مشروح کامل اولین جلسه محاکمه محمدعلی نجفی + تصاویر

صبح روز گذشته سالن اجتماعات امام خمینی(ره) دادگاه کیفری استان تهران یکی از شلوغ‌ترین جلسات خود را تجربه کرد. در ابتدای جلسه رسیدگی و بعد از اینکه طرفین پرونده و خبرنگاران در دادگاه حاضر شدند، دکتر محمدرضا محمدی‌کشکولی، رئیس جلسه قبل از آغاز دادگاه توضیحاتی داد و از رسانه‌ها خواست امانت‌داری کنند تا پرونده از روند قانونی خود خارج نشود. او گفت: براساس قانون رسیدگی به پرونده‌هایی که جنبه شخصی دارد غیرعلنی است اما با توجه به حساسیتی که پرونده قتل میترا استاد ایجاد کرده‌، با موافقت دادستان کل کشور و درخواست ایشان از رئیس قوه قضائیه برای علنی‌بودن دادگاه پرونده و موافقت رئیس قوه قضائیه، جلسه رسیدگی به‌صورت علنی برگزار می‌شود. در این پرونده مسائلی پیش آمد و در مرحله تحقیق اتفاقاتی افتاد که تحقیقات مقدماتی تحت‌تأثیر قرار گرفت. قانون طلایی بررسی آلت جرم و حفظ صحنه جرم رعایت نشد و متأسفانه رسانه‌ها هم در این زمینه دخیل بودند و دخالت‌هایی صورت گرفت که باعث تشویش اذهان عمومی شد. خبرنگاران محترم باید بدانند که نباید نقش بازپرس را ایفا کنند. مقام قضائی نیز باید در این زمینه اقدامات لازم را انجام می‌داد. به همین دلیل با توجه به اینکه دادگاه به‌صورت علنی برگزار می‌شود، از رسانه‌ها می‌خواهم حریم خصوصی متهم و شکات را رعایت کنند و فراتر از قانون عمل نکنند.

او افزود: این پرونده یک قتل خانوادگی است و همه باید اصول بی‌طرفی را رعایت کنند. ضمن اینکه متذکر می‌شوم همه اصحاب رسانه و طرفین پرونده اخلاق را رعایت کنند، از نماینده دادستان هم می‌خواهم و تذکر می‌دهم طبق قانون اخلاق را رعایت کند.

به نظر می‌رسد اشاره رئیس دادگاه به مصاحبه صداوسیما با محمدعلی نجفی در مرحله دادسرا و پخش گسترده آن در تلویزیون بود که با واکنش‌هایی همراه شد؛ چراکه خبرنگاران صداوسیما دقایقی بعد از حضور نجفی در اداره آگاهی و فردای آن روز در دادسرا حاضر شده و در اتاق بازپرسی با نجفی مصاحبه کرده بودند. همچنین خبرنگار صداوسیما سلاحی را که آلت قتاله بود در دست گرفته و جلوی دوربین نشان داده‌ بود.

در ادامه محمد شهریاری، رئیس دادسرای جنایی تهران به‌عنوان نماینده دادستان در جایگاه قرار گرفت. او کیفرخواست 16صفحه‌ای علیه محمدعلی نجفی را خواند و گفت: در پرونده کلاسه 980214 محمدعلی نجفی فرزند احمدعلی 68ساله متهم است. روز سه‌شنبه مورخ 7 خردادماه سال 98 ساعت 30: 12 به پلیس گزارش شد که در شهرک‌غرب به آدرس میدان صنعت، خیابان خوردین برج آرمیتا واحد 2701 قتلی اتفاق افتاده ‌است. بازپرس به همراه متخصص پزشکی‌قانونی و مأموران تشخیص هویت به محل رفتند و جسد مقتول میترا استاد را در وان حمام، سر به سمت جنوب و پا به سمت شمال پیدا کردند. آثار خونریزی مشاهده شد. آپارتمان به‌هم‌ریخته بود که بعد مشخص شد به دلیل اسباب‌کشی‌ای بوده که به‌تازگی مقتول و همسرش محمدعلی نجفی انجام داده بودند. در راستای تحقیقات دست‌نوشته‌ای با امضای محمدعلی نجفی در محل قتل کشف شد که بخش‌هایی از آن را می‌خوانم. در این دست‌نوشته ‌آمده‌ است: در طول یک سال و اندی زندگی مشترک با میترا سعی کردم با توافق و بدون خونریزی مشکل را حل کنم اما توصیه‌پذیر نبود. بارها راه‌حلی ارائه دادم مبنی بر طلاق و گفتم که کلیه حق و حقوق را می‌پردازم اما جدا شویم. اما (میترا) می‌گفت قصد من گرفتن انتقام از دختر و همسرت (اول) است. می‌گفت تا زمانی که خیانت و... نکنم دست‌بردار نیستم. او دوستانش از جمله (. . . و. . .) را به اعمال خلاف تشویق می‌کرد. همه این اتفاقات من را به این نتیجه قطعی رساند که مهدور‌الدم است. او مرا تهدید می‌کرد و تهمت می‌زد. او مهدور‌الدم بود و من او را کشتم.

