مرد 41 ساله که برای اعلام شکایت از همسرش پا به کلانتری گذاشته بود درباره مخمصه ای که مدعی بود زندگی اش را در آستانه نابودی قرار داده است به کارشناس اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: 19 ساله بودم که مادرم به خواستگاری «مهین» رفت.

آن زمان من تصمیمی برای ازدواج نداشتم و معتقد بودم که باید شرایط بهتری برای ازدواجم فراهم شود اما مادرم که برای اولین بار مهین را در یکی از مجالس زنانه دیده بود آن قدر از زیبایی های ظاهری و رفتار مودب او سخن گفت که در نهایت مرا مجاب به دیدار آن دختر کرد وقتی در شب خواستگاری او را دیدم ناگهان قلبم لرزید و مهرش بر دلم نشست. این گونه بود که خیلی زود و طبق آداب و رسوم جشن عقدکنان برگزار شد و زندگی من در مسیر جدیدی قرار گرفت طولی نکشید زندگی مشترک مان را در حالی آغاز کردیم که احساس می کردم هر روز به مهین وابسته تر می شوم و عشق و علاقه ام به او افزایش می یابد اما در این میان همواره احساس می کردم مهین زنی بی مسئولیت است به طوری که حتی توجهی به وظایف همسرداری و امور زندگی ندارد.

وقتی این موضوع را با مادرم در میان گذاشتم مرا نصیحت کرد و گفت: اگر فرزندی به دنیا بیاورد حس مادری او را پایبند زندگی اش می کند و مسئولیت خانواده را نیز به دوش خواهد کشید!

اما با به دنیا آمدن «طاها» هم هیچ تغییری در زندگی ما حاصل نشد با وجود این من به خاطر علاقه شدیدی که به مهین داشتم با همه بی مهری ها و رفتارهای تحقیرآمیز او کنار می آمدم اگرچه همه نیازهای مالی و رفاهی همسرم را تامین می کردم ولی او حتی به موضوعات نظافت و بهداشت منزل و تربیت فرزندش هیچ اهمیتی نمی داد و بیشتر اوقاتش را به همراه دوستانش در خارج از منزل می گذراند خلاصه 15 سال از زندگی مشترک ما می گذشت که مهین از من خواست به عنوان راننده سرویس یکی از شرکت ها در بیرون از منزل کار کند من هم با خواسته اش موافقت کردم ولی هنوز مدت زیادی از این ماجرا نگذشته بود که متوجه شدم با یکی از کارمندان آن شرکت ارتباط نامتعارف دارد. وقتی ماجرا لو رفت با التماس و گریه از من خواست او را ببخشم مهین در پاسخ به دلیل خیانتش و این که چه کمبودی در زندگی دارد، گفت: «تو هیچ کوتاهی نکردی کسی ما را جادو و جنبل کرده است!!»

خلاصه آن روز به خاطر فرزندانم وعلاقه ای که به همسرم داشتم از گناهش چشم پوشی کردم و برای آن که محبتم را به او بیشتر کنم یک دستگاه گوشی تلفن هوشمند گران قیمت به ارزش ده میلیون تومان به او هدیه دادم اما نمی دانستم همین «هدیه سیاه»، موجب ویرانی زندگی ام خواهد شد چرا که از آن روز به بعد مدام همسرم درگیر صفحات مجازی بود و به امور منزل توجهی نداشت در این میان تغییر رفتارهای ناگهانی او مانند آرایش های غلیظ و استفاده از عطر و ادکلن های متفاوت و همچنین نوع پوشش نامناسب، مرا آزار می داد تا حدی که یک بار وقتی بدون اجازه گوشی تلفنش را برداشتم وحشت زده جیغ کشید و به سمتم حمله ور شد! پسر 17 ساله ام وقتی این صحنه را دید با تعجب به رفتارهای نامتعارف مادرش خیره شد.

طاها به خاطر کنجکاوی به پیام های ارسالی مادرش در یکی از شبکه های اجتماعی دسترسی پیدا کرده بود و با خواندن آن ها بسیار خشمگین به نظر می رسید آن پیام های عاشقانه برای مردی غریبه ارسال شده بود و طاها در حالی که فریاد می زد او دیگر مادر من نیست! مرا نیز مردی بی غیرت خطاب می کرد!

همسرم با دیدن این وضعیت به منزل پدرش رفت ولی من باز هم به خاطر فرزندانم تصمیم گرفتم بار دیگر از گناه همسرم چشم پوشی کنم ولی طاها حاضر به پذیرش او نیست و می گوید اگر آن زن به خانه بازگردد من از منزل فرار می کنم! حالا من مانده ام در یک دو راهی تردید که ...برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

وبگردی