کلاف سردرگم « حدیثه»
اعتراف مرد پلید به بلایی که زیر دوش بر سر دختر بچه ۶ ساله مشهدی آورد / مادر حدیثه کجاست؟
حوادث رکنا: ساعت ١٠:٣٠روز یکشنبه را نشان میداد. زن سیوپنجساله در حالی که صدای جیرینگ جیرینگ زنجیرهای پابندش فضای اتاق بازپرس قتل دادسرای ناحیه٢ مشهد را پر کرده بود، وارد اتاق شد و بر روی یک صندلی نشست.
او به قاضی میرزایی گفت: «نامم محبوبه است و از سال ٨۵ ازدواج کردم و اکنون ٣فرزند پسر دارم.» او در یک ماه پیش مدام این جملات را تکرار کرده بود و قبل از شروع جلسه بازپرسی بدون هیچ مقدمهای گفت: «من هیچ نقشی در فوت آن بچه ندارم.»
قاضی میرزایی که گویا منتظر شنیدن همین حرف بود به زن جوان گفت: «اگر تو در مرگ آن طفل معصوم نقش نداری، پس بگو که چه کسی او را کشته است.»
محبوبه که نگاهش به گوشهای از اتاق خیره شده بود با تکرار دوباره سؤال قاضی به حرف آمد و گفت: «اوایل دی ماه بود که شوهرم با زنی جوان و دختر ششسالهاش به خانه آمدند. از حضور آن زن تعجب کردم، وقتی از شوهرم دلیل آمدن او و دختر خردسالش را پرسیدم، سیاوش گفت که جایی را نداشتهاند، امشب را هستند و فردا میروند.
آن شب زن جوان به همراه دخترش به حمام رفتند و بعد از آن با سیاوش در کنار اجاق گاز تک شعلهای که همیشه در وسط خانهمان پهن است مواد کشیدند. فردای آن روز سیاوش گفت که آن زن جا و مکان ندارد و از او خواسته است که دخترش را برای چند روز خانه ما بگذارد. من راضی به این کار نبودم اما به ناچار قبول کردم.»
قاضی میرزایی برای اینکه از حواشی اعترافات متهم بکاهد و به اصل مطلب برسد، با طرح سؤالی از محبوبه پرسید: «حدیثه چند روز در خانه شما بود و چه کسی حدیثه را با آب جوش سوزاند؟»
زن جوان که بارها به این سؤال پاسخ داده و هربار به نوعی متفاوت آن را طرح کرده بود، این بار هم طی اظهاراتی دیگر مدعی شد که حدیثه ٢٠ روز در خانه آنها بوده و هنگام بازی با فرزندانش با کتری آبجوش بر روی اجاق گاز برخورد کرده و آبجوش بر روی بدن او ریخته است و ادامه داد: «ساعت ۴یا ۵صبح بود که حدیثه را به حمام بردم و بدنش را با سِرُم شستوشو دادم.»
قاضی پرونده برای اینکه مچ محبوبه را گرفته باشد گفت: «واکنش بچه چطور بود؟» زن جوان مدعی شد: «حدیثه بیسر و صدا و آرام بر روی صندلی نشسته بوده و من به آرامی قسمتهای سوخته بدنش را پانسمان میکردم.»
بیسر و صدا نشستن یک کودک ششساله آن هم با حجم زیاد سوختگی که طبق اعلام معاینه پزشکی قانونی پوست بدنش کاملا از بین رفته و به بافتهای ماهیچهای ران و کمر آسیب رسیده بود، نکته درخور تأملی بود که اظهارات محبوبه را به چالش میکشید. محبوبه البته حرفهایش را ادامه داد: «آن شب بعد از پانسمان بدن حدیثه در کنار ٣فرزند دیگرم خوابید که ناگهان شوهرم مرا بیدار کرد و گفت که این دختربچه بدنش کبود شده و نفس نمیکشد. ما تاکسی گرفتیم و این دخترک بیسرپناه معصوم را به بیمارستان رساندیم اما او جانش را از دست داد.»
متهم در پاسخ به دیگر سؤال قاضی میرزایی مبنی بر اینکه چرا حدیثه را تحویل بهزیستی ندادهاند، مدعی شد: «چند بار به سیاوش گفتم بیا او را تحویل بهزیستی بدهیم، اما زیر بار نمیرفت. البته چندروزی هم به دنبال مادرش در اطراف حرم گشت اما اثری از او نبود.»