شهریاری ادامه داد: با کشف این دست‌نوشته احتمال داده شد که دست به خودکشی بزند ضمن اینکه ظن بازپرس نسبت به اینکه او مرتکب قتل شده‌ باشد قوت گرفت. صحنه به‌صورت دقیق بررسی شد. آثار خون تا درِ حمام وجود داشت. لکه‌های خون در قسمت‌های مختلف اتاق دیده ‌شد. آثار ورود و خروج گلوله هم دیده شد. دوربین‌های مداربسته نیز بررسی و مشاهده شد؛ ساعت 11:42 محمدعلی نجفی از خانه خارج شد و یک کیف دستی در دستش بود.

نماینده دادستان در بخش دیگری از صحبت‌هایش گفت: راننده محمدعلی نجفی اعلام کرده به در واحد نجفی رفته و دو عدد کیف را از او گرفته ‌است. این فرد در تحقیقات اولیه اعلام کرده به‌دلیل اینکه استرس شدیدی دارد نمی‌تواند خودش بنویسد بنابراین از بازپرس خواسته تا گفته‌هایش را بنویسد و سپس آن را تأیید کرده ‌است. او گفته ‌است: ساعت 26: 9 دکتر نجفی با من تماس گرفت و به خانه‌اش رفتم. سه بار در ساعت‌های مختلف با نجفی تماس گرفتم جواب نداد. زنگ در را زدم. در را باز کرد. کیف‌دستی قهوه‌ای و مشکی را به من داد و گفت پیش زهرا دخترم ببر. بعد گفت منتظر باش نامه بنویسم ساعت 14: 10 به من گفت بیا و کیف قهوه‌ای را بیاور. کیف را بردم و بعد نامه و کیف را داد و گفت تحویل زهرا بده. نامه را دادم. راننده نجفی در بخش دیگری از صحبت‌هایش می‌گوید: وقتی به خانه دکتر نجفی رفتیم، با اجازه دخترش در را باز کردم و در سرویس جسد میترا استاد را دیدم. مهیار، پسر میترا استاد گفت بابا، مامان را کشته، من دکتر نجفی را زمانی ‌که می‌خواستم کیف را بگیرم با لباس خونی دیدم.

شهریاری گفت: با اینکه متهم در نامه ادعا کرده ‌بود با اعتقاد مهدورالدم‌بودن دست به قتل زده ‌است، اما در بازجویی‌ها گفت: من با این اعتقاد او را نکشتم حتی اگر اطمینان داشتم مهدورالدم است او را نمی‌کشتم و به‌خاطر اختلافات خانوادگی این کار را کردم. نامه را نوشتم چون خانواده‌ام که من در آن نقش پدر، همسر و برادر داشتم، سرشکسته می‌شدند و این راه می‌توانست اعاده حیثیت برای آنها بکند. نماینده دادستان گفت: از مهیار (پسر مقتول) هم تحقیق به عمل آمد، او گفت: آقای نجفی با مادرم اختلاف داشت. آنها با هم درگیری داشتند، چندبار درگیری فیزیکی هم داشتند، آقای نجفی شب قبل خانه ما بود صبح ساعت 9 من برای رفتن به مدرسه از خانه خارج شدم، ساعت 20: 12 آمدم و دیدم مادرم کشته شده‌ است. فکر نمی‌کردم مادرم مرده باشد. هرچه با آقای نجفی تماس گرفتیم موبایلش خاموش بود.

