزشکی قانونی انتقال یافت. از سوی دیگر مأموران در بازرسی از جیب سارقی که کشته شده بود و همدستش مقداری طلا کشف کردند که نشان میداد آنها در جریان دستبرد به خانهای دیگر اقدام به سرقت آن کرده بودند. بررسیها نشان میداد که آنها برای انجام دومین سرقت قصد داشتند وارد خانه قدیمی شوند اما درست لحظهای که در حال بالارفتن از دیوار بودند لو رفتند و نقشهشان نافرجام ماند.
سرقتهای سریالی
پرونده دزدان پس از این ماجرا به 2 بخش تقسیم شد و بخش نخست که درباره مرگ یکی از سارقان بود در دادسرای جنایی تهران تحت رسیدگی قرار گرفت. بخش دیگری از پرونده که رسیدگی به اتهام سرقت دزد دستگیر شده بود به دادسرای ویژه سرقت فرستاده شد و این سارق زخمی پس از بهبودی به شعبه دوم دادسرای ویژه سرقت انتقال یافت و پیش روی قاضی بهشتی به ارتکاب سرقتهای سریالی با همدستش که کشته شده، اعتراف کرد. او پس از اعترافاتش، برای انجام تحقیقات بیشتر و شناسایی جرایم احتمالی در اختیار مأموران پلیس آگاهی تهران قرار گرفت.
تازهداماد توبهاش را شکست!
سارقی که دستگیر شده 30ساله است. او پیش از این 4بار توسط پلیس دستگیر شده و به زندان رفته است. اتهامات قبلیاش سرقت بوده و درگیری. او میگوید که با همدستش که توسط پلیس کشته شد، در زندان آشنا شده بود و پس از آزادی توبه کرده و دور خلاف را خط کشیده بود، اما عاشق که شده و پای سفره عقد با دختر موردعلاقهاش نشسته بهخاطر جورکردن پول عروسی و تهیه خانه توبهاش را شکسته و بار دیگر قدم در راه دزدی گذاشته است.
چند وقت بود که سرقت میکردید؟
تازه شروع کرده بودیم. هنوز به تعداد انگشتان یک دست هم نرسیده بود، اما بد آوردیم.
همدستت که بود؟
با او همسلولی بودم. دفعه قبلی که دستگیر شدم حدود 4سال زندان بودم و در آنجا با وی آشنا شدم. بعد از آزادی ارتباطی با او نداشتم تا اینکه در قهوهخانهای حوالی قلعهحسنخان وی را دیدم. پاتوقمان همان قهوهخانه بود و آخرین بار در همان قهوهخانه نقشه دزدی کشیدیم. قبل از آن خودم تنهایی سرقت میکردم.
از خانهها سرقت میکردی؟
بله. تنهایی وارد خانههای شمال تهران میشدم و هرچه پول، طلا، سکه و دلار بود را سرقت میکردم، اما پس از یکی از سرقتها نمیدانم چه شد که اضطراب هولناکی به جانم افتاد. دیگر میترسیدم تنهایی بروم. حتی یادم است یک شب وارد خانهای شدم اما از شدت ترس و استرسی که به جانم افتاده بود، سرقتی انجام ندادم و از آنجا خارج شدم. این شد که وقتی در قهوهخانه مجید را دیدم به او پیشنهاد دادم تا با هم به سرقت برویم. دلم میخواست یک نفر همراهم باشد. هم اعتماد به نفسم بیشتر میشد و هم دلهرههایم کمتر. از طرفی ریسک دستگیریاش هم کمتر بود. چون یک نفر زاغزنی میکرد و دیگری سرقت. اگر هم هردو وارد خانه میشدیم باز هم برای من قوت قلب بود. چون واقعا میترسیدم تنها باشم. مجید هم مثل من سابقهدار بود و به تازگی از زندان آزاد شده بود. خدا بیامرزدش. خودش باعث مرگ خودش شد. اگر مثل من تسلیم میشد، زنده میماند.
ماشین پرشیا برای تو بود یا همدستت؟
برای مجید بود. آن روز عجله داشتیم چون یک شب قبل از یلدا بود و هردو دعوت بودیم. من باید به خانه نامزدم میرفتم و او به خانه یکی از اقوامش. آن روز وارد خیابانی حوالی ونک شدیم. یک خانه را خالی کردیم، اما پیش از اجرای نقشه دومین سرقت، گیر افتادیم و آن اتفاق تلخ افتاد. ماشین برای مجید بود و چون جا پارک نبود خلاف گذاشت و او بد پارک کرد، اما فکرش را نمیکردیم که همین بد پارک کردن کار دستمان بدهد.
با چه شگردی سرقت میکردید؟
زنگ خانه را میزدیم اگر کسی باز نمیکرد، وارد میشدیم. پس از آن با دیلم در را تخریب میکردیم و وارد خانه میشدیم. البته من آخرین باری که آزاد شدم، توبه کرده بودم که دیگر در زندگی خلافی مرتکب نشوم. چون بهتازگی با دختری که عاشقش بودم عقد کرده بودم و بهخاطر او بهخودم قول داده بودم که دزدی نکنم اما توبه گرگی مثل من مرگ است؛ واقعا مرگ است.
چرا توبهات را شکستی؟
من سابقه دارم و جایی به من کار نمیدهند. از سوی دیگر باید خرج عروسی و اجاره خانه را تهیه میکردم. همه اینها وسوسه به جانم انداخت تا جایی که ناچار شدم برای رسیدن به پول، توبهام را بشکنم. حالا اما حسابی آبرویم رفته است، حتی به مراسم شب یلدا هم نرسیدم و نمیدانم چه آیندهای در انتظارم است.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
ارسال نظر