نوعروس جوان بی آبرو شد / مسعود نیمه شب در اتاق خواب چه کرد؟
حوادث رکنا: جناب سروان ببینید همین الان برایم یک پیام از طرف نامزدم رسید. او مدام تهدیدم می کند که روی سر و صورتم اسید خواهد پاشید و تا انتقام نگیرد آرام نخواهد شد. از دست این کارهایش دیوانه شده ام و نمی دانم چه کار کنم. ای کاش هیچ وقت او را ندیده بودم.
به گزارش رکنا، «پریسا» در دایره اجتماعی کلانتر گفت: من و مسعود به طور اتفاقی با هم آشنا شدیم و مدتی رابطه تلفنی داشتیم. حدود یک سال از این آشنایی گذشت و مسعود همراه خانواده اش به خواستگاری ام آمد. پدر و مادرم با این که رضایت چندانی به این موضوع نداشتند اما به احترام نظر و خواسته من موافقت خود را اعلام کردند و به عقد پسر مورد علاقه ام درآمدم. خواندنی های روانشناسی را در این صفحه اینستاگرام دنبال کنید
روزهای اول نامزدیمان خیلی خوب و شیرین بود و مسعود با ابراز عشق و علاقه مرا لبریز از محبت های خود کرد اما در مدت کوتاهی متوجه شدم شوهرم تعادل روحی و روانی ندارد. او شب هایی که به خانه ما می آید برخورد مناسبی با خانواده ام دارد ولی نیمه های شب ناگهان از خواب می پرد و در حالی که گریه می کند مرا با الفاظی رکیک به باد کتک می گیرد.
او در آن لحظه می گوید راستش را بگو تو با چند پسر جوان رابطه داری و زنی که با یک مرد دوست بشود دیگر نمی تواند از نظر شخصیتی سالم بماند و...؟
عروس جوان افزود: من با صبر و تحمل تمام این کارهای شوهرم را از خانواده ام مخفی نگه داشتم چون می دانستم اگر یک کلمه حرف بزنم آن ها خواهند گفت خودت مسعود را انتخاب کرده ای و باید بسوزی و بسازی. متأسفانه این وضعیت ادامه پیدا کرد تا این که شوهرم تصویر مرا در آلبوم عکس های عروسی خواهرم دید.
او با دیدن این تصویر دچار شک و تردید بیشتری شده است و می گوید تو با این تیپ و قیافه معلوم نیست با چند نفر دیگر رابطه داشته ای و حتما هنوز هم فساد اخلاقی داری.مسعود با این کارهایش آن قدر مرا تحت فشار عصبی و استرس قرار داد که نتوانستم امتحانات پایان ترم دانشگاه را با موفقیت پشت سر بگذارم و من که واقعا خسته و بی حوصله شده بودم با او قهر کردم و دیگر به تماس های تلفنی اش نیز جواب ندادم.
دو هفته از این ماجرا گذشت و شب گذشته مسعود که می دانست پدر و مادرم به شهرستان رفته اند و تنها هستم به خانه ما آمد. با دیدن او فکر می کردم می خواهد معذرت خواهی کند اما شوهرم با لحنی تند و عصبی گفت از روزی که قهر کرده ای شک ندارم پای مرد دیگری در میان است و تو باید نتیجه این کارهایت را ببینی. مسعود که کنترلی بر اعصاب و روان خود نداشت مرا تا حد مرگ کتک زد و از خانه بیرون رفت.
او با پیام های خشن تهدید می کند که قصد اسیدپاشی به روی سر و صورتم را دارد و می خواهد انتقام بگیرد.نگران آینده ام هستم و فکر نمی کردم این ازدواج که با آن همه علاقه و دلبستگی سر گرفت به این زودی چنین سرنوشتی پیدا کند.من در پایان به همه دختر خانم های جوان می گویم مطمئن باشید ازدواجی که با چند پیامک عاشقانه، شعرهای احساسی و دوستی خیابانی سر بگیرد سرانجامی نخواهد داشت. خواندنی های روانشناسی را در این صفحه اینستاگرام دنبال کنید
این دوستی های خیابانی آخروعاقبت نداره.
به نظر من هیچ وقت نباید با دوست پسر یا دوست دخترت ازدواج کنی.
ابراز عشق و علاقه الکی کار پسرا ست.