شهریاری دوباره به نامه‌ای که نجفی نوشته‌ بود، اشاره کرد و گفت: در این نامه یا وصیت‌نامه محمدعلی نجفی از همه حلالیت خواسته و نوشته‌ بود از اعضای خانواده‌ام از دوستانم و از مردم می‌خواهم که من را ببخشند. راه دیگری برایم نمانده ‌بود. از باران عزیزم که شش ماه است نتوانستم بنابر دلایل مشخص او را ببینم عذرخواهی می‌کنم. با توجه به سابقه متهم که پیش از این نیز اقدام به خودکشی کرده و در بیمارستان شهید رجایی نجات یافته ‌بود، احتمال خودکشی او وجود داشت تا اینکه نهایتا ساعت هفت شب متهم خود را در اداره آگاهی تهران تسلیم پلیس کرد. براساس مدارک موجود در پرونده از جمله آلت قتل کشف‌شده، نامه نوشته‌شده، اقرار صریح متهم و فیلم دوربین‌های مداربسته، درخواست مجازات برای متهم براساس سه اتهام مباشرت در قتل عمدی میترا استاد، حمل و نگهداری سلاح غیرمجاز جنگی و ایراد صدمه بدنی غیر فوت دارم.

شهریاری بعد از خواندن کیفرخواست ضمن انتقاد از برخورد جناحی با این پرونده گفت: دکتر محمدعلی نجفی یکی از مدیران ارشد کشور است. او در دانشگاه شریف لیسانس گرفته و سپس در آمریکا ادامه تحصیل داده ‌است. او یکی از مدیران رده‌بالا و موفق بوده‌ که در سمت‌های وزیر، معاون وزیر، معاون رئیس‌جمهور، رئیس سازمان برنامه‌وبودجه و رئیس سازمان میراث فرهنگی و در نهایت شهردار تهران فعالیت کرده ‌است. جناح‌های سیاسی باید توجه داشته ‌باشند هر انسانی قبل از اینکه مدیر باشد، یک انسان است و ممکن است دست به قتل بزند و تحت تأثیر آثار منفی عملکرد دیگران قرار بگیرد.

شهریاری یک‌بار دیگر به نامه نوشته‌شده توسط دکتر نجفی اشاره کرد و گفت: نجفی در این نامه گفته ‌است میترا استاد را ابتدا به‌عنوان کسی که کاندیدای شورا شده و می‌خواهد در لیست باشد، دیدم و بعد درخواست دیدار خصوصی کرد. این‌بار محجبه بود و در دیدار خصوصی علاقه‌ای بین ما ایجاد شد، به من گفته ‌بود از همسرش جدا شده ‌است و من او را صیغه کردم، وقتی شهردار تهران شدم برخی نهاد‌ها از این مسئله سوء‌استفاده کردند و من مجبور به استعفا شدم و تحت فشار مجبور به قبول مهریه بسیار سنگین شدم و او را عقد کردم و این بزرگ‌ترین اشتباه زندگی‌ام بود. میترا استاد بعد از ازدواج از روابطش با افراد سرشناسی به من گفت که می‌شناختم و او در آن زمان به من نوشته‌ای نشان داد که به امضای اعضای خانواده‌اش رسیده‌ بود که با شوهر سابقش مدت‌ها ارتباطی نداشته ‌است. او بعد از جدایی از شوهرش و زمانی‌ که صیغه .... شده ‌بود، مسلمان شد. او با این کارها من را اذیت می‌کرد. من از همه عذرخواهی می‌کنم. این بزرگ‌ترین اشتباه من بود ضمن اینکه طلاق همسر اولم از نظر من منتفی است. نجفی با این نامه نشان می‌دهد انسانی است که دچار خطا شده ‌است. هرچند ما تحقیق کردیم و درباره روابط خانم استاد به نتیجه نرسیدیم، اما بعد نجفی گفت که آنچه گفته مکالماتش با مقتول بوده و در این زمینه مدرکی ندارد. بنابراین بیان لفظ پرستو به یک زن جوان و انداختن توپ به زمین یکدیگر از سوی جناح‌ها بسیار کار نادرستی است و باید توجه داشته ‌باشند هر انسانی در هر سمتی ممکن است دست به خطا بزند. اما در نهایت بنا بر وظیفه قانونی و انسانی طرفین پرونده را به صلح و سازش دعوت می‌کنم. چراکه آرامش اولیای‌دم در بخشش و گذشت است.