مست مواد بودم
با خاتمه اظهارات محبوبه شوهر او که متهم دیگر این پرونده بود از سوی قاضی میرزایی فراخوانده شد. مرد سیساله در حالی که آثار اعتیاد در چهرهاش نمایان بود و پلکهایش را به کندی تکان میداد، بدون توجه به همسرش از مقابل او گذشت و روی صندلی نشست.
سیاوش که اخیرا در اداره جنایی پلیس آگاهی همه چیز را اعتراف کرده و از راز آزارهای جسمی حدیثه با سیم داغ و سیگار پرده برداشته بود، پس از بر زبان آوردن نام و مشخصاتش به قاضی میرزایی گفت: «من هیچ نقشی در فوت بچه ندارم. آن شب روی فرش کار خرابی کرده بود و من هم خیلی عصبانی شده بودم برای همین او را به سرویس بهداشتی بردم و چون قبلش هم شیشه کشیده بودم، مقداری آب داغ بر روی بدنش ریختم. گریههایش اعصابم را بههم ریخته و حسابی کلافهام کرده بود که با دست ضربهای به دهانش زدم و لبش خونی شد.»
با توجه به نتیجه گزارش پزشکی قانونی که اعلام کرده بود آثار کبودی بر روی گوش و گونه و اطراف سر و همچنین اثر خونمردگی زیر پوست سر حدیثه وجود داشته است، احتمال اینکه کودک از سوی این زن و مرد به دیوار حمام یا سرویس بهداشتی کوبیده شده باشد، وجود داشت، از همین رو قاضی میرزایی تلنگری به سیاوش زد و همین موضوع را مطرح کرد که مرد سیساله قسم خورد این کار را نکرده است.
او همچنین در اعترافاتش، اظهارات یک ماه قبل خود را رد کرد و مدعی شد که حدیثه، اعتیاد شدید به کریستال داشته و این کودک ششساله در زمان مصرف مواد با سیگار بدن خود را میسوزانده است و او هیچ نقشی در سوزاندن بدن دخترک معصوم با سیگار ندارد.
سیاوش که خود را در هپروت غرق کرده بود در ادامه جلسه بازپرسی مدام سؤالات قاضی میرزایی را با تکرار جمله«مست مواد بودم و نمیفهمیدم چه کار میکنم» پاسخ میداد و برای سؤالاتی نظیر اینکه چرا حدیثه را به خانه آورده؟ چرا او را به بهزیستی تحویل نداده و چرا بدن این دخترک معصوم را میسوزانده؟ پاسخی برای ارائه نداشت.
مرد جوان که مدعی بود انگشتر بدلی میفروشد و زندگیاش را از همین راه تأمین میکند مدعی شد که همسرش بیگناه است و همه تقصیرها به گردن اوست.
عقربههای ساعت ١٢:١٠ظهر را نشان میداد که جلسه بازپرسی با اعترافات ضد و نقیض متهمان این پرونده کودکآزاری بینتیجه پایان یافت و بررسیها تا روشن شدن ماجرا به روزهای بعدی موکول شد.
شرح یک مرگ تلخ
این زوج جوان یازدهم دی ماه امسال بدن نیمه جان دخترک ششسالهای به نام «حدیثه» را به بیمارستان امدادی مشهد منتقل کردند که پزشکان اورژانس پس از بررسی اوضاع وخیم این کودک دریافتند او از سوی والدینش، بیرحمانه مورد کودکآزاری قرار گرفته است. از همین رو موضوع به بهزیستی و مراجع ذیصلاح اعلام و تحقیقات از زن و مرد جوانی که این دختر بچه خردسال را به بیمارستان انتقال داده بودند آغاز شد.
باتوجه به اینکه دختربچه آسیبدیده به دلیل شدت جراحات وارده به کما رفته بود، زیاد دوام نیاورد و جانش را از دست داد. از این رو پس از فوت حدیثه ششساله ماجرا بُعد جنایی به خود گرفت و خبر آن به بازپرس جنایی دادسرای مشهد اعلام شد و با دستور قاضی میرزایی زوج جوانی که بدن نیمه جان حدیثه را به بیمارستان منتقل کرده بودند، بازداشت شدند.
اظهارات ضد و نقیض زن و مرد جوان و نسبت نداشتن آنها با متوفی، دخیل بودنشان در این پرونده را مسجل کرد و تحقیقات جنایی از این زن و شوهر آغاز شد. با وجود گذشت ۴۵روز از این حادثه اما هنوز متهمان بر طبل انکار میکوبند و هم زمان با ادامه تحقیقات قضایی از آنها، تلاش برای پیدا کردن مادر کودک ادامه دارد. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
ارسال نظر