عروس چشم عسلی فقط از داماد تمکین نمی کرد
رکنا: ریش و قیچی را دست خانوادهام سپرده بودم تا برایم یک زن خوب و باوقار پیدا کنند. نمیخواستم تصمیم عجولانه و نسنجیدهای بگیرم و با اطمینان خاطر منتظر معرفی یک دختر خوب و برگزاری جلسه خواستگاری بودم.
اما همه حساب و کتابهایم بههمریخت و مثل پسرهایی که در کوچه و خیابان و یا فضای مجازی درگیر عشقهای هیجانی و بعد هم دچار دردسر و شکستهای عاطفی میشوند من هم مشکل پیدا کردم. ماجرا از این قرار بود که مادر و خواهرم دنبال یک عروس زیبا و به قول معروف چشم عسلی میگشتند. حدود یک ماه طول کشید تا دختر مورد نظرشان را پیدا کنند. مراسم خواستگاری برگزار شد و تا به خودم آمدم دیدم پای سفره عقد نشستهام و دختری را به عقد خودم درآوردم که تنها ملاک و معیار انتخاب او رنگ چشم و قیافه ظاهریاش بود. برنامههای زیادی برای آیندهام داشتم. ولی در کمتر از چند ماه فهمیدم بیگدار به آب زدهام و با کوهی از مشکلات روبهرو شدهام.
اولین مسئله، غرور و بدخلقی و لجبازیهای همسرم با مادر و خواهرم بود. البته نمیخواهم دیوار این مشکلات را یک رو کاهگل کنم. مادر و خواهرم نیز بیتقصیر نبودند. آنها میخواستند عروس خانواده بیشتر همراه و تا حدودی مطیعشان باشد. همسرم مغرورتر از آن بود که بخواهد زیر بار حرف زور برود. البته کاش مشکل به همین جا ختم میشد. متأسفانه شریک سرنوشتم رفیقباز بود و این مسئله خیلی عذابم میداد. یک روز به طور اتفاقی و با چشمهای خودم دیدم ظاهر نامناسبی بههم زده و داخل ماشین دوستش نشسته است و آنچنان پک به سیگار میزد که انگار چند سال است به موادمخدر اعتیاد دارد. سعی کردم خیلی منطقی با این موضوع برخوردکنم. با لحنی دوستانه از او خواستم دست از دوستان دوران مجردیاش بکشد. جواب سربالا داد، احترامم را زیرپا گذاشت و از من تمکین نمی کرد سر همین مسئله با هم قهر کردیم. از آن روز به بعد به خاطر آنکه لج مرا در بیاورد آرایش غلیظ و چندشآوری میکرد و حتی در حضورم سیگار میکشید. از طرفی هر چه پول توجیبی از من میگرفت خرج دوستان بیسروپایش میکرد. دندان روی جگر گذاشتم و فکر میکردم مشکل حل میشود اما روزی که فهمیدم دوستپسر همکلاسیاش او را با ماشین به خانه رسانده است دیگر نتوانستم طاقت بیاورم. این ازدواج به طلاق انجامید. حق من نبود که با چنین شکستی روبهرو شوم. یک عمر سرم در درس و کتاب و دانشگاه بود و فکر نمیکردم چنین سرنوشتی برایم رقم بخورد. از شهر خودمان انتقالی گرفتم و به مشهد آمدم. احساس سرخوردگی و افسردگی شدید پیدا کرده بودم. با پیشنهاد دوستم به مرکز مشاوره آرامش پلیس Police خراسانرضوی آمدم تا خودم را دوباره پیدا کنم.
متین نیشابوری
اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:
اعدامی که دیروز در زندان کرج ناتمام ماند
به خاطر کرایه ماشین صیغه امیر شدم !
اعدام 3 مرد خشن در زندان بجنورد + عکس
سرنوشت هولناک رویا عروس روستا در خانه مرد بی رحم + عکس
زن شوهردار از پسر 17 ساله همسایه باردار شد / شوهر این زن عقیم بود! + عکس
راز کبودی های وحشتناک در بدنش عروس جوان / داماد در شهرستان بود!
تجاوز 8 مرد به زن شوهردار در شهر مرزی / شوهر بی غیرتم هیچ کاری نکرد
مرگ مرموز مرد تهرانی پس از خودکشی سریالی 2 دخترش + عکس
فرار عروس 16 ساله از خانه شیاطین / 4 جوان می خواستن با من همخوابی کنند!
اعدام برای عروس جوان و برادرزاده شوهرش در تهران / این دو با هم ارتباط داشتند! + عکس
خودکشی دختر 19 ساله تهرانی در خانه مجردی
زنم در آغوشم اوردوز کرد! / گقتگو با دزد خانه های قلهک تهران + فیلم و عکس
قبری که در پی زلزله سرپل ذهاب دهان باز کرد / داخل این قبر حیرت آور بود!
تعرض مدیر شیطان صفت به عروس جوان فردای ماه عسل
دستگیری خدیجه 16 ساله بخاطر همخوابی با مردان وحشی + عکس
تجاوز به زن 81 ساله در حمام+عکس
تجاوز وحشیانه به یک دختر توسط دوستان نامزدش + عکس
ارسال نظر