محمدی‌کشکولی، رئیس دادگاه بعد از اظهارات نماینده دادستان گفت: با توجه به استناد نماینده دادستان به شهود و همچنین درخواست وکلای متهم شهودی که نام برده شده را در دادگاه نیز مورد تحقیق قرار می‌دهیم.

در ادامه وکلای اولیای دم مقتول برای نجفی درخواست قصاص کردند.

سپس قاضی از زهرا نجفی، دختر محمدعلی نجفی خواست تا در جایگاه قرار گیرد. این دختر جوان که از گفته‌های بریده‌بریده‌اش کاملا مشخص بود دچار اضطراب است، پشت تریبون قرار گرفت و قسم خورد که چیزی به‌جز حقیقت نگوید. سپس گفت: من قبل از اینکه صحبت‌هایم را شروع کنم، به خانواده استاد به خاطر این مصیبت تسلیت می‌گویم. روز حادثه حدود ساعت 11 بود که فرهاد آقازاده، راننده پدرم به خانه ما آمد. من داشتم آماده می‌شدم بروم بیرون که او آمد. خیلی مضطرب بود. به من گفت آقای دکتر کیفی داده که به شما بدهم. یک نامه هم دستش بود. نامه را باز کردم و خواندم. سه ورق و شش صفحه بود. شرح مفصلی از آنچه اتفاق افتاده ‌بود در آن نامه آمده ‌بود. پاراگراف آخر نامه آمده ‌بود از همه شما و مردم ایران و دوستانم حلالیت می‌خواهم، من اشتباه بزرگی کردم و ازدواج با میترا استاد بسیار اشتباه بزرگی بود که نباید از من سر می‌زد. بعد نوشته بود انا لله‌ و انا الیه ‌راجعون. من با دیدن این آیه به‌شدت ترسیدم. آقازاده گفت آقای دکتر را دیدم که شلوارش خونی بود، فکر می‌کنم اتفاق بدی افتاده ‌است. بلافاصله با علیرضا، همسرم تماس گرفتم و از او خواستم که بیاید. بعد راه افتادیم. من و همسرم در ماشین خودمان بودیم و آقازاده هم با ماشین بابا بود. ما خانه جدید بابا را بلد نبودیم، به همین خاطر آقازاده جلوتر رفت. وقتی رسیدیم ما پشت ستون ایستادیم و از آقازاده خواستیم که در بزند. چندبار در و زنگ زد، کسی باز نکرد. من به او گفتم با کلید در را باز کن. وارد خانه شدیم. علیرضا و آقازاده چند بار بابا و خانم استاد را صدا زدند، صدایی نیامد. هم‌زمان مهیار پسر خانم استاد رسید، آقازاده داشت اتاق‌ها را می‌گشت، یک‌دفعه گفت یاابوالفضل! علیرضا به سمت آقازاده رفت، مهیار هم پشت سرشان رفت. من هم رفتم و جسد خانم استاد را دیدیم. من به علیرضا گفتم که اجازه ندهد مهیار جسد را ببیند. مهیار داد می‌زد بابا مامان را کشته، چاقو برداشت که حمله کند، علیرضا و آقازاده سعی می‌کردند جلوی او را بگیرند. بعد هم او را بیرون بردند. علیرضا با اورژانس تماس گرفت، تکنسین به ما گفت او را صاف بخوابانیم و ماساژ قلبی را شروع کنیم. من به جسد دست زدم، بدنش سرد بود. با این حال علیرضا ماساژ را با کمک تکنسین شروع کرد که یک‌دفعه خون از سوراخ روی سینه‌اش بیرون زد، به علیرضا گفتم مرده‌ است. هم‌زمان آمبولانس هم رسید و تکنسینی که حاضر شده‌ بود هم تأیید کرد که میترا مرده ‌است.

