هدی با بهرام در خانه تنها بود که شوهرش سر رسید / خودم مقصرخائن بودن زنم بودم!
حوادث رکنا: پدر هدی معتقد بود باید از روز اول زندگی مشترکمان به فکر آینده باشیم و از ولخرجی و چشم و هم چشمی دوری کنیم. او حتی می گفت بهتر است جشن ازدواجمان را نیز ساده بگیریم و در یک طبقه از خانه آن ها، زندگی مشترک خود را آغاز کنیم تا بتوانیم با پس انداز و برنامه ریزی، روی پای خودمان بایستیم.
به گزارش رکنا، اما من از لحظه ای که دختر مورد علاقه ام را به عقد خود درآوردم تحت تاثیر حرف های برادر بزرگم که مشکلات جدی با خانواده همسرش دارد تصمیم گرفتم به قول معروف گربه را جلوی حجله بکشم و به هیچ کس اجازه ندهم در زندگی ام دخالتی بکند.مرد جوان در دایره اجتماعی کلانتری افزود: متاسفانه بدون توجه به حرف های پدر همسرم و با این باور نادرست که باید برای حفظ آبروی خانوادگی ام جشن عروسی بگیرم که دهان همه باز بماند و سنگ تمام بگذارم مراسم بسیار مفصل و پرهزینه ای را در یکی از تالارهای بزرگ و با سفارش چند نوع غذا برگزار و سپس در آپارتمانی اجاره ای زندگی مستقل خود را آغاز کردم.
من با خانواده همسرم رفت و آمد چندانی نداشتم و به توصیه برادرم طوری برخورد می کردم که همیشه خانواده هدی به دیدنم بیایند و نازم را بخرند. متاسفانه در رفتار با همسرم نیز سعی می کردم خود رای و یک دنده باشم و تنها خواسته های خودم را مدنظر داشتم اما غافل از آن بودم که این برخوردهای تحقیرآمیز و رفتارهای نادرست، خلاء عاطفی را به وجود خواهد آورد که روابط زناشویی مان را تحت تاثیر خود قرار می دهد و تاوان سنگینی را در پی خواهد داشت.
خودم مقصر خیانت زنم هستم !
مرد جوان با چهره ای برافروخته ادامه داد: آن قدر با هدی بدرفتاری کردم و شخصیت خانوادگی اش را زیر پا گذاشتم که او از من فاصله گرفت و زمانی متوجه شدم چه اشتباهی کرده ام که شریک زندگی ام را از دست دادم. ماجرا از این قرار است که برای تامین هزینه های زندگی و پرداخت اقساط سنگین برگزاری جشن عروسی و... مجبور بودم صبح تا شب به سر کار بروم و ناکامی های اقتصادی مرا روز به روز عصبی تر می کرد. در این شرایط دچار افسردگی شدید شده بودم و خسته و بی حوصله از سر کار به خانه برمی گشتم. شریک زندگی ام نیز که تنها مانده بود و احساس سرخوردگی می کرد فریب چرب زبانی های یکی از آشنایان نزدیکمان را خورد که به بهانه بررسی و حل مشکلات زندگی ما خود را با حیله ای شیطانی وارد حریم خانه ام کرد و زنم به من خیانت کرد تا اینکه یک روز وقتی ناگهانی داخل خانه شدم او و بهرام را در شرایط شیطانی دیدم !
زنم را کشته ام اما در زندان کلی فکر کردم و الان می بینم مقصر فقط هدی نبود و من نیز با رفتارهایم او را به بهرام تقدیم کردم. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
میگم چطوره که این سلبریتی ها کشف حجاب میکنن هییییچ حرفی نیست. جریان چی چیه؟
اصلا ناراحت نباش کار بجایی کردی حق اون زن خائن فقط وفقط مردن بود وبس توی بدبخت درگیر کار کوشش تلاش بودی ولی اون شیطان صفت به فکر عشق بازی با یک شیطان صفت دیگر وحق هر دو مردن بوده وبس
زن نمک نشناسی هست خوب چرا تقاضای طلاق نکردی چرا خیانت کردی حقش مرگ بود من اگه بجای این مرد بودم نه تنها این دو شیاطین بلکه خانواده های هردوشون را میکشتم
مشکل این نیست، زنت از روز اول به تو علاقه نداشته بنابراین در اولین فرصت که مردی بهش ابراز محبت کرده بهش علاقمند شده و بتو خیانت کرده تواگه پول دارم بودی بازم بهت خیانت میکرد چون دوستت نداشته و دلش برات نلرزیده، خیلی از زنها هستن که احساسی نسبت به شوهر خودشون ندارن چون از روز اول عاشق همسرشون نشدن، فقط بخاطر اینکه ازدواج کنن و از زندگی عقب نمونن تن به ازدواج دادن، و همینها هم هستن که زود فریب حرفهای عاشقانه راننده آژانی، مغازه دار، همکار،دختربازها، کلاهبردارها، و سایرین را میخورن و خیانت میکنن، بعد هم که لو برن میگن دوستش نداشتم اما به این علاقه مند شدم!
خودت درباره کاری که کردی قضاوت نکن
بیچاره مرد صبح تا شب برو زحمت بکش اونوقت زن با کسی دیگه تو خونه خودت فقط حق هر دوشون مرگ بوده و بس