به گزارش رکنا،  زنی بهمن سال گذشته با مأموران پلیس تماس گرفت و گفت شوهرش کشته‌ شده ‌است. بلافاصله مأموران پلیس تحقیقات خود را آغاز کردند و فهمیدند مقتول به نام یوسف در جریان یک درگیری به قتل رسیده‌ و ضارب بعد از جنایت متواری شده ‌است.

سهیلا، همسر یوسف، به مأموران گفت: شوهرم آرایشگر است. ما زندگی آرامی داشتیم و شوهرم مردم‌ دار بود و حسن خلق داشت. او به خوش‌ اخلاقی معروف بود و اصلا این‌ طور نبود که بخواهد با کسی دعوا کند. دقایقی قبل از حادثه صدای درگیری شنیدم. از پشت پنجره دیدم شوهرم با مستأجرمان به نام فریدون دعوا می‌کند. این اولین‌ بار بود که می‌دیدم شوهرم با کسی درگیر می‌شود، بلافاصله بیرون آمدم. صداها بالا رفته بود و همه داشتند داد می‌زدند. صدای شوهرم خیلی بلند بود، یک‌ دفعه صدایش را شنیدم که گفت شاهرگم را زد. چند ثانیه بعد به شوهرم رسیدم و دیدم کف خیابان مقدار زیادی خون ریخته و او کاملا بیهوش است. اورژانس آمد اما کاری از دستشان برنیامد و بلافاصله گفتند که او فوت شده ‌است. ضارب هم که مستأجر ما بود، فرار کرد.

این زن درباره اینکه چرا درگیری بین شوهرش و مرد مستأجر اتفاق افتاد، گفت: من اصلا نمی‌دانم چه اتفاقی افتاد و چرا آنها با هم درگیر شدند. فقط می‌دانم ما درگیری مالی نداشتیم اما شوهرم می‌گفت فریدون باید در موعد مقرر خانه را خالی کند.

به این ترتیب، تحقیقات برای دستگیری فریدون آغاز شد تا اینکه مأموران اردیبهشت سال جاری بعد از چندین ماه جست‌وجو در نهایت موفق شدند مخفیگاه فریدون را شناسایی و او را بازداشت کنند.

فریدون به مأموران گفت: در تمام این مدت به‌شدت عذاب‌ وجدان داشتم و حالم بد بود. می‌دانستم اگر دستگیر شوم مجازات سنگینی دارم و اگر هم فرار کنم زندگی آرامی ندارم. واقعا وضعیت بدی داشتم.

متهم درباره روز حادثه گفت: بعد از اینکه خانه مقتول را اجاره کردم، او تأکید کرد که اجاره خانه را سر ماه می‌گیرد و من هم به او گفتم هرگز اجاره‌اش عقب نمی‌افتد و نباید نگران باشد، اما چند ماه بعد او به من گفت که باید به فکر جایی باشم. قبول نکردم و گفتم من اجاره خانه‌ات را به‌موقع می‌ دهم و مشکلی هم وجود ندارد و می‌ خواهم بمانم.

می‌ دانستم که او از من خوشش نمی‌آید و مجبورم در نهایت خانه را تخلیه کنم، مدتی از این موضوع گذشت و او دوباره سراغم آمد و خواست خانه‌اش را خالی کنم. گفتم اگر کرایه بیشتری می‌خواهی، حاضرم بدهم اما می‌ خواهم در این خانه بمانم، قبول نکرد و گفت تو خانه‌ام را پاتوق معتادان کرده‌ای و مدام مواد می‌کشی و بوی مواد در خانه پیچیده است. در این ساختمان زن و بچه زندگی می‌کند و رفتار تو مناسب نیست. این موضوع باعث بحث بین ما شد، من گفتم اگر هم مواد مصرف می‌ کنم به تو آسیبی نمی‌ زنم. او گفت این چند ماه باید رفت‌ و‌ آمدت را کم کنی تا اینکه طبق قرارداد خانه را خالی کنی. گوش نکردم و گفتم به تو ربطی ندارد. من اجاره خانه را به موقع می‌ دادم. درست است که مرد صاحبخانه راست می‌ گفت و من معتاد بودم اما مزاحمتی برای او یا خانواده‌اش نداشتم و کسانی که به خانه‌ام رفت‌ و‌ آمد می‌ کردند هم کاری با او نداشتند.

متهم در ادامه گفت: مرد صاحبخانه با عصبانیت گفت هیچ‌ کسی حق ندارد به خانه‌ات بیاید و من هم گفتم اجازه نمی‌ دهم درباره من چنین حرف بزند و خانه در اختیار من است و هر کاری بخواهم می‌ کنم. این بحث‌ها بین ما بالا گرفت. مرد صاحبخانه خیلی عصبانی شد و اول درگیری لفظی بین ما شدید شد و بعد هم او یک چوب که تعداد زیادی میخ روی آن بود برداشت و به‌سمت من حمله کرد و من هم برای اینکه از خودم دفاع کنم، چاقو کشیدم؛ نمی‌خواستم چاقو را به او بزنم. با هم درگیر شدیم و تن‌ به‌ تن دعوا کردیم و حین اینکه داشتم او را از خودم دور می‌کردم چاقو به گردنش برخورد کرد و روی زمین افتاد. من نشنیدم که در آن لحظه حرفی زده‌ باشد شاید به این دلیل که خیلی ترسیدم و بلافاصله فرار کردم.

متهم درباره اینکه در مدت متواری‌ بودنش کجا بود گفت: مدتی که فراری بودم ابتدا در خانه چند نفر از آشنایان و دوستانی که با هم مواد می‌کشیدیم، زندگی کردم؛ این وضعیت باعث شده‌ بود بیشتر به سمت مواد بروم و حالم بدتر شود، عذاب وجدان داشتم. می‌خواستم راحت زندگی کنم اما نمی‌توانستم. بعد از مدتی پولم تمام شد. دیگر نمی‌توانستم کار کنم و می‌دانستم اگر مواد بفروشم یا مأموران من را حین مصرف مواد بگیرند، حتما متوجه می‌شوند باعث مرگ کسی شده‌ام و وضعیت بدی برایم درست می‌شود، در نهایت هم بازداشت شدم.

با اعترافات این مرد و صدور کیفرخواست، پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران ارسال و شعبه 4 دادگاه مسئول رسیدگی به این پرونده شد. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.