شاهدان در اولین جلسه دادگاه محمدعلی نجفی

دادگاه محاکمه نجفی

حضور عکاسان در اولین جلسه محاکمه محمدعلی نجفی

سپس علیرضا، داماد محمدعلی نجفی در جایگاه قرار گرفت او هم ابتدا به خانواده استاد تسلیت گفت و سپس قسم خورد چیزی جز حقیقت نگوید و ادامه داد: همسرم با من تماس گرفت، سر کار بودم، گفت اتفاق بدی افتاده ‌است. من به خانه رفتم. همه استرس داشتند و آقازاده می‌گفت شلوار آقای دکتر را دیده که خونی بوده ‌است. من فقط پاراگراف آخر نامه را خواندم و بلافاصله راه افتادیم.

او نیز گفته‌های همسرش را تکرار کرد و در پاسخ به این پرسش که آیا می‌داند چرا دکتر نجفی با میترا استاد اختلاف داشت، گفت: من از اینکه چرا آنها با هم اختلاف داشتند، چیزی نمی‌دانم چون مدت‌ها بود تماس ما با آقای دکتر قطع شده ‌بود و فقط آقای دکتر جواب تماس زهرا را می‌داد و زهرا به ما می‌گفت ایشان حالشان خوب است.

او درباره اختلافی که میترا استاد با او داشت گفت: اوایل دوره شهرداری آقای دکتر بود که مراسمی در برج میلاد برگزار شد و خانمی ردیف اول نشسته ‌بود. مانتویی پوشیده بود که رنگ خاصی داشت و آن‌قدر خاص بود که توجه را جلب می‌کرد. او کنار دکتر نجفی نشسته ‌بود. من از رئیس برج میلاد پرسیدم این خانم کیست؟ اما جواب درستی نداد. در یک مراسم دیگر همین خانم و برادرش را دیدم. او این‌بار محجبه بود و چادر داشت. دوباره از مسئول مراسم پرسیدم این خانم کیست که او هم جواب درستی نداد. بعد تماسی از طرف خانم استاد با من گرفته شد که حرف‌های خوشایندی نزدند و با تندی با من برخورد کردند و گفتند به شما چه ربطی دارد که درباره همسر قانونی شهردار تهران سؤال می‌کنید و از اینکه من درباره ایشان پرس‌وجو کرده ‌بودم، ناراحت شده ‌بودند.

او گفت: ما هیچ ارتباطی با دکتر بعد از ازدواج مجددش نداشتیم. با حاج‌خانم (همسر اول نجفی) ارتباط داشتیم و زهرا بیشتر پیش مادرش بود.

در ادامه آقازاده، راننده محمدعلی نجفی در جایگاه قرار گرفت. او درباره صحنه قتل، گفته‌های دختر و داماد نجفی را تأیید کرد و گفت: بار اول که مقابل خانه رفتم، متوجه پای خونی دکتر نشدم، اما بار دوم که به من گفت بروم و نامه را بگیرم، دیدم شلوارش خونی است و مچ پایش هم خیلی خونی بود، گفتم چه شده‌؟ گفت با میترا خانم درگیر شده ‌است. البته من متوجه اختلاف ایشان با همسرش شده‌ بودم چون چندین بار صورت دکتر کبود بود اما چیزی به دکتر نگفتم. یک‌بار هم دیدم تلفنی دعوا می‌کردند. من خانم استاد را برای خرید بیرون می‌بردم، اما بیشتر کارهای دکتر را انجام می‌دادم. آن روز هم دکتر به من گفت نامه و کیف‌ها را به دخترش برسانم و بعد من دنبال حاج‌خانم رفتم و گفتم چه شده ‌است و بعد با هم به خانه زهراخانم رفتیم و من نامه و کیف‌ها را دادم.

او درباره مهیار گفت: مهیار، زهراخانم را نمی‌شناخت. زهراخانم اول فکر کرد از لابی چیزی آورده‌اند، گفت هرچه هست بدهید و بروید. من گفتم که ایشان پسر میتراخانم هستند. بعد که جسد میتراخانم را پیدا کردیم، زهراخانم و همسرش سعی داشتند ایشان جسد را نبیند. چون چاقو داشت من ترسیدم به زهراخانم یا علیرضا صدمه وارد کند و سعی کردیم با کمک نگهبان چاقو را از او بگیریم.

