مرد میانسال درحالی که آثار کتک کاری و جراحت روی صورت دختر 19 ساله اش را به رئیس کلانتری پنجتن مشهد نشان می داد، گفت: این ها مدارک مستندی است که نشان می دهد آن جوان هوسران چگونه دخترم را مورد آزار و اذیت قرار داده و زندگی و آینده او را نابود کرده است.

«سبحان» جوان مجردی است که در همسایگی ما زندگی می کند. او چند روز قبل دخترم را با زور و تهدید سوار موتورسیکلت کرده و در منزل مسکونی خودشان در حالی مورد آزار و اذیت های وحشیانه قرار داده است که چند روز نیز دخترم را زندانی کرده بود! مرد میان سال که مدعی بود سبحان دخترش را به شدت کتک زده به طوری که آثار این کتک کاری همچنان بر صورت او نمایان است شکایت خود مبنی بر آدم ربایی و تجاوز را در حالی مطرح کرد که می دانست رئیس کلانتری ادعاهایش را باور نکرده است چرا که تنها طرح چند سوال تخصصی از مرد میان سال و دختر جوان آن ها را به تناقض گویی انداخته بود. با وجود این، سخنان ضد و نقیض مادر دختر نیز حکایت از ماجرایی در پشت پرده داشت.

تا این که ناگهان بغض مرد میان سال مقابل سروان ولیان (رئیس کلانتری پنجتن) ترکید و در حالی که قطرات اشک، چهره درمانده اش را خیس کرده بود با فریاد «اشتباه کرده ام» به تشریح حقیقت ماجرا پرداخت و گفت: کارگر ساده ای هستم که از صبح تا پاسی از شب برای سیرکردن شکم همسر و فرزندانم کارگری می کنم با این دست های پینه بسته در تلاش هستم تا هزینه های زندگی چهار فرزند و همسرم تامین شود ولی به خاطر این که دو تا از فرزندانم دچار عقب ماندگی ذهنی هستند خیلی رنج می بردم.

در این میان، دختر بزرگم بعد از چند سال درس خواندن در مدرسه استثنایی در مقطع ابتدایی ترک تحصیل کرد و خانه نشین شد. روزگار به همین ترتیب می گذشت تا این که سال گذشته خانواده ای دخترم را برای پسرشان خواستگاری کردند. ما هم که از شدت خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدیم، خیلی زود مقدمات جشن عروسی را در حالی فراهم کردیم که از کم توانی ذهنی دخترم هیچ سخنی نگفتیم و همه اطرافیان این موضوع را از خانواده داماد پنهان کردند ولی طولی نکشید که این ماجرا لو رفت و داماد جوان وقتی متوجه رفتار ساده لوحانه دخترم شد پیغام فرستاد که دیگر حاضر به ادامه زندگی با او نیست و بعد هم با مدارک مستندی که داشت دخترم را طلاق داد ولی مدتی بعد پسر همسایه با سوء استفاده از این موضوع، دخترم را اغفال کرد و رابطه دوستی بین آن ها برقرار شد.

آن روز هم «سبحان» به بهانه کشیدن قلیان دخترم را به منزل خودشان برده و با وعده و وعید ازدواج او را اغفال کرده بود و دخترم نیز در پی این رابطه پنهانی چند بار دیگر نزد او رفته است وقتی این موضوع را فهمیدم و به ارتباط آن ها پی بردم از شدت عصبانیت دخترم را کتک زدم به طوری که آثار آن در چهره اش باقی ماند این گونه بود که به کلانتری آمدم و با طرح آدم ربایی دروغین این ماجرای ساختگی را بیان کردم تا سبحان مجبور به ازدواج با دخترم شود و ...

لازم به یادآوری است این پرونده در دایره اطلاعات کلانتری مورد رسیدگی قرار گرفت. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

وبگردی