سپس خبرنگار یک سایت خبری که با میترا استاد روز حادثه قرار مصاحبه داشت، در جایگاه قرار گرفت، قسم خورد به جز حقیقت چیزی نگوید و ادامه داد: زمانی که دکتر نجفی از سمت شهرداری استعفا داد ما گزارشی نوشتیم درباره نقش پرستوها در زندگی سیاسیون. مدتی بعد خانم استاد با یک کانال تلگرامی مصاحبه و عکس‌های خصوصی‌اش را منتشر کرد. من از ادمین کانال شماره خانم استاد را گرفتم و قرار مصاحبه گذاشتم که منتشر شد. بعد از آن خانم استاد دو بار با من تماس گرفتند؛ یک‌بار دی‌ماه سال گذشته بود که درباره زندگی خصوصی‌اش صحبت کرد و گفت که دکتر نجفی قول‌هایی را که به او داده عملی نکرده ‌است و بعد هم تأکید کرد که صدای دکتر نجفی را ضبط‌شده دارد و گلایه کرد که دکتر نجفی هرچه داشته به نام همسر اول و دخترش کرده ‌است. من به ایشان گفتم به دفتر سایت بیاید که بعد خودشان کنسل کردند. بار دوم روز قبل از حادثه تماس گرفت و گفت: همسر اول دکتر نجفی از او جدا شده ‌است. خانم استاد گفت که چون پدرش ناراحت است، می‌خواهد این موضوع را رسانه‌ای کند. او به من گفت که پدرش به خاطر ازدواج او ناراحت است و به او گفته کارهایش باعث سرشکستگی خانواده‌اش شده ‌است. میترا به من گفت: پدرم می‌گوید مردم به من می‌گویند دخترت زن دوم یک مرد مسن شده ‌است و گلایه می‌کند چرا من زن دوم شدم و آبروی او را برده‌ام. میترا گفت: حالا می‌خواهم جداشدن همسر اول دکتر نجفی را علنی کنم تا همه بدانند من تنها همسر دکتر نجفی هستم و دیگر زن دوم نیستم. البته خانم استاد باز مسائل خصوصی را مطرح کرد و گفت که قول‌هایی به او داده شده ‌بود و عملی نشده و گفت که در این زندگی دچار صدمه فیزیکی و روحی شده ‌است. تا اینکه شب برای من مسیج فرستاد که فعلا قصد مصاحبه ندارد و می‌خواهد به مسافرت برود. بعد عکس‌نوشته‌ای با این مضمون فرستاد که هرکسی که در برابر ظلم سکوت کند با ظالم همدست است. فردای آن روز خبر قتل ایشان منتشر شد.

بعد از گفته‌های شهود، قاضی دادگاه اعلام تنفس کرد و گفت: با توجه به اینکه پسر میترا استاد در دادگاه نیست و گفته‌های او به روند پرونده کمک می‌کند، ادامه رسیدگی به 24 تیرماه موکول می‌شود.

بنا بر این گزارش از خانواده میترا استاد فقط برادرش مسعود در دادگاه حضور داشت که بعد از پایان جلسه دادگاه نیز چند دقیقه‌ای را در گوشه‌ای با دکتر نجفی صحبت کرد. این مکالمه به درخواست وکلای اولیای‌دم انجام شد. آنها از رئیس دادگاه خواستند اجازه دهد چند دقیقه‌ای با محمدعلی نجفی صحبت کنند، اما بیشتر صحبت دکتر نجفی با برادر میترا استاد و به‌تنهایی انجام شد. سپس وکلا نیز کنار مسعود استاد قرار گرفتند. مسعود استاد، برادر میترا استاد درباره موضوع گفت‌وگویش با دکتر نجفی چیزی نگفت اما توضیح داد خانواده‌اش روی قصاص پافشاری دارند. وکلای دکتر نجفی بعد از دادگاه اعلام کردند تلاش‌هایی برای دلجویی از اولیای‌دم انجام شده ‌است.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

وبگردی